آمریکا در دوران ترامپ به تباهی رسید

آمریکای ترامپ از هیچ تجربه خامی برای استفاده از قدرت در مقابل دوست و دشمن به منظور دست‌یابی به برتری ژئوپولتیک و اقتصادی ابایی ندارد. برای این آمریکا اهمیت ندارد کسی که در مقابل اوست بزرگ باشد یا کوچک و در همین حین، آماده نادیده گرفتن هرگونه حقوق بشری یا کشتار در هر کشوری است به عقیده کاگان، این نظم جهان لیبرال، حاصل تحول بشر نبوده است. آنگونه که بشر یاد بگیرد صلح طلب باشد و با دیگران سر عناد نداشته باشد. این جهان رشد کرده چرا که قدرتمندترین ملت سیاره یعنی ایالات متحده آمریکا و بعد از آنکه ۲ بار در قرن بیستم به جنگ جهانی کشیده شد، تصمیم گرفت از قدرت خود برای انتشار و حفظ قوانین نه همیشه و هرجا بلکه در بسیاری مکان‌ها و زمان‌ها استفاده کند

سیدمحمد میرزامحمدزاده

توماس فریدمن، تحلیل‌گر آمریکایی، در یادداشتی که برای نیویورک تایمز نوشت، به بررسی اقدامات ترامپ به عنوان رئیس ‌جمهور ایالات متحده آمریکا پرداخته است؛ وی در ستون یادداشت روزنامه نیویورک تایمز نوشت: وقتی که دونالد ترامپ 25 سپتامبر (3 مهر 1397) در مجمع عمومی با لاف‌زنی‌هایش منجر به خنده بلند حضار،‌ عموما دیپلمات سازمان ملل متحد شد، اصرار داشت که آنها به او نمی‌خندند، بلکه همراه وی می‌خندند؛ هرچند که من آنجا نبودم تا ببینم که مخاطبان ترامپ در آن مجمع به چه چیزی می‌خندیدند، اما حس من می‌گوید که در واقع آنها گریه می‌کردند.

آنها برای این حقیقت گریه می‌کردند که آمریکایی که آنها می‌شناختند، کشوری که 70 سال مورد اعتماد آنها بود و نظام سخاوتمند و امنش، مایه مباهات و اتکای آنها بود و سالیان سال از آن بهره برده بودند، دیگر مرده است. حالا آن آمریکا جایش را به آمریکای ترامپ داده که از 2 جنبه بنیادی با هم متفاوت هستند.

اول آنکه ترامپ آمریکا دیگر خود را در قامت کشور الهام‌بخش و محافظ نظم جهان لیبرال که منجر به صلح بیشتر، رفاه و دموکراسی در جای جای جهان در 70 سال گذشته بیشتر از هر زمان دیگر در تاریخ گذشته شده بود، نمی‌بیند. این آمریکا مخالف با نظم طبیعی همه چیز است. در واقع با منازعات دائمی همچون قانون جنگل، قطع روابط تجاری برای حمایت از تولید داخل و قانون زورگویی این نظم را به هم می‌ریزد.

دوم آنکه آمریکای ترامپ از هیچ تجربه خامی برای استفاده از قدرت در مقابل دوست و دشمن به منظور دست‌یابی به برتری ژئوپولتیک و اقتصادی ابایی ندارد. برای این آمریکا اهمیت ندارد کسی که در مقابل اوست بزرگ باشد یا کوچک و در همین حین، آماده نادیده گرفتن هرگونه حقوق بشری یا کشتار در هر کشوری است. چه آن کشور دوست شخصی ترامپ به نظر بیاید یا آنکه از لحاظ ژئوپولتیک برای وی ناخوشایند باشد.

اما صبر کنید؛ اصلا آیا ترامپ هدفی دارد؟ روابط بین الملل که رینگ بوکس نیست. آیا دروغگویی و زورگویی و گرفتن مالیات تا آخرین قطره از دوست و دشمن و فشار به چین برای عقب نشینی و دست رد زدن به هر مدل جهانی سازی، می‌تواند آمریکا را به بهترین تبدیل کند؟ همانطور که ترامپ هم در سخنرانی خود گفت: من رئیس جمهور آمریکا هستم نه رئیس جمهور جهان؛ این به آن معنا است که: از زمین من گمشو بیرون!

همه این‌ها بستگی دارد که ترامپ تا کجا پیش رود. آیا این رویکرد ترامپ شروع آرام زاویه گرفتن از دیدگاه سایر روسای جمهور آمریکا در دوران پس از جنگ‌های جهانی است، روسای جمهوری که درک کرده بودند که همه ما متمایل به مباشرت در دموکراتیزه کردن نظم جهانی هستیم،‌ یا اینکه خروجی خصمانه از همه آن نظرات است. هنوز نمی دانم، اما اگر خوب به دور و برمان نگاه کنیم، همه مردم از اینکه کلانتر خودش را به خواب زده است، نگرانند.

به‌طور مثال بر اساس گزارش‌ها از ترکیه، هفته گذشته تیم ضربتی با دو جت شخصی از عربستان سعودی به استامبول عازم شدند و گستاخانه جمال خاشقجی، روزنامه نگار میانه‌رو سعودی را ربودند یا به قتل رساندند؛‌ کسی که تنها برای انجام کارهای اداری به منظور ثبت ازدواج مجدد خود به کنسولگری سعودی رفته بود. اگر محمد بن‌سلمان شاهزاده سعودی درصدی فکر می‌کرد که ترامپ در مورد این موضوع اهمیت می‌دهد، به خودش جرأت چنین کاری را نمی‌داد و حالا هم ترامپ اهمیتی نمی‌دهد. اما دنیا اهمیت می‌دهد و لکه بر سلطنت محمد‌بن سلمان باقی می‌ماند.

در آن‌سوی دنیا، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه پس از مسموم کردن و به قتل رساندن جاسوس سابقش که در بریتانیا زندگی می‌کرد، از تک و تا نیوفتاده است و حتی بعد از آن خبرنگار محقق روس به طور اتفاقی از پنجره خود را بیرون پرت می‌کند. حالا هم چین، شهروند چینی خود، منگ هونگ وی، رئیس سازمان پلیس جهانی، اینترپل را، زمانی که برای سرزدن به خانواده‌اش به چین رفته بود، دستگیر می‌کند و وی حالا به دلیل فساد در چین مورد بازخواست است.

از آن طرف در صوفیا، پایتخت بلغارستان شاهد اعتراضات به دلیل بازداشت دو گزارشگر بلغارستانی و رومانیایی هستیم. کسانی که بر اساس گزارش سایت بالکان اینسایت، به دلیل تلاش برای فیلمبرداری از سوژه تحقیق سوزان اسناد سواستفاده از منابع مالی اتحادیه اروپا، دستگیر شده بودند.

بگذارید از دو خبرنگار رویترز محکوم به هفت سال زندان چیزی نگویم. دو نفری که به گزارش رویترز برای تحقیقات در مورد کشتار روستاییان اقلیت مسلمان روهینگیا از سوی نیروهای امنیتی و شهروندان، به میانمار سفر کرده بودند. در مصر و ترکیه هم فعالانی که در دادگاه عفو گرفته‌اند، دائما ناپدید می‌شوند.

آمریکا همیشه نمی‌تواند دنیا را جای بهتری کند، اما ما می‌توانیم. با چیزهایی که می‌گوییم و رهبران خارجی را بر آن می‌داریم که دست از روی سیاهشان بردارند؛‌ اما نمی‌کنیم.

پس باید بگویم که:‌ نه! ترامپ هیچ هدفی ندارد. رابرت کاگان، در کتاب نافذ و زیبای جدید خود در مورد نقش جدید آمریکا در جهان این موضوع را روشن کرد و نوشت: جنگل دوباره رشد می‌کند. آنطور که کاگان در مصاحبه خود تشریح کرد، تئوری اصلی وی در کتابش این است که اگر به مقطع وسیعی از تاریخ بشر بنگریم، دموکراسی نایاب‌ترین شکل حکومت‌ها بوده است. چرا که بیشتر قدرت‌های بزرگ دنیا دائما در حال منازعه بودند و بیشتر مردم دائما فقیر بودند. اما در 70 و اندی سال گذشته ما به صورت جهانی در بهترین شرایط رفاهی تاکنون زیسته‌ایم و شاهد گسترش دموکراسی و پایدارترین دوره صلح قدرت‌های بزرگ در تاریخ بشر بوده‌ایم.

به عقیده کاگان، ستون‌های این نظم جهان لیبرال در نتیجه تحول آلمان و ژاپن و تغییر از نظام‌های دیکتاتوری تهاجمی به دموکراسی‌های صلح طلب و بنیان رژیم تجارت جهانی و همچنین حمایت از همه کشورها با استانداردهای آمریکایی ساز و قوانین تجاری و ژئوپولتیک پشتیبانی شده با نیروی دریایی، هوایی و ارتش آمریکا به وجود آمده است.

البته این نظم و حمایت و صلح، سخاوتمندانه از سوی آمریکا به جهان اعطا نشده است. مثلا اینکه سیاسیون بعد از جنگ جهانی دوم بگویند: خب چطور جهان را جای بهتری بکنیم؟ بلکه در واقع آنها با خودشان گفته‌اند که چطور جلوی پس‌رفت و رفتن به دورانی همچون جنگ جهانی دوم که از روی شانس از آن نجات پیدا کرده‌ایم را بگیریم؟ این خدمت آمریکا در واقع از روی خیرخواهی نبوده است، بلکه تنها یک حساب و کتاب ساده برای منافع خودی بوده است. آنها می دانند که ایجاد چنین نظمی پاداشی 100 برابری برای بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا خواهد داشت.

به عبارت دیگر به عقیده کاگان، این نظم جهان لیبرال، حاصل تحول بشر نبوده است. آنگونه که بشر یاد بگیرد که صلح طلب باشد و با دیگران سر عناد نداشته باشد. این جهان رشد کرده چرا که قدرتمندترین ملت سیاره یعنی ایالات متحده آمریکا، تولد قوانین روشنگری بود و بعد از آنکه 2 بار در قرن بیستم به جنگ جهانی کشیده شد، تصمیم گرفت از قدرت خود برای انتشار و حفظ آن قوانین نه همیشه و هرجا بلکه در بسیاری مکان‌ها و زمان‌ها استفاده کند.

البته وقتی از قدرت صحبت می‌کنیم منظور صرفا قدرت نظامی نیست، بلکه برخی مواقع قدرت اقناع نیز به شمار می‌رود. وقتی که عالی‌ترین بدنه آب و هوای سازمان ملل متحد گزارشی منتشر می‌کند (همچون گزارشی که اخیرا منتشر کرد) و در آن می‌گوید آب و هوای ما، سطح اقیانوس‌های ما، کشاورزی ما و اکوسیستم ما با سرعتی بیشتر از تصور بشر در حال تخریب است مگر آنکه گام‌های عظیمی برای تحدید تغییرات اقلیمی برداریم و رئیس جمهور آمریکا بی‌اهمیت از کنار آن می‌گذرد، ما در وظایف خود برای ثبات در نظم جهان لیبرال شکست خورده‌ایم و به سمت بی‌نظمی در حرکتیم.

کاگان می‌گوید: هر باغبانی می‌داند که نیروی طبیعت همیشه تلاش می‌کند با علف‌های هرز باغش را بپوساند و همیشه تنازع برای احیای جنگل در جهان باقی است. همین امر در مورد وضعیت ژئوپلتیک هم صدق می‌کند. ما همیشه به سمت قبیله‌گرایی و دیکتاتورگرایی و منازعات قدرت‌های بزرگ تمایل داریم. در واقع جنگل ما همیشه می‌خواهد بازگردد و منافع آمریکا که با قدرت آمریکا حمایت می‌شوند، همیشه جلوی این بازگشت را گرفته‌اند. پس زمانی که ترامپ می‌گوید ما حالا می‌خواهیم فقط نگران خودمان باشیم، او بی‌اعتنایی خود را به تاریخ و اقتصاد نشان می‌دهد. به عقیده کاگان، ترامپ به دنبال فانتزی آمریکای کبیر است. البته فانتزی او این نیست که ما از همه دنیا جدا باشیم و کبیر شویم، بلکه وی می‌گوید که آمریکا بی‌مسئولیت باشد و قدرتمند شود.

جهان با آمریکای کم مسئولیت بیشتر از جهان با آمریکای بیش مسئولیت مورد تهدید است.

کاگان در نهایت نتیجه می‌گیرد که فصل پایکوبی اراذل و اوباش جهان فرا رسیده است و حالا هر روز نشانه‌هایش بیشتر آشکار می‌شود.