سیدمحمد میرزامحمدزاده

انگلیس که خود از سیاست‌های اشتباه چند سال اخیرش خسته است، ناخواسته وارد منازعه‌ای شده که پایان آن در دست سیاستگذارانش نیست. بریتانیا که از بحران خروج از اتحادیه اروپا به شدت رنج می‌برد و تا اواخر همین هفته باید نخست‌وزیر جدیدش را نیز جایگزین کند، همدست آمریکا در قائله‌ای شده که قرار نیست به این زودی‌ها پایان یابد. البته شاید این اقدام بریتانیا نه تصمیم خودخواسته، بلکه اقدامی دستوری از سوی واشنگتن بوده باشد؛ مسئله‌ای که شواهد تأیید آن بر بسیاری آشکار شده است.

جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و رسوای جنگ‌طلبی‌های دوره جنگ عراق، اکنون مشغول یک مأموریت جدید است. به‌رغم گستردگی مداخلات دونالد ترامپ در سیاست‌ها، این باور وجود دارد که بولتون تقابل آمریکا با ایران را هدایت می‌کند و برای به زانو درآوردن تهران، اندک اهمیتی نمی‌دهد که چه کسی آسیب می‌بیند؛ حتی اگر این خسارات متوجه نزدیک‌ترین متحد آمریکا یعنی بریتانیا شود.

روزنامه انگلیسی گاردین، در یادداشتی با اشاره به اتفاقات اخیر در مورد نفت‌کش‌ها و افزایش تنش‌های بین ایران و بریتانیا در ادامه نوشت: بر این اساس زمانی که بولتون مطلع شد که نیروی سلطنتی بریتانیا نفت‌کش ایرانی را در تنگه جبل‌الطارق، در روز استقلال آمریکا، توقیف کرده است، خوشحالی زایدالوصفی را بروز داد. او در حساب توئیتری خود در تمجید از این اقدام نوشت: خبری عالی: بریتانیا سوپر نفت‌کش گریس یک را در حالی که مملو از نفت، عازم سوریه بود، به دلیل نقض تحریم‌های اتحادیه اروپا توقیف کرد.

بعد از توقیف نفتکش‌ از سوی ایران، درخواست هانت برای حمایت بین‌المللی از بریتانیا بجز فرانسه و آلمان به گوش‌های دیگر نرسیده است. چین، ژاپن و دیگر کشورهایی که به نفت صادراتی از خلیج‌فارس وابسته هستند، هیچ نشانه‌‌ای از کمک ابراز نکرده‌اند

واکنش بولتون در ظاهر نشان می‌داد که وی از اقدام به توقیف این نفت‌کش غافلگیر شده است؛ اما ارزیابی شواهد خلاف این موضوع را نشان می‌دهد و تیم امنیت ملی بولتون خود مستقیماً در ایجاد حادثه جبل‌الطارق مشارکت داشته است. این ظن وجود دارد که سیاستمداران محافظه‌کار بریتانیا که به واسطه درگیری با انتخاب نخست‌وزیر جدید، مجادله بر سر قدرت و گرفتار با مسئله برگزیت، متوجه نیستند، در تله آمریکا افتاده‌اند.

عواقب مسئله جبل‌الطارق برای بریتانیا حالا کم‌کم روشن می‌شود. توقیف گریس یک مستقیماً منجر به توقیف نفت‌کش استینا ایمپرو انگلیسی به دست نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. اگرچه ارتباط مستقیمی بین این دو حادثه وجود نداشت، اما ایران بعد از توقیف نفت‌کش خود عنوان کرد که از این دزدی دریایی بریتانیا در تنگه جبل‌الطارق انتقام می‌گیرد. حالا این انتقام اتفاق افتاد.

در نتیجه این اتفاق، بریتانیا به میانه یک بحران بین‌المللی افتاد که آمادگی برای کنار آمدن با آن را ندارد. تلاقی زمانی این رویداد‌ها نمی‌توانست برای بریتانیا بدتر از این باشد. یک نخست‌وزیر که امتحان خود را پس نداده است، احتمالاً بوریس جانسون، این هفته وارد کاخ نخست‌وزیری موسوم به داونینگ‌استریت می‌شود؛ بریتانیا در آستانه خروج بی‌توافق از اتحادیه اروپا است، اتفاقی که می‌تواند نزدیک‌ترین شرکای اروپایی‌اش را دور کند؛ از طرفی روابطش با ترامپ آمریکا به‌طرز بی‌همتایی دچار تنش است.

بریتانیا می‌توانست از این غضب پرهیز کند. بریتانیا مخالف تصمیم ترامپ برای خروج از توافق هسته‌ای 2015 با ایران بود، اتفاقی که جرقه بحران امروز بود. همچنین این کشور با نگرانی نظاره‌گر سیاست فشار حداکثری ترامپ - بولتون بر ایران بود که تحریم‌های تنبیهی و توقف فروش نفت این کشور را به دنبال داشت؛ اقداماتی که حتی میانه‌روترین ایرانیان را نیز وارد گارد رادیکال کرد.

حتی با آنکه بریتانیا از تلاش‌های اتحادیه اروپا برای نجات توافق هسته‌ای دفاع می‌کرد، ترزا می و جرمی هانت، وزیر‌ امور خارجه بریتانیا، تلاش کردند که نه سیخ بسوزد و نه کباب تا اینگونه ترامپ را راضی نگه دارند؛ آن‌ها به صورت عمومی از ادعاهای واشنگتن مبنی بر اقدامات ثبات‌زدای منطقه‌ای ایران و برنامه‌ موشکی‌اش دفاع کردند و ایران را برای پشت‌سر گذاشتن محدودیت‌های توافق شده هسته‌ای سرزنش کردند.

از همه مهم‌تر دولت بریتانیا نتوانست در تأمین امنیت کشتی‌های عبوری از خلیج‌فارس پس از حملات در ماه می و ژوئن (اردیبهشت تا تیر) اقدام شایسته‌ای انجام دهد؛ شاید یک دلیلش این باشد که نیروی دریایی به‌گل نشسته‌اش فاقد ظرفیت لازم برای تأمین گشتی‌های لازم در خلیج‌فارس بود؛ اما از طرفی مقامات می‌ترسیدند که با افزایش حضور نظامی در خلیج‌فارس، به‌طور ناخواسته درگیر منازعه مسلحانه با ایران شوند.

اگرچه از دید بولتون بدون شک، کشاندن بریتانیا در جبهه آمریکا یک نتیجه مطلوب بود. بر همین اساس زمانی که ماهواره جاسوسی آمریکا، مأمور کمک به جلوگیری از صادرات نفت ایران همسو با تحریم‌های جهانی ترامپ، اقدام به رهگیری گریس یک در مسیر خود، به گفته آمریکا، به‌سوی سوریه، کرد، بولتون فرصتی مناسب یافت.

روزنامه اسپانیایی ال‌پایس، به نقل از منابع رسمی داستان را اینگونه نقل کرد: نفت‌کش گریس یک که با پرچم پاناما تردد می‌کند،‌ از ماه آوریل (فروردین - اردیبهشت)، از زمانی که در آب‌های ایران لنگر انداخته بود، در حال رصد از سوی ماهواره‌های آمریکایی بوده است. این سوپرنفت‌کش که کاملا از نفت‌خام پر شده بود، برای عبور از کانال سوئز، بسیار بزرگ بود و بنابراین دماغه امید نیک را پیش از آنکه به سمت دریای مدیترانه عازم شود، دور زده بود.

این روزنامه در ادامه نوشت: بر اساس اعلام سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا این کشتی به سمت پالایشگاه نفتی بانیاس در حرکت بوده است. واشنگتن 48 ساعت پیش از رسیدن سوپرنفت‌کش به منطقه، مادرید را در جریان گذاشته بود و اسپانیا نیروی دریایی خود را به سمت تنگه جبل‌الطارق اعزام کرد. انتظار می‌رفت این نفت‌کش از آب‌های بین‌المللی عبور کند، همچنان که کشتی‌های ایرانی بدون توقف عموماً اینگونه رفتار می‌کنند. 

اگرچه مقامات اسپانیایی بعد از حادثه عنوان کردند که اگر اطلاعات و فرصتش را داشتند، نسبت به توقف کشتی اقدام می‌کردند، اما آن‌ها در آن زمان کاری نکردند. در هر صورت بولتون به مادرید تکیه نمی‌کرد؛ چرا که پیش از آن به بریتانیا باج لازم را داده بود. در تاریخ چهارم جولای (سیزدهم تیر ماه) گریس یک وارد آب‌های منطقه جبل‌الطارق در اختیار بریتانیا شد، حکم سرنوشت‌ساز در لندن صادر شد (اگرچه مشخص نیست چه کسی دستور را صادر کرد) و 30 تفنگدار دریایی به عرشه نفت‌کش هجوم بردند.

واکنش ایران سریع و خصمانه بود. آن‌ها مدعی شدند که بریتانیا اقدام غیرقانونی انجام داده است، چرا که تحریم‌های اتحادیه اروپا بر عرضه نفت به سوریه، که هانت آن را دلیل توقیف کشتی خوانده بود،‌ تنها به کشورهای اتحادیه مربوط می‌شود و نه به کشور سومی همچون ایران؛ اما در هر صورت ایران گفت که مقصد کشتی سوریه نبوده است.

جوزف بورل، وزیر امور خارجه سوسیالیست اسپانیا نیز خشم ایران را با اندکی تخفیف بازتاب داد؛ او اعتراض خود به تعدی انگلیس به آب‌های حوزه جبل‌الطارق که مادرید آن را به رسمیت نمی‌شناسد را ابراز کرد. او همچنین اظهار کرد که از احضار سفیر کشورش در تهران برای ارائه توضیح در مورد نقش مادرید در ماجرای نفتکش، ناراحت است. 

واکنش‌های او البته برای فاصله دادن کشورش از به گفته خودش مسائل مربوط به توقیف نفتکش ایرانی بود که به درخواست ایالات‌متحده از سوی بریتانیا انجام شده بود. از طرفی اگرچه بریتانیا به ظاهر در حال اجرای قوانین اتحادیه اروپا بود، خدمات اقدام خارجی، بازوی سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در جریان ماجرا ساکت ماند.

انتقام ایران با گرفتن کشتی استینا ایمپرو انزوای دیپلماتیک بیشتر و آسیب بیشتر نظامی و اقتصادی را بر بریتانیا اعمال کرد. دولت این کشور به کشتی‌های بریتانیایی توصیه کرد که از عبور از تنگه هرمز اجتناب کنند؛ در واقع با این کار به عدم توانایی حفاظت از آن‌ها اعتراف کرد. اما با توجه به عبور روزانه 15 الی 30 نفتکش با پرچم بریتانیا از این تنگه، تعلیق این رویه می‌تواند بر بهای انرژی تأثیری بگذارد که شاید شدید باشد.

درخواست هانت برای حمایت بین‌المللی از بریتانیا بجز فرانسه و آلمان به گوش‌های ناشنوای دیگر نرسیده است. چین، ژاپن و دیگر کشورهایی که به نفت صادراتی از خلیج‌فارس وابسته هستند، هیچ نشانه‌‌ای از کمک ابراز نکرده‌اند. طرح آمریکا برای ایجاد ائتلاف بین‌المللی برای حفاظت از کشتی‌های عبوری از خلیج‌فارس، خریدار چندانی نداشته است و در همین حال وعده ترامپ برای حمایت از بریتانیا، ارزشی جز حرف نداشته است و حتی خطراتی را برای بریتانیا به دنبال دارد.

بازی بولتون بالاخره جواب داد. بریتانیا برخلاف انگیزه‌‌هایش در خط مقدم تقابل با ایران همراه واشنگتن شده است. فرایند قطبی شدن بین دو طرف، رو به فزونی است. توافق هسته‌ای چند گام بیشتر با فروپاشی کامل فاصله ندارد و تهدید ایران با «عواقب جدی» بدون دانستن تبعات آن، بریتانیا را کورکورانه به ساز جنگ بولتون می‌رقصاند.