آریا رهنورد

تنها چند روز پس از کنار رفتن تیم ملی والیبال ایران از المپیک توکیو، کانادا و ژاپن هم از این رقابت‌ها کنار رفتند اما بین حذف در دور گروهی و حذف در دور حذفی رقابت‌های المپیک، تفاوت چشمگیری وجود دارد. ایران پنج سال قبل در ریو، در اولین تجربه المپیکی‌اش از مرحله گروهی رد شد اما حالا به جای آن‌که پیشرفت کنیم، دچار پسرفت شده‌ایم و حتی نمی‌توانیم ساده‌ترین رقبا را شکست بدهیم. رویای رسیدن به سکوی المپیک با این نسل پرستاره در والیبال ایران، حالا برای همیشه خاموش شده است. عصبانی بودن از نمایش‌های ناامیدکننده تیم ملی در المپیک توکیو، بدیهی به نظر می‌رسد اما هیچ دلیل درستی برای تاختن به ولادیمیر آلکنو وجود ندارد. گزارشگر تلویزیون ایران ثانیه‌هایی پس از شکست، به شدت به سرمربی تیم ملی می‌تازد و او را مقصر این نتیجه معرفی می‌کند اما اسمی از ستاره‌های کم‌کار و بی‌خیال این تیم به زبان نمی‌آورد. اساسا بعد از رفتن خولیو ولاسکو، همه مربیان خارجی با انتقادهای گسترده گزارشگران والیبال در رسانه ملی روبه‌رو شده‌اند. اسلوبودان کواچ همین حالا یکی از بهترین مربیان والیبال دنیا به شمار می‌رود اما این مربی هم در دوران کار کردن در والیبال ایران، به شدت با انتقاد روبه‌رو بود. این گزارشگرها حتی در شروع دوران کاری خولیو ولاسکو، او را هم مورد انتقاد قرار می‌دادند. حقیقت آن است که در زمان انتخاب یک مربی، رزومه او از بیشترین اهمیت برخوردار است. آلکنو هم به عنوان مردی که در قامت سرمربی قهرمان جهان و المپیک شده، احتمالا بزرگ‌ترین مربی تاریخ رشته‌های تیمی در ورزش ایران به شمار می‌رود. او در همین زمان کوتاه و در شرایطی که فرصت کافی را برای تغییر نسل در اختیار نداشته، نفراتی مثل میثم صالحی، صابر کاظمی، بردیا سعادت و... را به تیم ملی افزوده است. او کارش را به درستی انجام داده اما نفرات باتجربه‌تر تیم، پاسخ خوبی به اعتماد این مربی نداده‌اند. نفراتی مثل معروف، موسوی، عبادی‌پور و امیر غفور، نمایشی فاجعه‌بار در رقابت‌های المپیک داشتند. در اینکه معروف برای سال‌ها بهترین پاسور ایران و آسیا بوده تردیدی نیست اما در المپیک هر وقت که سعید معروف زمین را ترک می‌کرد، تیم ملی بهتر نشان می‌داد. جالب اینکه قرار گرفتن روی نیمکت به تریج قبای کاپیتان هم بر می‌خورد و او حتی در حلقه‌های تیمی ایران شرکت نمی‌کرد. کاش تیم ملی، دیگر جای چنین مهره‌های پرتبختر و کم‌خاصیتی نباشد. آخرین روزهای تماشای سعید معروف در تیم ملی، بدجوری یادآور آخرین نمایش‌های ملی علی دایی است. شهریار فوتبالیست فوق‌العاده‌ای بود اما اگر کمی باهوش‌تر عمل می‌کرد و زودتر به سراغ خداحافظی از تیم ملی می‌رفت، آن افتصاح جام جهانی 2006 را پشت سر نمی‌گذاشت و با موجی از انتقادها روبه‌رو نمی‌شد. تاسفبار است که سعید معروف هم باهوش نشان نداد و قبل از روبه‌رو شدن با افول، تیم ملی والیبال را ترک نکرد. او آنقدر در این تیم باقی ماند تا حالا مقصر اصلی شکست تلخ این تیم در المپیک لقب بگیرد. معروف و هم‌تیمی‌ها چهار سال قبل در ریو، به خاطر یک مساله بسیار ساده، مراسم افتتاحیه المپیک را تحریم و کام هموطنان‌شان را در ایران تلخ کردند. آنها امسال با شکست خوردن در المپیک، تلخی بزرگ‌تری برای هواداران پرشمار والیبال در ایران به وجود آوردند. اسم این تیم را «نسل طلایی» گذاشته‌اند اما این تیم در همه این سال‌ها حتی یک مدال برنز از رقابت‌های جهانی، المپیک یا لیگ جهانی برای والیبال ایران دشت نکرده است. تیم‌هایی طلایی هستند که جام یا سکوی طلایی به دست بیاورند و این اتفاق هرگز برای این نسل از والیبال ایران رخ نداد. این تیم با وجود همه ادعاهای بزرگ و قراردادهای میلیاردی‌اش در لیگ برتر والیبال، هیچ‌وقت فاتح یک عنوان ارزشمند جهانی نشد. ستاره‌های این تیم هم بیشتر از آن‌که مرد روزهای سخت باشند و جنگجویانه به مصاف رقبا بروند، درگیر «سلبریتی» شدن بودند. باخت، بخشی از معادله‌های همیشگی ورزش است اما در چهره امثال معروف یا امیر غفور، نوعی اشباع‌شدگی وجود دارد. آنها حتی برای رویداد بزرگی مثل المپیک، انگیزه چندانی از خودشان نشان ندادند. کاش حالا که دیگر نمی‌توانند به والیبال ایران کمک کنند، کاش حالا که ایستادن در کنار تیم مثل یک کاپیتان را بلد نیستند، کاش حالا که به خاطر تعویض قهر می‌کنند، قید تیم ملی را بزنند و کمی هم به استراحت بپردازند تا جا برای مهره‌های جوان، بازتر شود. آینده تیم ملی والیبال ایران، اصلا تیره و تار نیست. حفظ مربی بزرگی مثل آلکنو و کمک به ساخت یک نسل جدید با مهره‌هایی که همین حالا هم خودی نشان داده‌اند، می‌تواند اتفاق بسیار امیدوارکننده‌ای باشد. ایران ظرفیت خاصی برای درخشیدن در سطح جهانی دارد و همین حالا هم استعدادهای جذابی به تیم ملی اصافه شده‌اند. فقط کاش هواداران والیبال، آنقدر از ستاره‌های ایران تمجید نکنند که این ستاره‌ها هم راه همان قبلی‌ها را بروند و خودشان را گم کنند. کاش مراقب ستایش‌ها از ستاره‌های نسل تازه باشیم.