آریا رهنورد

اگر به خبرهای روز فوتبال ایران دقت کنید، دراگان اسکوچیچ را همه جا می‌بینید. کرونا نه جلوی سفر این مربی به ایران را گرفت و نه مانع رفتن او از شهری به شهر دیگر برای تماشای بازی‌ها از نزدیک شد. او همه جا هست، با همه مربی‌ها دیدار می‌کند، با همه نشست می‌گذارد و تا جایی که می‌تواند بازی‌ها را هم از نزدیک می‌بیند. با این حجم از فعالیت دراگان اسکوچیچ، دیگر فراموش کرده‌ایم تیم ملی یک روز توسط مردی هدایت می‌شده که به جز «همایش بانکی» و «قرارداد اسپانسری» به هیچ بهانه دیگری به سفر بین شهرهای ایران نمی‌پرداخت!

در این که مسئولیت هدایت تیم ملی ایران کمی از دراگان اسکوچیچ بزرگ‌تر است، شکی نیست. در اینکه رزومه او آنقدر هم قابل توجه نبوده، شکی نیست. با این حال در یک مورد دیگر هم اطمینان صددرصدی وجود دارد و آن «انگیزه» این مربی برای کار کردن و ساختن یک تیم خوب است. اگر مارک ویلموتس بی‌تفاوت بود، اسکو هرگز این خاصیت را ندارد. بی‌تفاوتی ویلموتس را تقریبا از همان فهرست اولش فهمیدیم. وقتی همه نفرات دعوت‌شده به آخرین اردوی کارلوس کی‌روش، ناگهان از سوی این مربی به تیم ملی فراخوانده شدند. اگر قرار بود باز هم همان نفرات در تیم ملی بازی کنند، پس دیگر طبیعتا «دستیار ایرانی» به کار او نمی‌آمد. او حتی گاف‌های سرمربی قبلی را هم اصلاح نکرد و تنها به «کپی-پیست» لیست‌های سی کیو پرداخت. دراگان اما از این جنس نیست. او نیامده که از این تیم «پول» دربیاورد. او نیامده که برود با متمم قرارداد، دست به شکایت بزند. او نیامده که هر از گاهی غیب شود و شرط بازگشت را دریافت پول در ترکیه عنوان کند. او نیامده دعوا راه بیندازد، خبرنگار کتک بزند، باند درست کند، برنامه تلویزیونی بخرد و امپراتوری مالی خودش را خلق کند. اسکوچیچ این پروژه را جدی گرفته، همه تمرکزش را روی آن گذاشته و از سفر رفتن در ایام کرونا هم نمی‌ترسد. او مربی پروازی نیست، هوش و حواسش را در کشورش جا نگذاشته و با جدیت تمام، لیگ برتر را زیر نظر دارد. او دائما در مرخصی نیست و تنها چند روز قبل از بازی‌های مهم به ایران سفر نمی‌کند. باید بپذیریم که همه این نشانه‌ها امیدوارکننده هستند. باید بپذیریم که همه این نشانه‌ها می‌توانند از شروع یک دوران جدید و جذاب در تیم ملی حکایت کنند. اگر اسکوچیچ در سایه انفعال فدراسیون راه و رسم همان مربیان قبلی را در پیش نگیرد، اگر تغییر کند و دلسرد شود و اگر قید ماجراجویی و سختکوشی را بزند، اوضاع دوباره نامطلوب خواهد شد.

اسکوچیچ به محض انتخاب شدن به عنوان سرمربی تیم ملی، راهی سفرهای خارجی شد تا با همه لژیونرها دیدار کند. این ملاقات اهمیت بسیار زیادی برای ستاره‌های شاغل در لیگ‌های خارجی داشت. چراکه درست پس از این دیدارها، ادبیات آنها در مورد این مربی تغییر کرد. دراگان در جریان همین سفرها، اعتماد مردان کلیدی تیم ملی را به دست آورد. او اما تصمیم نداشت تنها روی لژیونرها زوم کند. این مربی در بازگشت به ایران پس از تعطیلی لیگ برتر، بازی‌ها را از نزدیک زیر نظر گرفت. شاید اگر هر مربی خارجی دیگری بود، بهانه می‌آورد و قید تماشای بازی‌ها را می‌زد اما او حتی به پایتخت نیز بسنده نکرد و خیلی زود راهی شهرهای دیگر شد. اسکو همین هفته در اصفهان بود تا مسابقه تیم‌های سپاهان و نفت آبادان را تماشا کند. مسابقه‌ای که خودش در نیم‌فصل اول، بخشی از آن بود. مرد کروات این اواخر با سرمربی سپاهان جلسه گذاشته، در تمرین نساجی حاضر شده، با سرمربی تیم ملی امید دیدار کرده، به کمپ اختصاصی باشگاه تراکتورسازی رفته و چند مسابقه از استقلال و پرسپولیس را نیز تماشا کرده است. این حجم از فعالیت در یک بازه زمانی کوتاه، نشان می‌دهد که لیگ برتر هم سهم بسیار زیادی در فهرست او خواهد داشت. اسکو نه کیفیت لیگ را زیر سوال می‌برد، نه به مربیان ایرانی توهین می‌کند، نه لژیونر شدن را تنها شرط پوشیدن پیراهن تیم ملی می‌داند و نه ایده‌ای رادیکالی در مورد تعطیلی لیگ برتر می‌دهد. او تنها روی پروژه خودش تمرکز دارد و این موضوع، یک کمک بزرگ برای دوری تیم ملی از فضای تنش خواهد بود. مرد کروات به خوبی می‌داند که برای موفق شدن به یک فضای مثبت نیاز دارد و برای ساختن این فضا، دست به هر کاری می‌زند.

ماموریت دراگان در شروع دوران کاری، به مراتب سخت‌تر از ماموریت مربیان خارجی سابق تیم ملی در آغاز کار است. چراکه او خیلی زود چند مسابقه سرنوشت‌ساز را پشت سر خواهد گذاشت. جدال‌هایی که ممکن است فرصت رسیدن به جام جهانی را از تیم ملی بگیرند. بدتر از همه، بازی کردن بدون «تماشاگر» و شاید حتی به میدان رفتن در یک کشور بی‌طرف است. اوضاع به شکل «غیرعادی» سخت و نفس‌گیر به نظر می‌رسد اما شاید همین دشواری، کلیدی برای بالا رفتن انگیزه تیم اسکو باشد. تیمی که حتی یک فرصت کوچک برای اشتباه کردن هم ندارد. تیمی که روی لبه پرتگاه متولد شده است.