آریا طاری

همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، بلژیک حریف چندان سرسختی برای ایتالیا نبود و نتوانست این تیم را از یورو 2020 کنار بزند. تیم مانچینی با یک نمایش کاملا برتر، تیم مارتینز را شکست داد تا به رویاهای اروپایی بلژیک پایان بدهد. آنها باز هم در قامت یک تیم مدعی وارد یک تورنمنت ملی شدند اما نتایج دلخواه‌شان را به دست نیاوردند. برای فوتبال بلژیک، این یک شکست دردناک و فراموش‌نشدنی بود.

ناکامی در مسیر صعود به یورو 2012، یک شکست بزرگ برای فوتبال بلژیک بود. درست از همان نقطه به بعد اما، با ورود استعدادهای تازه و معرفی یک نسل جدید، فوتبال در این تیم کاملا متحول شد. آنها با امیدواری‌های زیادی به جام جهانی 2014 برزیل رفتند و به عنوان صدرنشین گروه، راهی مرحله حذفی شدند. بلژیک پس از سه پیروزی متوالی در دور گروهی، در اولین مسابقه حذفی آمریکا را شکست داد و سپس با باخت یک بر صفر روبه‌روی آرژانتین، در دور یک‌چهارم نهایی از مسابقات حذف شد. دو سال بعد، آنها باز هم عملکرد نسبتا خوبی در مراحل اولیه یک تورنمنت ملی داشتند اما یک چهارم نهایی، پایان کارشان در یورو 2016 بود و باز هم نتوانستند خودشان را از این مرحله عبور بدهند. شیاطین سرخ فوتبال اروپا به عنوان یک تیم کاملا مدعی قهرمانی راهی جام جهانی 2018 روسیه شدند. آنها باز هم هر سه مسابقه دور گروهی را بردند تا بالاتر از انگلیس، تونس و پاناما در صدر جدول گروه قرار بگیرند. این تیم در یک هشتم نهایی در یک مسابقه سخت و نزدیک با یک کام‌بک فراموش نشدنی، تیم ملی ژاپن را با نتیجه سه بر دو شکست داد. طلسم یک چهارم نهایی این بار دیگر اثر نکرد و بلژیک بالاخره از این مرحله هم رد شد. آنها برای رسیدن به نیمه نهایی جام جهانی، برزیل را شکست دادند. با این حال در نیمه نهایی مغلوب فرانسه شدند و باز هم دست‌شان به مسابقه فینال نرسید. حالا پس از دو سال، این تیم دوباره در یک چهارم نهایی یک تورنمنت ملی شکست خورده است.

مشکل بزرگ تیم ملی بلژیک و دلیل ناکامی‌های ادامه‌دار این تیم را می‌توان در دو موضوع خلاصه کرد. اول از همه اینکه آنها معمولا به سراغ مربیان بزرگ و درجه یک نمی‌روند و انتخاب خوبی برای نیمکت تیم‌شان ندارند. این نسل برای چند سال به مربی متوسطی مثل مارک ویلموتس سپرده شد و فدراسیون فوتبال بلژیک برای ادامه مسیر به سراغ روبرتو مارتینز رفت. البته که مارتینز مربی بدی نیست اما برای تیمی که این همه ستاره در اختیار دارد، گزینه‌ای کافی و کامل به شمار نمی‌رود. پیش از این، باشگاه «اورتون» مهم‌ترین تیمی بوده که توسط این مربی اداره شده است. البته که مجموع «نتایج» این مربی با تیم ملی بلژیک به اعداد و ارقام جالبی می‌رسد اما بردن دیدارهای دوستانه یا مقدماتی با تیمی که این همه اسم بزرگ در اختیار دارد، کار چندان مهمی به شمار نمی‌رود. نتایج وقتی مهم هستند که بلژیک بتواند خودش را در یک تورنمنت مهم ملی نشان بدهد. موضوع دردسرساز دیگر برای بلژیکی‌ها، متعادل نبودن فاز هجومی با فاز تدافعی تیم است. یان فرتونگن، توماس فرمائلن و توبی آلدروایرلد همگی در دوران اوج‌شان مدافعان فوق‌العاده‌ای بوده‌‌اند اما خیلی وقت است که این دوران را پشت سر گذاشته‌اند و فوتبال بلژیک، نتوانسته استعدادهای تازه‌ای را برای جانشینی آنها کشف کند. این تیم در خط دفاعی اصلا فوق‌العاده نیست و این مساله، در جدال‌های حساس و نزدیک به آنها لطمه می‌زند. بدون تردید اگر آنها یک مربی بزرگ مثل روبرتو مانچینی و چند مدافع درخشان مثل بونوچی و کیه‌لینی داشتند، هیچ تیمی در اروپا حریف‌شان نمی‌شد. فعلا اما اوضاع این تیم، چندان درخشان نیست و آنها به اندازه بردن یک جام بزرگ، خوب و آماده به نظر نمی‌رسند.

این تیم بلژیک، خیلی از مختصات یک «نسل طلایی» را دارد اما نسل‌هایی در تاریخ ماندگار می‌شوند که بردن «جام‌های طلایی» را هم بلد باشند. برای ناامیدی از شیاطین سرخ فوتبال اروپا اما هنوز کمی زود به نظر می‌رسد. آنها همچنان می‌توانند با چند تغییر در ترکیب‌شان، یک تیم مدعی برای بردن جام جهانی باشند. جسورانه‌ترین راه برای بلژیک، در درجه اول انتخاب یک مربی جدید است. چراکه بعید به نظر می‌رسد چهره‌ای مثل مارتینز، موفقیت چندانی در آینده هم برای این کشور به دست بیاورد. پس از این اتفاق، آنها باید به ترکیب دفاعی‌شان هم سروسامان بدهند و در زمان باقی مانده تا شروع جام جهانی، گزینه‌های تازه‌نفس‌تری را در این بخش از زمین تست کنند. شاید تا پاییز بعدی که زمان برگزاری جام جهانی است، ادن هازارد هم دوباره بتواند کیفیت گذشته‌اش را به دست بیاورد و از این فرم ناامیدکننده فاصله بگیرد. آن‌وقت می‌توان انتظار داشت که فوتبال بلژیک هم کمی متحول شود و بالاخره به طرف بردن یک جام مهم ملی حرکت کند. اتفاقی که حالا به یک حسرت بزرگ برای مردم این کشور تبدیل شده است.