فرشاد گلزاری

 وضعیت در لبنان ملتهب است و سیاستمداران کشور همچنان ساز خود را می‌زنند. از یک طرف نهادهای اقتصادی لبنان با هدف تحت فشار گذاشتن مسئولان سیاسی این کشور و پایان دادن به بحرانی که اقتصاد این کشور را به بن‌بست کشانده، اعتصاب عمومی سه روزه‌ (از روز پنجشنبه) خواستار می‌شوند و از سمت دیگر الیاس ابوصعب (وزیر دفاع لبنان) اعلام می‌کند که شاید در ساعات آتی برای تشکیل دولت به توافق برسیم! عده‌ای این مواضع متضاد را طبیعی می‌دانند و معتقدند در هر کشوری که مردم شروع کننده اعتراض‌ها هستند این اتفاق (خواه ناخواه) رخ می‌دهد. دلیلی که برای مساله مذکور تشریح می‌شود این است که شهروندان یک کشور به دلایل مختلف (اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی) دست به اعتراض‌‌های مختلف می‌زنند و دولت‌ها در فاز اول سازش را در دستور کار قرار می‌دهند. پس از آن، مساله تشکیل «دیوار امنیت شهری» تشکیل می‌شود که البته در این فاز نیروهای امنیتی، نظامی و پلیس حکم تامین کننده امنیتِ حاشیه‌ای را به عهده دارند تا معترضان بتوانند صدای خود را به گوش مسئولان برسانند.

این وضعیت معمولاً تا زمانی که معترضان دست به خشونت نزنند یا یک عامل خارجی موجب تحریک جمعیت برای توسل به خشونت یا زور نشود، به همین روال می‌گذرد. در این بین «چهره‌های میانی» فعال می‌شوند و بر اساس جایگاهی که در ساختار سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی کشور متبوعشان دارند اقدام به اتخاذ موضع می‌کنند و به دنبال آن منتظر می‌مانند تا واکنش مردمی که در میدان حضور دارند را ارزیابی کنند. اگر معترضان و مطالبه‌گران راهی منزل شدند که اوضاع به وضعیت عادی برمی‌گردد اما اگر (به هر دلیل) در میدان ماندند پلان دوم اجرایی می‌شود. در این فاز مقامات سطح اول کشور وارد میدان می‌شوند و پس از دعوت به آرامش، وعده‌هایی را در جهت احقاق حقوق معترضان ارائه می‌کنند و پس از آن چندین دستور و ابلاغیه از سوی مهره‌های اصلی یا احزاب به امضاء میرسد و رسانه‌ها (اعم از مکتوب و غیر مکتوب) هم بر اساس رسالتشان آن را منعکس می‌کنند.

این روال تقریباً در همه جای دنیا به عنوان یک الگوی ثابت سیاسی، نه تنها به رسمیت شناخته نشده بلکه عملاً به ورطه اجرایی درآمده است اما نکته مهمی که در این بین به عنوان متغیر اثرگذار و فقراتی نادیده گرفته می‌شود این است که نظام‌های سیاسی - اجتماعی و همچنین محیط حاکم بر کشورها با یکدیگر فرق دارند و همین موضوع می‌تواند باعث خلق یا عقیم شدن بحران‌ها و چالش‌های بسیار مخرب شود. اگر بخواهیم بی‌پرده صحبت کنیم باید بگویم تغییر شکل یک اعتراض مسالمت‌آمیز یا یک مطالبه‌گری مجاز و تبدیل آن به «خشونت» تنها به عناصر رفتاری و ساختاری معترضان مربوط نمی‌شود، بلکه دولت - حاکمیت هم در تبدیل و شکل‌گیری آن به صورت مستقیم دخیل است. در وهله اول مهمترین عنصری که می‌تواند باعث شود تا یک مطالبه از قالب خود خارج و به سمت زد و خوردهای سخت و حتی درگیری‌های مسلحانه متمایل شود، « فرهنگ سیاسی» است و در وهله دوم «بی‌اعتنایی مقامات» کشور مذبور است که می‌تواند جو مسالمت‌آمیز مطالبه‌گری‌ها را به سمت رادیکال شدن هدایت کند.

پایکوبی در لبنان،  موشک‌پرانی در عراق!

با گذر ار پیش فرضی که به آن اشاره شد، اگر مدل اعتراض‌ها در لبنان و عراق را با یکدیگر مقایسه کنیم به راحتی می‌توانیم بفهمیم که چه عنصری باعث می‌شود تا صدای گلوله در کشوری مانند لبنان شنیده شود؛ چراکه اخیراً خبرگزاری ملی لبنان از وقوع درگیری‌های مجدد میان حامیان «سعد حریری» با جنبش امل و حزب‌الله لبنان خبر داد که نهایتاً به تیراندازی‌ در بیروت منجر شده است. در همین راستا یک اتفاق یا اگر بهتر بگویم، جنایت در اتوبان الجیه رخ داده که نه تنها در نوع خود نادر به حساب می‌آید، بلکه نشان می‌دهد احتمالاً فضای اعتراض‌های لبنان به سمت و سویی خطرناک کشیده خواهد شد. ماجرا از این قرار است که در دومین شب از درگیری‌های مسلحانه لبنان، دو شهروند این کشور به فجیع‌ترین نحو به قتل رسیده‌اند. در این راستا شبکه المنار گزارش داد که حزب‌الله لبنان در بیانیه‌ای جنایت وحشتناک در اتوبان الجیه در صبح روز دوشنبه را که به مرگ دو شهروند مرد و زن در داخل خودرویشان منجر شد، محکوم کرده است. در این بیانیه آمده است که دو شهروند لبنانی با نام‌های «حسین شلهوب و سناء الجندی» در خودرویشان سوزانده شدند که باید آنرا بدترین جنایت و سخیف‌ترین اقدام تروریستی در حق شهروندان بی‌گناه لبنانی دانست.

مساله‌ای که این موضوع را بسیار مهم می‌سازد نوع جنایت نیست بلکه آنچه در این میان از منظر ساختارشناسی اجتماعی - سیاسی اهمیت دارد،‌ پیدایش خشونت‌ در کشوری است که مطالبه‌گری مردم آن به حدی مسالمت آمیز و همراه با پایکوبی بود که دنیا آنرا از همه جهات تحسین و تایید کرد. در نقطه مقابل، عراق قرار دارد که از روزهای اولِ اعتراض‌های مردمی تاکنون صدها کشته و هزاران مجروح داشته و حتی اخباری مبنی بر شلیک راکت به مناطق مختلف بغداد در این چند روز بارها تعجب جلمعه ملل را به خود جلب کرده است. درست است که جنس مطالبه‌گری در هر دو کشور یکی عنوان می‌شود اما باید متوجه بود که فرهنگ سیاسی در لبنان به دلیل نفوذ کشورهای اروپایی مانند فرانسه و چیدمان فرهنگی آن تا حد زیادی با عراق تفاوت دارد و حالا که صدای گلوله و ناقوس مرگ در بیروت جاری شده شاهد ظهور «رادیکالیسم تدریجی» هستیم.

اگرچه جنس مطالبه‌گری در لبنان و عراق یکی است؛ اما باید متوجه بود که فرهنگ سیاسی در بیروت به دلیل نفوذ اروپایی‌ها و چیدمان فرهنگی آن تا حد زیادی با بغداد تفاوت دارد و حالا که صدای گلوله و ناقوس مرگ در بیروت می‌آید شاهد ظهور «رادیکالیسم تدریجی» هستیم

بن‌بست سیاسی، مولفه ضد امنیت

بدون تردید آنچه باعث ظهور خشونت و تبدیل آن به رادیکالیسم در لبنان شده، بن‌بست سیاسی در این کشور است. این وضعیت البته با سهم‌خواهی سیاستمداران این کشور که به طیف مارونی‌ها، سنی‌ها و شیعیان منتصب هستند نه تنها روز به روز تعمیق می‌شود بلکه اولاً باعث شده مردم سردرگم شوند و عدم امید به زندگی بعلاوه مولفه‌های ضد آسایش افزایش پیدا کند و دوماً باعث می‌شود طرفداران جناح‌ها برای مغلوب کردن یکدیگر دست به واکنش‌های تند، خشن و رادیکال بزنند که می‌توان آنرا «رادیکالیسم سیاسی» نامید؛ هر چند خشونت و رادیکال شدن خودش یک نوع کنش اجتماعیِ بر آمده از خواستگاه سیاسی است. اینکه دیده می‌شود سعد حریری به دنبال سهم‌خواهی است یا نبری بری (رئیس پارلمان لبنان) اعلام می‌کند که برخی‌ها عمداً به دنبال بهم ریختن فضای داخلی لبنان هستند و هیچ عزمی برای پایان دادن به وضعیت فعلی و تشکیل دولت جدید ندارند نشان می‌دهد که نزاع‌های جناحی در لبنان، فعلاً تمام شدنی نیست.

تغییر شکل یک اعتراض مسالمت‌آمیز یا یک مطالبه‌گری مجاز و تبدیل آن به «خشونت» تنها به عناصر رفتاری و ساختاری معترضان مربوط نمی‌شود، بلکه دولت - حاکمیت هم در تبدیل و شکل‌گیری آن به صورت مستقیم دخیل است

ادامه این نزاع‌ها و اتهام‌زنی‌ سیاسیون و جریان‌های لبنان در فضایی که هیچکس واکنش عاجل به پایان بحران سیاسی در کشور نشان نمی‌دهد موجب خلق دو چالش خواهد شد. نخست اینکه معترضان و اصناف مجدداً به میدان می‌آیند و حتی آنهایی که به خانه‌های خود رفته بودند به دلیل عدم شکل‌گیری اصلاحات مجدداً به خیابان‌ها می‌آیند و دوم اینکه ممکن است بخشی از این جماعت یا عده‌ای خارج از دایره معترضان برای بهم‌ ریختن وضعیت دست به سلاح شود و آرام‌آرام باب درگیری‌های داخلی به صورت مسلحانه برای حذف رقبای سیاسی باز شود. این مرحله که به نظر میرسد در وضعیت کنونی لبنان در حال اتفاق افتادن است را باید «رادیکالیسم تدریجی» دانست که می‌تواند لبنان را به جوی خون تبدیل کند.