آریا طاری

برنامه آماده‌سازی تیم ملی برای جام جهانی تا امروز به معنای واقعی کلمه ناامیدکننده بوده است. تیمی که خیلی زود توانست جواز حضور در رقابت‌های جام جهانی را به دست بیاورد تا امروز مسیر پرپیچ و خمی را برای به دست آوردن یک دیدار دوستانه طی کرده است. بعد از لغو بازی تدارکاتی با تیم ملی کانادا و به توافق نرسیدن با تیم‌های دیگر، درنهایت به نظر می‌رسد فدراسیون با الجزایر به توافق رسیده تا دو تیم در قطر به مصاف هم بروند. این در حالی است که چهار فیفادی تا قبل از شروع جام وجود دارد و ایران یکی از تنها تیم‌های حاضر در این رقابت به حساب می‌آید که حتی برای برگزاری دیدارهای تدارکاتی و استفاده از فیفادی‌‌ها با مشکل جدی روبه‌‌رو شده است.

آن‌چه این روزها در فدراسیون فوتبال ایران می‌گذرد، حقیقتا نگران‌کننده است. فدراسیونی که با بلاتکلیفی عجین شده و این ویروس را به جان تیم ملی نیز انداخته است. از همان نفر اول فدراسیون تا مدیران رده پایین‌تر، هیچ‌کس نمی‌داند که سرنوشتش در آینده نزدیک چه خواهد بود. فدراسیون فوتبال با رییس موقت اداره می‌شود و حتی زمزمه‌هایی درباره تلاش عزیزی خادم برای بازگشت به این نهاد به گوش می‌رسد. علاوه بر این جلسه‌های هیات رییسه نیز شرایط جالبی ندارند و یکی از اعضا مجبور است برای متصل شدن به این جلسه‌ها، از اینترنت زندان استفاده کند! در حقیقت فدراسیون این روزها حتی نمی‌تواند برای خودش و جلساتش تصمیم بگیرد. طبیعی است که نباید انتظار داشته باشیم در این وضعیت، تصمیم‌های خوبی برای تیم ملی گرفته شود. ایران قرار بود در اردوی تدارکاتی کانادا، دو بازی دوستانه با کانادا و اکوادور برگزار کند. همه چیز برای انجام این مسابقه‌ها ایده‌آل به نظر می‌رسید اما ناگهان اعلام شد که مسابقه دوم در آستانه لغو شدن قرار دارد. ظاهرا دلیل این اتفاق هم برخی کارشکنی‌ها به کانادا و برخی فشارها علیه دولت این کشور در مورد میزبانی از تیم ملی ایران بوده است. در اینکه چنین رفتارهایی از فضای بیرون فوتبال به این رشته ورزشی لطمه می‌زند تردیدی وجود ندارد اما چطور فدراسیون نمی‌تواند با رایزنی این مشکل بزرگ را حل کند؟ آیا منطقی است که تیم این سفر بسیار طولانی به کانادا را با ده‌ها همراه به خودش تحمیل کند اما در یک قاره دیگر فقط یک بازی انجام بدهد؟ مساله بلاتکلیفی فقط شامل حال مدیران و بازیکنان تیم ملی نمی‌شود. حتی مربیان این تیم هم وضعیت مشخصی ندارند. قرارداد دستیاران ایرانی اسکوچیچ همچنان تمدید نشده و حتی ممکن است تغییراتی در کادر فنی تیم به وجود بیاید. سوال بزرگ اما اینجاست که چرا این تصمیم‌ها زودتر گرفته نمی‌شوند و هیچ‌‌کس در ساختار اداره فوتبال ایران، اهمیت زمان را درک نمی‌کند؟

آن‌چه این روزها در فدراسیون فوتبال ایران می‌گذرد، حقیقتا نگران‌کننده است. فدراسیونی که با بلاتکلیفی عجین شده و این ویروس را به جان تیم ملی نیز   انداخته است

نگاه کردن به ترکیب تیم ملی کمی امیدوارمان می‌کند. مهدی طارمی همین فصل بالاتر از داروین نونیز، موثرترین بازیکن لیگ پرتغال بوده و با پورتو قهرمان این لیگ شده است. سردار آزمون شروعی درخشان در بوندس‌لیگا داشته و توانسته خودش را به لیگ قهرمانان اروپا برساند. حتی بازیکن جوانی مثل اللهیار صیادمنش نیز در آستانه امضای یک قرارداد دائمی با باشگاه هال‌سیتی است. از خط دروازه تا خط حمله، استعدادهای بسیار جذابی در این نسل وجود دارند که شاید بتوانند بهترین نتیجه تیم ملی در تاریخ جام جهانی را رقم بزنند. با این وجود اگر نتیجه‌ای هم گرفته شود، تنها به کمک درخشش این بازیکنان و اعضای کادر فنی خواهد بود و مدیران فوتبال ایران هیچ تاثیری در این موفقیت ندارند. شک نکنید اگر تیم ملی نتیجه بگیرد، همین مدیران منفعل و بیکار امروز که در برنامه‌ریزی یک دیدار تدارکاتی عاجز هستند، چنان مقابل دوربین‌ها ظاهر می‌شوند و ژست می‌گیرند که انگار با مجموعه‌ای از تصمیم‌های مدبرانه یک تنه این نتیجه را به دست آورده‌اند و اگر تیم ملی نتیجه نگیرد، چنان پنهان می‌شوند که انگار اصلا در فوتبال ایران حضور نداشته‌اند. تاریخ اما باید بداند که این تیم چقدر تنها بوده است. تیمی که با قدرت راهی جام جهانی شد اما در شرایطی که رقبای آسیایی تک تک اردوها و برنامه‌های دیدارهای دوستانه را قطعی کرده بودند، حتی نمی‌توانست به مصاف حریفی مثل اکوادور برود. حالا دیگر ثابت شد حتی شیوه صعود به جام جهانی، تاثیری در شیوه اداره فوتبال ایران ندارد. چقدر تلخ است که یک تیم با این همه برد و نتیجه خوب، در چنین دست‌های نابلدی قرار گرفته و به لحاظ مدیریتی، این وضعیت ناامیدکننده و اسفبار را پشت سر می‌گذارد. آن‌چه این روزها برای این تیم اتفاق می‌افتد، باورکردنی نیست.

این وسط سکوت دراگان اسکوچیچ هم آزاردهنده به نظر می‌رسد. سکوتی که شاید از سر بی‌خیالی و شاید به خاطر حفظ جایگاه در هر شرایطی باشد. او آنقدر صحبت نمی‌کند که هواداران فوتبال ایران دیگر صدایش را از یاد برده‌اند! اگر دراگان واقعا جدی است و اگر واقعا به نتایج تیم ملی در جام جهانی اهمیت می‌دهد، نباید چنین سکوتی را تجربه کند. این سکوت مرگبارترین نسخه ممکن برای تیمی است که باید روی مربی‌اش حساب کند. سکوت اسکو این پیام را به بازیکنان می‌رساند که شرایط نگران‌کننده تیم برای مرد کروات از اهمیت چندانی برخوردار نیست.