آریا طاری

توافق دو باشگاه تراکتورسازی و ماشین‌سازی تبریز ‌برای برگزاری دربی این شهر در ورزشگاه یادگار امام به جای استادیوم «بنیان‌دیزل»، می‌تواند یک خبر کاملا «معمولی» برای فوتبال ایران تلقی شود اما اتفاقاتی که از ابتدای فصل بین این دو باشگاه رقم خورده، به این خبر معنای کاملا متفاوتی می‌بخشد. دیگر همه می‌دانند که هر دو باشگاه تبریزی به «یک نفر» تعلق دارند. ظاهرا تنها کسانی که از ماجرا بی‌خبرند یا ترجیح می‌دهند خودشان را به بی‌خبری بزنند، مسئولان سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال هستند.

دربی این هفته فوتبال تبریز به جای استادیوم اختصاصی باشگاه ماشین‌سازی در استادیوم یادگار امام برگزار خواهد شد. این اولین بار نیست که چنین تصمیمی گرفته می‌شود و با توجه به ازدحام جمعیت در روز برگزاری مسابقه، این تصمیم چندان عجیب نیست اما وقتی صحبت از «توافق» میان دو باشگاه برای انتخاب استادیوم محل برگزاری بازی به میان می‌آید، اهالی فوتبال ایران حق دارند متعجب شوند و خودشان را در معرض یک بازی فریبکارانه و یا شاید یک کمدی درجه یک ببینند. اگر باشگاه ماشین‌سازی همان ماشین‌سازی «گذشته» بود، می‌شد به چنین توافقی لبخند نزد اما حقیقت آن است که ماشین‌سازی در تمام تاریخش هرگز ورزشگاهی اختصاصی به نام «بنیان دیزل» نداشته و این استادیوم متعلق به باشگاه گسترش فولاد تبریز بوده که با تغییر نام- و نه تغییر مالکیت- به حضور در لیگ برتر ادامه داده است. حدود یک سال قبل بود که نامه معروف شهردار رشت از طرف خودش برای خودش و در نهایت توافق و امضای خودش برای اختصاص یک واحد مسکونی از سوی شهرداری به خودش، سوژه همه رسانه‌های ایرانی و خارجی شد. حالا در فوتبال ایران نیز چنین ماجرای حیرت‌آوری تکرار شده است. در واقع زنوزی به عنوان مالک باشگاه تراکتورسازی با خودش به عنوان مالک باشگاه ماشین‌سازی دیدار کرده و بر اساس توافقی که در این دیدار صورت گرفته، این مدیر با پیشنهاد خودش برای انتقال دربی تبریز از بنیان دیزل به یادگار موافق بوده است! جالب اینکه هوشنگ نصیرزاده در جایگاه مدیرعامل باشگاه ماشین‌سازی، از پرداخت پاداش ویژه به بازیکنان در صورت شکست دادن تراکتور صحبت به میان آورده است. حالا سوال اینجاست که این پاداش قرار است از سوی چه کسی پرداخت شود؟ آیا زنوزی به بازیکنان تیم وسط جدولی‌اش برای شکست دادن تیم دیگرش در جریان رقابت حساس صدر جدول، پاداش پرداخت خواهد کرد؟ آیا اگر این بازی یک مسابقه «معمولی» و «بی‌حرف‌وحدیث» در لیگ برتر بود، باز هم صحبت از «پاداش ویژه» به میان می‌آمد؟

اگر در شروع فصل عده زیادی از هواداران فوتبال «نگران» حضور مشترک دو تیم با یک مالک در لیگ برتر بودند، برای پرهیز از چنین اتفاقاتی بود. باید پذیرفت که در «سلامت» دربی تبریز، تردیدهایی مطرح شده و این تردیدها نه برای فوتبال تبریز و نه برای مردم این شهر، خوشایند نخواهند بود. در لیگی که رقابت قهرمانی‌اش داغ‌تر از همیشه دنبال می‌شود و شاید تنها یک امتیاز سرنوشت قهرمان را در پایان فصل تغییر بدهد، تراکتور در بازی رفت بدون هیچ دردسری ماشین‌سازی را شکست داده و به احتمال قریب به یقین، این نتیجه را در دیدار برگشت تکرار خواهد کرد. آیا سایر باشگاه‌های مدعی حق ندارند درباره «اصالت» این 6 امتیاز سوالی در ذهن داشته باشند؟ آیا روندی که بین دو تیم تبریزی در جریان است، نسبتی با قانون دارد؟ زنوزی هر هفته به عنوان مالک باشگاه تراکتور برای این تیم تصمیم‌های تازه‌ای می‌گیرد و این تصمیم‌ها را با هواداران باشگاه در میان می‌گذارد. او در عین حال حاضر به جدا شدن از باشگاه سابقش نیست و در بازی‌های حساس ماشین‌سازی با استقلال و پرسپولیس، خودش را به استادیوم می‌رساند و به هیچ وجه از چشم دوربین‌ها مخفی نمی‌شود. مبادله بازیکنان نیز به ساده‌ترین شکل میان هر دو تیم در جریان است. اگر مالکیت همزمان دو باشگاه در لیگ برتر ایران یک موضوع کاملا قانونی است، چرا پیش از این تیم‌هایی مثل سپاهان‌نوین اصفهان و فولاد نوین اهواز از حضور در لیگ منع شده‌اند؟ چرا دو باشگاه سپاهان و فولاد پس از سرمایه‌گذاری روی تیم‌های دوم‌شان، اجازه شرکت دادن آنها در لیگ را پیدا نکرده‌اند؟ با این فرمول ساده، بارسلونا و رئال مادرید نیز می‌توانند با تزریق سرمایه به تیم‌های دوم‌شان، آنها را به لیگ بیاورند و هر فصل 6 امتیاز راحت را از آنها بگیرند. در هیچ نقطه‌ای از دنیا اما قانون اجازه نمی‌دهد که یک مالک با دو تیم در یک لیگ شرکت کند.

سازمان لیگ از اولین روزهای لیگ برتر هجدهم، هنوز نتوانسته بحران مالکیت مشترک دو تیم لیگ برتری را حل کند. به نظر می‌رسد در مواجهه با چهره‌های متمول، نباید روی فدراسیون فوتبال حساب ویژه‌ای باز کرد. چرا فدراسیون فوتبال ایران، در این پرونده به این اندازه انفعال به خرج داده است؟ آیا این نهاد به دلایلی خاص نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به پرونده زنوزی ورود کند؟ آیا آن‌چه در پرونده حسین هدایتی در مورد پرداخت حقوق کارلوس کی‌روش و اهدای پاداش به تیم ملی وجود دارد، در مورد زنوزی نیز مطرح خواهد شد؟ اگر در آینده زنوزی در جایگاه امروز هدایتی قرار بگیرد، آیا دوباره صحبت از فدراسیون فوتبال ایران به میان خواهد آمد؟