رامین پرتو

تصمیم اسرائیل برای به‌رسمیت شناختن منطقه جدایی‌طلب سومالی‌لند به‌عنوان یک «کشور مستقل» که از چند روز پیش تاکنون به صدر اخبار رسانه‌های غربی، عبری و عربی تبدیل شده، از دید بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان روابط بین‌الملل و به خصوص ناظران امنیت بین‌الملل، صرفاً یک اقدام دیپلماتیک نمادین یا حرکتی در چارچوب روابط دوجانبه نیست؛ بلکه نشانه‌ای روشن از ورود منطقه شاخ آفریقا به مرحله‌ای تازه از رقابت‌های ژئوپلیتیکی، امنیتی و راهبردی است. این تصمیم که با اعلام رسمی بنیامین نتانیاهو و امضای بیانیه مشترک میان تل‌آویو و مقامات سومالی‌لند همراه شد، به‌سرعت به کانون واکنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شد و موجی از مخالفت‌ها را در میان کشورهای عربی، اسلامی و آفریقایی برانگیخت.

برای اسرائیل حضور در سومالی‌لند و شاخ آفریقا به معنای دسترسی به عمق راهبردی جدید در جنوب دریای سرخ و نزدیکی به یمن است که تحولات آن مستقیماً بر امنیت اسرائیل تأثیر می‌گذارد و نتانیاهو و تیم وی خواستار کنترل آن خواهند بود

در نگاه نخست، این اقدام در چارچوب «توافق‌های ابراهیم» معرفی شد؛ اما بررسی دقیق‌تر تحولات نشان می‌دهد که شناسایی سومالی‌لند، بخشی از یک پروژه ژرف‌تر برای بازطراحی توازن قدرت در شاخ آفریقا، دریای سرخ و مسیرهای حیاتی تجارت جهانی است. منطقه‌ای که نه‌تنها به‌لحاظ ژئوپلیتیکی، بلکه از منظر امنیت انرژی، تجارت دریایی و رقابت قدرت‌های جهانی، اهمیت راهبردی دارد. در پی این اقدام، واکنش‌های گسترده‌ای از سوی کشورهای منطقه به‌ویژه مصر، ترکیه، سوریه، جیبوتی، الجزایر و سومالی بروز یافت و اساساً این کشورها با تأکید بر اصل حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها، اقدام اسرائیل را نقض آشکار حقوق بین‌الملل دانستند. دولت فدرال سومالی نیز این اقدام را «تهاجمی مستقیم به حاکمیت ملی» توصیف و تأکید کرد که هیچ طرف خارجی حق تغییر مرزهای این کشور را ندارد.

هم‌زمان، شورای امنیت سازمان ملل نیز اعلام کرد که نشست اضطراری برای بررسی این موضوع برگزار خواهد کرد؛ نشستی که نشان‌دهنده ابعاد فراتر از تاثیرات منطقه‌ای این بحران است. در چنین شرایطی، پرسش اصلی این است که چرا اسرائیل اکنون و در این مقطع زمانی، تصمیم به شناسایی سومالی‌لند گرفته است؟

راهبرد عمیق تل‌آویو 

در گسترش عمق امنیتی و اطلاعاتی خود

شناسایی سومالی‌لند از سوی اسرائیل را نمی‌توان جدا از راهبرد کلان تل‌آویو در گسترش عمق امنیتی و اطلاعاتی خود تحلیل کرد. سومالی‌لند، اگرچه از منظر حقوق بین‌الملل همچنان بخشی از سومالی محسوب می‌شود، اما از دهه ۹۰ میلادی ساختار حکمرانی مستقل، نیروهای امنیتی و روابط خارجی نیمه‌رسمی داشته است. همین وضعیت، آنرا به گزینه‌ای جذاب برای بازیگران خارجی تبدیل کرده است.

از منظر امنیتی، موقعیت جغرافیایی سومالی‌لند در مجاورت خلیج عدن و نزدیکی به تنگه باب‌المندب، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. این آبراه یکی از حیاتی‌ترین مسیرهای تجارت جهانی است و هرگونه کنترل یا نفوذ در آن، تأثیر مستقیمی بر امنیت انرژی و کشتیرانی بین‌المللی دارد. به همین دلیل برای اسرائیل، حضور در این منطقه به معنای دسترسی به عمق راهبردی جدید در جنوب دریای سرخ و نزدیکی به یمن است؛ جایی که تحولات آن مستقیماً بر امنیت اسرائیل تأثیر می‌گذارد و نتانیاهو و تیم وی خواستار کنترل آن خواهند بود. 

گزارش‌های رسانه‌ای و اطلاعاتی حاکی از آن است که تل‌آویو، سومالی‌لند را نه‌تنها به‌عنوان یک شریک سیاسی، بلکه به ‌عنوان سکویی برای فعالیت‌های اطلاعاتی، نظامی و لجستیکی در نظر دارد. برخی منابع حتی از امکان ایجاد پایگاه‌های شنود، رصد تحرکات منطقه‌ای و همکاری‌های امنیتی مشترک خبر داده‌اند که این امر و اقدامات حاشیه‌ای آن موازنه قدرت در شاخ آفریقا را به ‌شدت دگرگون خواهد کرد. در کنار این اهداف امنیتی، بُعد اقتصادی نیز اهمیت دارد. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، بنادر و پروژه‌های کشاورزی، بخشی از راهبرد اسرائیل برای نفوذ نرم در منطقه بوده که پیش‌تر در برخی کشورهای آفریقایی نیز تجربه   شده است.

بسیاری از تحلیلگران معتقدند که پروژه به رسمیت شناختن سومالی‌لند به عنوان یک کشور مستقل، با طرح‌های گسترده‌تر برای جابه‌جایی اجباری فلسطینیان پیوند خورده است و اگر این روند تثبیت شود، می‌تواند به الگویی خطرناک برای حل‌وفصل منازعات از طریق تغییر اجباری جمعیت‌ها تبدیل شود

اما شاید مهم‌ترین انگیزه تل‌آویو، استفاده از پرونده سومالی‌لند در چارچوب پروژه بزرگ‌تری باشد که با مسئله فلسطین گره خورده است. گزارش‌ها نشان می‌دهد که یکی از اهداف غیرعلنی این اقدام، زمینه‌سازی برای اسکان اجباری فلسطینیان غزه در خارج از سرزمین مادری‌ آنها است که این سناریو با واکنش شدید افکار عمومی و دولت‌های منطقه مواجه شده است.

واکنش جهان عرب و آفریقا: 

اجماع علیه تجزیه!

واکنش کشورهای عربی و آفریقایی به اقدام اسرائیل، سریع، صریح و کم‌سابقه بود. مصر، ترکیه، سوریه، الجزایر، جیبوتی و سومالی، همگی به‌صورت رسمی این اقدام را محکوم کردند و آن را تهدیدی مستقیم علیه ثبات منطقه دانستند. وزرای خارجه این کشورها تأکید کردند که به‌رسمیت شناختن مناطق جدایی‌طلب، نه‌تنها مغایر با منشور سازمان ملل است، بلکه زمینه‌ساز هرج‌ومرج، تجزیه‌طلبی و گسترش ناامنی در منطقه خواهد شد. از منظر این کشورها، چنین اقداماتی می‌تواند به الگویی خطرناک تبدیل شود که وحدت سرزمینی سایر کشورها را نیز تهدید کند.

در این میان، موضع سومالی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. دولت فدرال سومالی به‌صراحت اعلام کرد که هیچ‌گونه مذاکره یا سازشی درباره تمامیت ارضی کشور خود نخواهد پذیرفت و هرگونه اقدام خارجی در این زمینه را غیرقانونی می‌داند و هشدار داده شد که چنین اقداماتی می‌تواند بستر فعالیت گروه‌های تروریستی مانند الشباب را تقویت کند.

در سطح آفریقا نیز نگرانی‌ها جدی است. اتحادیه آفریقا همواره بر اصل «عدم تغییر مرزها» تأکید داشته و بیم آن می‌رود که شناسایی سومالی‌لند، زنجیره‌ای از مطالبات تجزیه‌طلبانه را در این قاره فعال کند که در نهایت می‌تواند امنیت شکننده بسیاری از کشورهای آفریقایی را به خطر اندازد.

در این میان، سکوت امارات متحده عربی بیش از همه جلب توجه کرده است. سکوتی که بسیاری آن را نه بی‌طرفی، بلکه نشانه‌ای از محاسبات پیچیده ژئوپلیتیکی می‌دانند. گزارش‌ها حاکی از آن است که امارات طی سال‌های اخیر حضور نظامی و اقتصادی خود را در سومالی‌لند گسترش داده و «بندر بربره» را به یکی از مراکز راهبردی خود در منطقه تبدیل کرده است.

پیامدهای منطقه‌ای اقدام اسرائیل چیست؟

بدون تردید به‌رسمیت شناختن سومالی‌لند از سوی اسرائیل، پیامدهایی فراتر از مرزهای این منطقه دارد و می‌تواند موازنه قدرت در خاورمیانه و شاخ آفریقا را دستخوش تغییر کند. نخستین پیامد، تشدید رقابت‌های ژئوپلیتیکی در دریای سرخ است. این منطقه اکنون به میدان رقابت میان آمریکا، چین، روسیه و بازیگران منطقه‌ای تبدیل شده و ورود فعال‌تر اسرائیل می‌تواند بر پیچیدگی این رقابت‌ها بیفزاید و در نهایت باید گفت که حضور احتمالی تل‌آویو در سواحل باب‌المندب، معادلات امنیت دریایی را به‌طور جدی تغییر خواهد داد.

دومین پیامد، افزایش خطر بی‌ثباتی داخلی در سومالی است. تضعیف حاکمیت مرکزی می‌تواند به تقویت گروه‌های تروریستی، تشدید درگیری‌های داخلی و گسترش ناامنی منجر شود؛ مسئله‌ای که نه‌تنها سومالی، بلکه کل منطقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سومین پیامد، تأثیر مستقیم بر مسئله فلسطین است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که پروژه شناسایی سومالی‌لند با طرح‌های گسترده‌تر برای جابه‌جایی اجباری فلسطینیان پیوند خورده است و اگر این روند تثبیت شود، می‌تواند به الگویی خطرناک برای حل‌وفصل منازعات از طریق تغییر اجباری جمعیت‌ها تبدیل شود.

در نهایت، این تحولات نشان می‌دهد که شناسایی سومالی‌لند صرفاً یک اقدام دیپلماتیک نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد چندلایه برای بازتعریف توازن قدرت در منطقه به حساب می‌آید؛ راهبردی که پیامدهای آن محدود به شاخ آفریقا نخواهد ماند و می‌تواند آینده امنیتی خاورمیانه، دریای سرخ و حتی روابط بین‌الملل را تحت تأثیر قرار دهد. در چنین شرایطی، پرسش اساسی این است که آیا جامعه جهانی قادر خواهد بود مانع از نهادینه شدن این روند شود، یا اینکه منطقه در آستانه ورود به دوره‌ای تازه از بی‌ثباتی ساختاری قرار گرفته است و پیامدهای آن، دیر یا زود دامان همه بازیگران را خواهد گرفت؟!