فرشاد گلزاری

 طی یکسال اخیر تحولات عجیب و غریبی در حوزه یمن رخ داده است. در شمال این کشور به دلیل وجود کوهستان‌ صعب‌العبور و آرایش سختِ زمین، شاهد آن بودیم که برتری نظامی در حوزه زمینی تا حد زیادی به نفع انصارالله رقم خورد. در این میان سعودی‌ها در شمالِ یمن درگیر نبرد طاقت‌فرسا با انصارالله بودند؛ چراکه از یک سو آب و هوای خشک و گرم آن منطقه نبرد را طاقت‌فرسا می‌کند و از سوی دیگر به دلیل احاطه کوهستان بر آن ناحیه، گرمای بیش از حد باعث می‌شود تا پست‌های دیده‌بانی سعودی‌ها بسیار ضعیف شود. همین موضوع این امکان را برای انصارالله به وجود آورد که در شکاف‌های کوهستان شمال و با استفاده از اصل اختفا، بتوانند موضع خود نسبت به سعودی‌ها را تقویت کنند.

این تقویت موضع موجب شد تا معادله در عرصه میدان نبردِ زمینی تا حد زیادی به ضرر عربستان رقم بخورد. به همین دلیل است که شاهد افزایش پرواز جنگنده‌های امارات و عربستان بر فراز یمن هستیم و به نوعی عملیات‌های آنها در آسمان این کشور دو چندان شد. حمله‌ سعودی‌ها به مراکز غیرنظامی و حتی اماکنی که در آن مجلس عزا یا عروسی برگزار می‌شد، به حدی افزایش پیدا کرد که تلافی این حملات بر سر «شرکت نفتی آرامکو» در آمد.

همانجا بود که امارات پس از برآورد خسارات و هزینه‌های وارده بر سعودی‌ها سعی کرد تا خود را از اتحاد با ریاض دور کند. در همان زمان جنوب یمن به صحنه رویارویی دو کشور تبدیل شد. در یک سوی میدان نیروهای شورای انتقالی جنوب یمن که تحت حمایت امارات متحده عربی بودند حضور داشتند و در سوی دیگر جریان منتسب به عبدربه منصور هادی (رئیس‌جمهور مستعفی یمن) اقدام به صف‌بندی برای کسب منافع خود کردند. دیری نگذشت که این تقابل جنبه‌های بسیار خونین به خود گرفت و دلیل اصلی آن هم ‌تقسیم منافع بود. ماجرای جنوب یمن از این قرار بود که سعودی‌ها و امارات با یکدیگر در پیشبرد اهداف خود در یمن بسیار نزدیک به هم قدم برمی‌داشتند اما موضوع زمانی با مشکل روبرو شد که تقسیم منافع با مسائل حاشیه‌ای روبرو شد. شاید برای بسیاری از مخاطبان این سوال پیش بیاید که مگر امارات ذیل پروژه ائتلاف عربی، همکاری خود با سعودی‌ها را آغاز نکرده بود، پس چرا دو طرف با هم وارد تقابل و درگیری میدانی و دیپلماتیک شدند؟ پاسخ این سوال کمی پیچیده است اما مهمترین نکته‌ای که باید در مورد این سوال مطرح کنیم، اهمیت جغرافیای جنوب یمن و تقسیم کارِ ریاض و ابوظبی در این کشور است. سعودی‌ها از روز اول شمال یمن را حوزه نفوذ سنتی خود اعلام کردند و قرار شد که تماماً در آن ناحیه اقدام به فعالیت کنند.

امارات هم متعاقباً جنوب یمن را برای خود برگزید. جنوب و شمال یمن از هیچ حیث با یکدیگر قابل مقایسه نیستند. جنوب یمن به دلیل اشراف بر باب‌المندب و منتهی شدن به دریای سرخ و همچنین کانال سوئز استراتژیک‌ترین موقعیت منطقه به  شمار می‌رود. مضاف بر اینکه کشتیرانی و مسائل اقتصادی مرتبط با آن هم در این میان دخیل است. از سوی دیگر وجود جزیره سقطری در 160 کیلومتری جنوب یمن که به تازگی توسط شورای انتقالی جنوب یمن تصرف شد، یکی از با اهمیت‌ترین نقاط منطقه به حساب می‌آید که گفته می‌شود اسرائیل با هماهنگی امارات متحده عربی قرار است در این جزیره به صورت پوششی حضور داشته باشد و حتی صحبت از استقرار سامانه پدافند هوایی اسپایدر توسط تل‌آویو در این جزیره به میان آمده است. این مولفه‌ها باعث شد تا سعودی‌ها و امارات در مورد منطقه جنوب یمن با هم به مشکل بربخوردند و از این‌رو بخش عمده‌ای از نیروهای ارتش امارات از جنوب یمن خارج شدند و حالا شاهد آن هستیم که عربستان مجدداً برای آنکه اختلاف خود با امارات را حل و فصل و منافعش را تامین کند، دست یاری به سوی ابوظبی دراز کرده است. نتیجه این نزدیک شدنِ مجدد، امضای توافق «ریاض 2» بود.

بر اساس توافق ریاض 2، قرار شد چهار تن از وزیران سهم عبد ربه منصور هادی، (رئیس‌جمهوری مستعفی یمن)، چهار وزیر سهم شورای انتقالی به رهبری امارت و باقی وزیران سهم دیگر احزاب و تشکیلات سیاسی در شمال و جنوب یمن باشند

ریاض 2؛ تعیین نخست‌وزیر توافقی و حل اختلاف!   

منابع خبری بومی یمن روز گذشته (چهارشنبه) اعلام کردند که شورای انتقالی جنوب یمن اعلام کرده که از خودمختاری در جنوب این کشور منصرف شده است تا ائتلاف متجاوز عربی به سرکردگی عربستان سعودی بتواند توافقنامه جدید ریاض را اجرا کند. کمی بعد نزار هیثم علی، سخنگوی شورای انتقالی جنوب یمن با انتشار پیامی در توییتر در اینباره اعلام کرد که این تصمیم در چارچوب تلاش‌های رهبری ائتلاف عربی برای اجرای نسخه جدید توافقنامه ریاض و دستیابی به راه‌حل‌هایی برای اوضاع سیاسی، نظامی و انسانی اتخاذ شده است. این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که عربستان سازوکاری را برای تسریع در روند اجرای توافقنامه ریاض به دولت مستعفی و شورای انتقالی جنوب یمن پیشنهاد کرد. سازوکار پیشنهادی عربستان، شامل منصرف شدن شورای انتقالی (تحت حمایت امارات) از خودمختاری در جنوب یمن، تعیین استاندار و مدیر امنیتی برای استان عدن، مکلف شدن نخست‌وزیر دولت مستعفی به تشکیل دولتی دارای صلاحیت سیاسی ظرف ۳۰ روز است. در همین دیروز (چهارشنبه) امضای توافق رسمی برای تشکیل دولت جدید متشکل از ۲۴ وزیر تحت نظارت عربستان تایید شد.

این فرآیند به «توافق ریاض 2» معروف شد که بر اساس آن قرار شد چهار تن از این وزیران سهم عبد ربه منصور هادی، (رئیس جمهوری مستعفی یمن)، چهار وزیر سهم شورای انتقالی به رهبری امارت و باقی وزیران سهم دیگر احزاب و تشکیلات سیاسی در شمال و جنوب یمن باشند. درست است که ویترین این تحولات مربوط به منصور هادی و اعضای شورای انتقالی یمن است، اما مساله اصلی این است که در پشت پرده این اتفاق‌ها، عربستان و امارات صحنه گردان تمام این معادلات هستند. کمی بعد هم منابع خبری از تعیین «معین عبدالملک» به عنوان نخست‌وزیر دولت ائتلافی میان دولت مستعفی و شورای انتقالی جنوب یمن خبر دادند. این اقدام پس از موافقت دو طرف برای تشکیل دولت جدید طبق نسخه جدید «توافق ریاض 2» صورت گرفت. او نخست‌وزیر دولت مستعفی یمن است و طبق دستور منصور هادی، دولت کنونی به شکل موقت و تا زمان تشکیل دولت جدید به فعالیتش ادامه خواهد داد.

عربستان مجدداً برای آنکه اختلاف خود با امارات را حل و فصل و منافعش را در جنوب یمن تامین کند، دست یاری به سوی ابوظبی دراز کرد و نتیجه این نزدیک شدن، امضای توافق «ریاض2» بود

در این راستا، شورای امنیت سازمان ملل از توافق دولت مستعفی یمن با شورای انتقالی جنوب این کشور برای احیای مجدد توافق ریاض استقبال و بر اهمیت اجرای سریع و کارآمد این توافق بر اساس قطعنامه 2216 و مکانیزم اجرایی آن تاکید کرد. این مولفه‌ها به خوبی نشان می‌دهد که سعودی‌ها حداقل خیالشان از این بابت راحت است که با امارات به صلح رسیده‌اند. ریاض به دنبال ان است تا از منافع جنوب یمن بی‌نصیب نماند اما مساله اصلی این است که اتحاد دو کشور با یکدیگر بیش از هر چیز برای اسرائیل و ایالات متحده مهم و استراتژیک است. چراکه این موضوع می‌تواند منافع دو طرف در موقعیت مورد نظر را تامین کند و از سوی دیگر اجماعی باشد بر ایران‌هراسی و ادامه تزریق سناریوهای مخرب علیه تهران در افکار عمومی دنیا.