آریا طاری

در کتاب‌های درسی تاریخ، همیشه یک روایت مشخص و تکراری درباره سقوط سلسله‌ها و پادشاهان وجود دارد. دلایلی مثل فساد دربار، بی‌کفایتی اطرافیان و ... که معمولا در مورد همه سقوط‌ها تکرار می‌شوند. در فوتبال ایران هم بازیکنان بااستعدادی که نتوانسته‌اند به بزرگ‌ترین آرزوهای‌شان برسند، یک مشت دلیل مشابه برای خودشان تراشیده‌اند تا «اطرافیان» را مقصر نشان بدهند. پس از مجاهد خذیراوی و داستان‌های همیشگی‌اش، حالا نوبت علیرضا نیکبخت است که در استودیوی برنامه‌های مختلف تلویزیونی، از دلایل عجیبش برای «توقف در اوج» رونمایی کند.

نیکبخت واحدی یا واحدی نیکبخت؟ از آخرین باری که این سوال‌ را از خودمان پرسیدیم سال‌های زیادی گذشته است. فوتبال نیکبخت از مدت‌ها قبل تمام شده و او در این سال‌ها مصاحبه‌های زیادی انجام داده اما علیرضا ناگهان به مهمان محبوب شوهای تلویزیونی تبدیل شده و دائما مشغول مطرح کردن افشاگری‌های تازه است. ظاهرا نیکبخت دلایل مشابهی برای پیشرفت نکردن دارد و دیگر آنقدر این دلایل را تکرار کرده که خودش هم زیر بار آنها رفته است. دلایلی که البته بیشتر به «توجیه» شباهت دارند و نوعی مسئولیت‌گریزی را در رفتار این ستاره عیان می‌کنند. نیکبخت پشت کردن به پیشنهاد باشگاه اتلتیکومادرید در دوران اوج فوتبالش را نتیجه نداشتن یک «مدیربرنامه» و یا یک مشاور خوب در کنار خودش می‌داند اما مگر همه ستاره‌های بزرگی که در عصر نیکی راهی فوتبال اروپا شدند، مدیربرنامه‌ خاصی داشتند؟ آنها مهره‌های سختکوشی بودند که در فوتبال اروپا، کم‌تر از فوتبال ایران دستمزد می‌گرفتند و حاضر بودند برای رفتن به یک باشگاه خارجی، همه سختی‌های ممکن را تحمل کنند. نیکبخت اما حاضر نشد برای پیوستن به لالیگا و تبدیل شدن به اولین لالیگایی تاریخ فوتبال ایران، رضایت باشگاه استقلال را جلب کند و بخشی از پول قرارداد را به این باشگاه بدهد. او تصور می‌کرد پیشنهادهای بزرگ هر سال پشت سر هم برایش ردیف می‌شوند اما حقیقت این است که گاهی اولین شانس، همان آخرین شانس خواهد بود. علیرضا برای ترک استقلال و پیوستن به پرسپولیس هم دلایل جالب توجهی دارد. البته حق با این بازیکن است که باشگاه آبی در آن مقطع نمی‌خواست همه شرایطش را بپذیرد و زیر بار رقم پیشنهادی او برود اما پیوستن به رقیب سنتی، به هیچ وجه تنها گزینه پیش روی این بازیکن نبود. او معتقد است که یک روز قبل از پایان فصل نقل و انتقالات با آبی‌ها به توافق نرسیده اما توضیح نمی‌دهد که چرا همه فصل نقل و انتقالات را سرگرم تفریح بود و مذاکره با باشگاه را به روز پایانی موکول کرد. او تاکید دارد که دیگر فرصتی برای پیوستن به یک باشگاه دیگر نداشته و باید به اولین پیشنهاد پاسخ مثبت می‌داده اما توضیح نمی‌دهد که در همان مقطع نیز بسیاری از باشگاه‌ها خواهان جذب ستاره‌ای در حد و اندازه‌های او بودند و این بازیکن حتی فرصت کافی را برای پیوستن به لیگ‌های خارجی نیز در اختیار داشت.

چندین سال پس از پایان دوران فوتبال علیرضا، او هنوز قصورش را نپذیرفته و دستگاه «مقصریاب»‌اش را به طرف دیگران نشانه رفته است. او یک فوتبالیست فوق‌العاده بود و همیشه از متفاوت بودن با دیگران لذت می‌برد. او اگرچه چهره جذابی داشت اما دلیل اصلی محبوبیت این بازیکن، به نمایش‌های خیره‌کننده او در زمین مسابقه مربوط می‌شد. نیکبخت می‌توانست به قله‌هایی برسد که هیچ فوتبالیست ایرانی تا آن موقع تجربه نکرده بود. او می‌توانست با کمی پیشرفت بیشتر، کارهایی انجام بدهد که در تاریخ فوتبال ایران دست‌نیافتنی شود اما در عمل، به جز چند بازی خوب و چند جنجال بزرگ، دیگر چیز خاصی از او به یاد نخواهیم آورد. علیرضا در استقلال اوج گرفت اما به جای رفتن به یک تیم بزرگ اروپایی، در این باشگاه باقی ماند تا بعدها مستقیم به حریف اصلی آبی‌ها ملحق شود. او در پرسپولیس، دائما مشغول کری‌خواندن برای آبی‌ها بود اما بعدها دوباره به استقلال برگشت. همین تغییر جهت‌های ناگهانی اجازه ندادند او از دیگران سبقت بگیرد و راهش را به طرف یک لیگ معتبر پیدا کند. به صورت همزمان، زندگی شخصی این ستاره نیز هرگز نسبتی با یک فوتبالیست حرفه‌ای نداشت. به همین خاطر بود که آمادگی او به مرور زمان کاملا از دست رفت. او یک ورزشکار بود اما در عمل، مثل ستاره‌های سینما و موسیقی زندگی می‌کرد. نیکبخت مراقب خودش و استعدادش نبود و از بین زندگی باشکوه و تبدیل شدن به یک بازیکن فراموش‌نشدنی، اولی را انتخاب کرد. همین انتخاب کافی بود تا او را بیشتر از فوتبال، با سبک زندگی‌اش به خاطر بسپاریم.

برای پیدا کردن مقصر، دیگر دیر شده است اما نیکبخت، حداقل می‌تواند راه را به فوتبالیست‌های جوان‌تر نشان بدهد. او می‌تواند اشتباه‌های خودش را بپذیرد و اجازه ندهد که ستاره‌های مستعد بعدی نیز مسیر همین بازیکن را دنبال کنند. هیچ‌کدام از آن دلایل تکراری، مسیر قضاوت‌ها در مورد این ستاره را تغییر نمی‌دهند. هیچ‌کس به اندازه خود نیکبخت، به او ظلم نکرد. مردی که در نادیده گرفتن استعدادهایش، نظیر نداشت.