دغدغههای واهی تندروها در مخالفت با CFT و دیپلماسی، ادامه رویکرد تقابلی با منافع ملی است
چراغ سبز به انزوا، نه به مذاکره

در بحبوحه کشمکشهای داخلی و چالشهای پیچیده بینالمللی، مجلس شورای اسلامی بار دیگر صحنه رویارویی دو دیدگاه متضاد بر سر آینده اقتصادی و سیاسی کشور شد. در حالی که دولت و بخش قابلتوجهی از کارشناسان، پیوستن به معاهدات بینالمللی نظیر CFT را راهگشای بسیاری از گرههای مالی و بانکی میدانند، اقلیتی پرنفوذ، با طرحهای دوفوریتی و سه فوریتی، در تلاشند تا مانع از اجرای این تصمیمات شوند؛ تلاشی که به زعم بسیاری، نه تنها بیاساس است، بلکه کشور را در مسیر خودتحریمی و انزوای بیشتر قرار میدهد و سایه سنگین خود را بر سیاستهای دولت در این برهه حساس میافکند.
داستان یک معاهده، هفت سال بلاتکلیفی و یک تقاضای دوفوریتی نافرجام
ماجرای CFT، که در واقع بخشی حیاتی از لوایح مرتبط با گروه ویژه اقدام مالی (FATF) و ناظر بر مقابله با تأمین مالی تروریسم است، داستانی پر فراز و نشیب در تاریخ قانونگذاری کشورمان دارد. بنبست طولانی این معاهده، در کنار کنوانسیون پالرمو، سرانجام در سال جاری و با ورود مستقیم رئیسجمهور به پرونده، شکسته شد اما پرونده CFT، کمی پیچیدهتر بود. پس از برگزاری چندین جلسه فشرده در نهم مهرماه جاری در مجمع تشخیص مصلحت نظام، با حضور رئیسجمهور، وزیر اقتصاد و وزیر امور خارجه، سرانجام این معاهده نیز به تصویب رسید و هماکنون برای طی مراحل نهایی به مجلس ارائه شده است.
درست در همین نقطه، همان جریانهای تندرو که از ابتدا با برجام و FATF مخالف بودند، بار دیگر علم مخالفت برافراشتند. با طرح یک تقاضای دوفوریتی در جلسه علنی دیروز (سهشنبه ۲۲ مهر ماه) مجلس شورای اسلامی، تلاش کردند تا دولت را از تحویل اسناد پذیرش این معاهده منع کنند. اما این تلاش، با عدم کسب دوسوم آرای لازم، ناکام ماند و طرح به صورت عادی در مجلس بررسی خواهد شد. این شکست اولیه، هرچند موقتی، اما نشانهای از عزم دولت و بخش معتدل مجلس برای پیشبرد منافع ملی در برابر کارشکنیهاست.
دغدغههای واهی یا منافع پنهان؟
مخالفان این معاهده، دغدغههایی را مطرح میکنند که به زعم بسیاری از کارشناسان و حتی نمایندگان مجلس، بیاساس و از پیش پاسخ داده شدهاند. نگرانیهایی نظیر ناتوانی در دور زدن تحریمها، آسیب به امنیت ملی، عدم امکان کمکرسانی به گروههای مقاومت و ضرر به منافع ملی، همواره از سوی این جریان مطرح شده است. اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که تمامی این دغدغهها، در ۱۵ شرطی که در مجلس دهم به تصویب رسید و به ویژه در شرط کلیدی که اخیراً در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای CFT دیده شده است، به طور کامل برطرف شدهاند.
با وجود این شروط محکم و تضمینکننده، این سؤال مطرح میشود که دلیل اصرار برخی نمایندگان بر مخالفت چیست؟ آیا این نگرانیها ناشی از منافعی است که از دور زدن تحریمها برای برخی گروهها یا جریانها حاصل میشود؟ یا صرفاً یک مخالفت سیاسی است که ریشههای عمیقتری در رقابتهای جناحی و تلاش برای تضعیف دولت دارد؟ محمد مهاجری، تحلیلگر سیاسی، این اقدامات را عقدهگشایانه علیه دولتها و مجالس قبلی توصیف کرده و این نمایندگان را اقلیتی در مجلس میداند که فاقد جایگاه اجتماعی بوده و صرفاً برای مطرح کردن خود دست به چنین اقداماتی میزنند. تحلیلگران پیشبینی میکنند که طرحهای آنها به جایی نخواهد رسید و سرنوشتی مشابه طرح سهفوریتی خروج از NPT پیدا خواهد کرد. این نمایندگان عموما تصور میکنند میتوانند قوانین را بر هم بزنند و با ابزار قانونگذاری محدودیتهایی برای دولت ایجاد کنند که ضامن منافع خودشان باشد اما چنین نخواهد شد، چرا که حدود قانونگذاری در ایران به نمایندگان مجلس اجازه نمیدهد مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام را غیر قابل اجرا کنند، این نکته ای بود که اخیرا محسن دهنوی سخنگوی مجمع نیز بر آن تاکید کرد.
هزینه سنگین خودتحریمی
نپیوستن به FATF و عدم اجرای کنوانسیونهای مرتبط با آن، در واقع به معنای ایجاد یک خودتحریمی برای کشور است. این وضعیت، خسارات جبرانناپذیری را به اقتصاد ملی وارد کرده و معیشت مردم را تحت تأثیر قرار میدهد. عدم امکان برقراری مناسبات رسمی بانکی و مالی، حتی با کشورهای دوست و همسایه، یکی از بارزترین تبعات این خودتحریمی است. به عنوان مثال، پول نفتی که در این مدت فروخته شده، به طور کامل به کشور بازنگشته و ناچار به تهاتر با مواد اولیه و تجهیزات شدهایم. این امر، به کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت کالاهای وارداتی منجر شده است. علاوه بر این، هزینههای گزافی به دلالان و واسطههایی که در دور زدن تحریمها از آنها کمک میگیریم، پرداخت میشود که همه اینها در نهایت از جیب مردم و به ضرر کشور است.
محمد باقری، نماینده بناب در مجلس، در مخالفت با تقاضای دوفوریتی علیه CFT، با لحنی انتقادی پرسید: «زمانی که موضوعی به مجمع ارجاع داده میشود، چرا باید در برابر مجمع بایستیم؟ آیا مجمع نمیداند حفظ عزت جمهوری اسلامی ایران چیست؟ چرا باید کشور را پرهزینه اداره کنیم و به دشمن بهانه دهیم؟ مگر ما با کشور روسیه و چین در یک راهبرد نیستیم؟ مگر این کشورها عضو CFT نیستند؟» او تأکید کرد که حفظ عزت و مصلحت نظام به تشخیص مجمع است. با مطرح شدن این طرحها، معیشت و مصلحت مردم ذبح خواهد شد.
در مقابل، میثم ظهوریان، نماینده مشهد، در موافقت با طرح دوفوریتی، استدلال کرده است که این طرح نافی مصوبه مجمع تشخیص نیست، بلکه صرفاً بر سر تودیع اسناد است. او با اشاره به اینکه CFT تنها یکی از ۴۱ بند مربوط به FATF است و ۲۲ بند دیگر هنوز حل نشدهاند، پرسید: «باید در وهله نخست آن ۲۲ بند را حل کنیم، بعد بیاییم این دو بند را پیگیری کنیم چرا که این دو بند، هیچ تأثیری در وضعیت ایران نخواهد داشت. حسینعلی حاجی دلیگانی، دیگر نماینده موافق طرح دوفوریتی، نیز پیشنهاد داد که تودیع اسناد CFT مشروط به رفع تحریمها شود تا اهرم فشاری بر کشورهای تحریمکننده باشد. اما این استدلالها، در نظر بسیاری از کارشناسان، بهانههایی برای تعلل بیشتر و به گروگان گرفتن منافع ملی تلقی میشود. مصطفی پور دهقان، نماینده مردم اردکان، معتقد است که تصمیم مجلس برای مخالفت با دوفوریت عدم ارائه اسناد CTF به FATF، تصمیم درستی بود چرا که کش دادن این موضوع به نفع کشور نیست.
در حالی که پیوستن به معاهداتی نظیر CFT، راهگشای بسیاری از گرههای مالی و بانکی کشور تلقی میشود، اقلیتی پرنفوذ با طرحهای خود درتلاشند تا مانع از اجرای این تصمیمات شوند. این مخالفتها عملاً کشور را در مسیر خودتحریمی و انزوای بیشتر قرار داده و خسارات جبرانناپذیری را به اقتصاد ملی و معیشت مردم وارد میکند
سیاست خارجی بیمار و
بازی با کارت ترامپ
این کشمکشهای داخلی بر سر CFT، در حالی رخ میدهد که کشور درگیر چالشهای پیچیده سیاست خارجی و دیپلماسی است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پس از آتشبس غزه، بارها آمادگی خود را برای مذاکره با ایران اعلام کرده است. اما ایران، با توجه به بیاعتمادی تاریخی و تجربیات تلخ گذشته، به ویژه خروج ترامپ از برجام، جنگ 12 روزه و اعمال مجدد تحریمها، از پذیرش مذاکرهای که به تعبیر مقامات ایرانی نمایشی است، خودداری میکند.
رویکرد ترامپ که مطرح کردن خواستههای بزرگ و سپس فشار برای رسیدن به آنها، در تعامل با ایران با موانع جدی روبرو است. ماهیت سیاستهای اصولی ایران و خطوط قرمز آن، اجازه تن دادن به هر معاملهای را نمیدهد. همین راهبرد سخت ایران باعث شده که ایران در این چند روز اخیر دست دوستی که ترامپ به سویش دراز کرده است را پس بزند از عدم حضور سیدعباس عراقچی وزیرامور خارجه در نشست شرمالشیخ تا بیانیه تند وزارت خارجه ایران در پاسخ به دعوت رئیسجمهور آمریکا به مذاکره، همه فرصتهایی است که ممکن است زمان را بسوزاند. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجی پیشین در گفتوگوی اخیر خود اذعان میکند شاید آینده زمان مناسبی برای مذاکره نباشد و همچنان باید بر دیپلماسی پایبند بود اما در مقابل عراقچی بهانه عدم حضور ایران در نشست شرمالشیخ را اقدامات تجاوزکارانه آمریکا اعلام میکند و برای حضور در اجلاس وزرای جنبش عدم تعهد رهسپار اوگاندا شده است، آن هم در حالی که دستگاه دیپلماسی ایران در بلاتکلیفی به سر میبرد. برخی از منتقدان این رفتارهای سیاسی دولت را ناشی از فشارهای تندروها میدانند که اجازه تصمیمگیری درست را به دولتمردان نمیدهند و با فشارهای خود در هر موضوعی که نشان از همکاری بینالمللی ایران دارد، مسیر را برای حل و فصل معضلات سیاست خارجی ایران دشوار میکنند.
در چنین شرایطی که ایران و آمریکا، تقابل را به اوج خود رساندند، اقدامات برخی نمایندگان مجلس در مخالفت با CFT، نه تنها کمکی به تقویت جایگاه دیپلماتیک ایران نمیکند، بلکه دقیقاً در جهت خواست آمریکا و ترامپ است. همانطور که در دستورالعمل ۴ فوریه ترامپ برای برقراری فشار حداکثری آمده بود قرار است، تدابیر تقابلی در اف ای تی اف علیه ایران حفظ شود. به عبارت دیگر، این طرحها عملاً ایران را در لیست سیاه FATF نگه میدارند و به آمریکا این بهانه را میدهند که فشارها را ادامه دهد. اینجاست که به نظر میرسد برخی نمایندگان، ناخواسته یا دانسته، در پازل دشمن بازی میکنند و به جای تقویت دست دولت در مذاکرات احتمالی، آن را تضعیف میکنند.
وزیر امور خارجه ایران، نیز در واکنش به اظهارات ترامپ، شاخه زیتون صلح را از کسی که چهار ماه پیش دستور بمباران ایران را داده بود، باورنکردنی دانست و تأکید کرد که ترامپ نمیتواند همزمان رئیسجمهور صلح و رئیسجمهور جنگ باشد. او همچنین بر آمادگی ایران برای تعامل دیپلماتیک محترمانه تأکید کرد، اما در برابر ظلم و تحمیل مقاومت را حق مردم دانست.
کشمکشهای داخلی بر سر CFT، در شرایطی رخ میدهد که کشور با چالشهای پیچیده سیاست خارجی و دیپلماسی، به ویژه در مواجهه با آمریکا و رویکرد ترامپ، دست و پنجه نرم میکند. مخالفتهای بیاساس با پیوستن به معاهدات بینالمللی، نه تنها تضعیف جایگاه دیپلماتیک ایران است، بلکه ناخواسته در راستای اهداف آمریکا عمل میکند
نگاه به آینده یا اصرار بر گذشته؟
در شرایطی که منطقه ما با مسائل و معضلاتی بیسابقه مواجه است، از اقدامات اسرائیل در غزه گرفته تا تلاش برای تضعیف مقاومت، و در حالی که ایران نیازمند تقویت بنیه اقتصادی و دیپلماتیک خود است، اصرار بر مخالفتهای بیاساس و سیاسی با معاهدات بینالمللی، تنها به انزوای بیشتر کشور و تحمیل هزینههای سنگینتر بر مردم منجر خواهد شد. البته وقایع نیز در خلق این وضعیت بحرانی بیاثر نبوده است. در همین راستا تریتا پارسی، معاون اجرایی اندیشکده آمریکایی «کوئینسی برای سیاستورزی مسئولانه»، اشاره میکند، حملات آمریکا و اسرائیل در بحبوحه مذاکرات، تلاشهای حامیان دیپلماسی در ایران را تضعیف و این تصور را ایجاد کرده که آمریکا از دیپلماسی برای ایجاد حس امنیت کاذب در ایران استفاده میکند. با این وجود انسجام داخلی و پرهیز از کارشکنیهای سیاسی، بیش از هر زمان دیگری حیاتی است و این نکتهای است که اکثر مفسران سیاسی آن را تایید کردهاند.
دیدگاه تان را بنویسید