آریا رهنورد

ظاهرا آن‌چه در فوتبال ایران اصلا اعتبار ندارد، قرارداد طولانی‌مدت است. همین چند ماه قبل بود که مدیرعامل باشگاه پرسپولیس قرارداد حامد لک را برای سه فصل دیگر تمدید کرد. لک اما حالا تبدیل به اولین بازیکنی شده که در فصل جدید قراردادش را با سرخ‌ها فسخ می‌کند. او تا همین ساعت‌های آخر از علاقه‌اش به ماندن در پرسپولیس صحبت می‌کرد اما ظاهرا متوجه این حقیقت شد که در تیم یحیی برای لیگ بیست و دوم جایی ندارد. دوران حضور حامد در پرسپولیس، دوران عجیب و پرنوسانی به نظر می‌رسید.

جدایی حامد لک از باشگاه پرسپولیس همان‌قدر سریع اتفاق افتاد که پیوستن او به باشگاه رقم خورده بود. حامد در فضایی گلر اول پرسپولیس شد که تردیدهای بسیار زیادی در آن به چشم می‌آمد. خیلی از هواداران باشگاه با توجه به عملکرد معمولی این سنگربان در تیم‌های مختلف، نگران پیوستنش به قرمزها بودند اما شروع او در این تیم، فراتر از حد انتظار به نظر می‌رسید. لک در کوتاه‌ترین زمان ممکن، به یک مهره کلیدی برای قرمزها تبدیل شد. آن هم در شرایطی که موج‌های منفی زیادی در موردش شکل گرفته بود. او در لیگ قهرمانان آسیا، شاهکار کرد و حتی به تیم منتخب تورنمنت هم راه یافت. بدون سیوهای درخشان حامد و عملکرد چشمگیر او، پرسپولیس نمی‌توانست تا آخرین روز به ماجراجویی در آسیا ادامه بدهد. لک با مهار پنالتی سرنوشت‌ساز مایکون، تیمش را به فینال لیگ قهرمانان رساند و بهترین روزهای دوران فوتبالش را سپری کرد. کیفیت خوب این گلر رفته رفته به لیگ برتر هم منتقل شد و او در جریان قهرمانی لیگ بیستم با پرسپولیس، بازیکن موثری برای این تیم به شمار می‌رفت. ستاره‌ای که برخلاف سال‌های قبلی دوران فوتبالش، کاملا در سکوت به سر می‌برد و اصلا به جریان‌های رسانه‌ای ملحق نمی‌شد. حامد آن‌ روزها به هیچ وجه مصاحبه نمی‌کرد، به شدت از حاشیه دور بود، کاملا روی فوتبال تمرکز داشت و حتی بارها در حال کتاب خواندن دیده شده بود. آن روزهای خوب برای لک اما عمر درازی نداشتند. او دوباره به همان فرم قبلی‌اش برگشت. انگار چوب جادویی همه چیز را راس نیمه‌شب مثل لباس سیندرلا از او گرفته باشد. لک دوباره به یک سنگربان پراشتباه تبدیل شد که هر هفته روی اعصاب هوادارها راه می‌رفت. گلری که حالا دیگر یکی از دلایل مهم نتیجه ‌نگرفتن تیم یحیی بود. حامد حالا دیگر تمرکز قبلی‌اش را نداشت، مدام مصاحبه می‌کرد و به دیگران کنایه می‌زد و درون زمین مسابقه نیز بسیار نامطمئن نشان می‌داد. اعتماد به نفس برای یک سنگربان، همه چیز است و لک این اواخر اعتماد به نفسش را به طور کامل از دست داده بود. موضوعی که موجب شد او به عنوان یک گلر، روزهای تلخی را در پرسپولیس پشت سر بگذارد.

لک که زمانی جای خالی بیرانوند را خیلی خوب پر کرده بود، موجب شد که علیرضا دوباره به عنوان مرد شماره یک خط دروازه به تیم برگردد و درون دروازه پرسپولیس قرار بگیرد

اگر حامد این اواخر نتوانست برای پرسپولیس کار مثبتی انجام بدهد، باشگاه هم موفق نشد او را به جهت درستی هدایت کند. قرمزها موفق به حفظ رادو نشدند و عملا برای مدتی لک در پرسپولیس بی‌رقیب بود. اتفاقی که موجب کاهش انگیزه‌های این سنگربان شد. پرسپولیس در انتخاب سنگربان ذخیره هم فاجعه‌بار عمل کرد و احمد گوهری نامطمئن و ناآماده را به خدمت گرفت. بازیکنی که اصلا نمی‌توانست رقابتی برای لک به وجود بیاورد و کاری کرد که حامد بعد از هر بار منتقل شدن به نیمکت، دوباره به سرعت به ترکیب اصلی برگردد. از این گذشته مربی دروازه‌بان‌های پرسپولیس هم عملکرد خوبی در این تیم نداشت. داوود فنایی آنقدر ضعیف‌تر از حد انتظار نشان داد که یحیی به محض پایان یافتن فصل، عذر او را خواست و فنایی را به اولین قربانی در تغییرات کادر فنی بدل کرد. در نتیجه علاوه بر خود لک، باشگاه نیز در رقم خوردن چنین وضعیتی مقصر بوده است. با این وجود مقصر اصلی این ماجرا بدون هیچ شک و تردیدی، خود لک است. کافی بود او همان تشنگی‌اش برای موفقیت، همان انگیزه مثال‌زدنی و همان تمرکز را حفظ کند و از حواشی دور بماند تا همچنان گلر اول قرمزها باشد. حامد اما کاری کرد که سرخ‌ها به هر قیمتی به دنبال بیرو بروند و او را با سلام و صلوات به خانه برگردانند. لک که زمانی جای خالی بیرانوند را خیلی خوب پر کرده بود، موجب شد که علیرضا دوباره به عنوان مرد شماره یک خط دروازه به تیم برگردد و درون دروازه پرسپولیس قرار بگیرد.

یک پرواز بلند و یک فرود تلخ. این داستان حضور حامد لک در پرسپولیس بود. دورانی که شروع خوب و پایان زشتی داشت. حالا لک باید تیم دیگری را در رقابت‌های لیگ برتر برای خودش انتخاب کند. فوتبال شبیه بازی ماروپله است و گاهی در مسیر صعود، لغزش‌های بزرگی انتظار یک بازیکن را می‌کشد. حامد هم باید به چند خانه پایین‌تر برگردد. هرچند که این بار گزیده شدن او به دست خودش افتاده است. با این وجود برای یک شروع تازه از سوی این سنگربان، چندان هم دیر نیست.