رامین پرتو

تحرکات اخیر گروه تروریستی داعش در سوریه، به‌ویژه حمله مرگبار به نظامیان ایالات متحده در منطقه تدمر، بار دیگر زنگ خطر بازگشت پرچم‌های سیاه را در معادلات امنیتی غرب آسیا به صدا درآورده است. حملاتی که نه‌تنها نشان داد داعش علی‌رغم شکست سرزمینی در سال ۲۰۱۷ به‌طور کامل از بین نرفته، بلکه ثابت کرد این گروه همچنان توانایی بازسازی هسته‌های عملیاتی خود را در خلأهای امنیتی سوریه حفظ کرده است. در چنین شرایطی، ایالات متحده با آغاز موج جدیدی از حملات هوایی گسترده، تلاش کرده است هم پاسخ نظامی قاطعی به این تهدید بدهد و هم پیام‌های سیاسی روشنی به بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی مخابره کند.

آمریکا تلاش دارد نشان دهد که اقداماتش نه در تعارض با دولت جدید سوریه، بلکه در هماهنگی با آن و در چارچوب مبارزه با تروریسم انجام می‌شود که می‌تواند مشروعیت منطقه‌ای و بین‌المللی این حملات را تقویت کند

بر اساس گزارش رسانه‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بامداد روز گذشته (شنبه) جنگنده‌ها و بالگردهای ارتش آمریکا مواضع متعددی از داعش را در بادیه حمص و مناطق روستایی دیرالزور و رقه هدف قرار دادند؛ حملاتی که به گفته منابع امنیتی سوری، انبارهای سلاح، مراکز پشتیبانی و مقرهای عملیاتی این گروه را مورد هدف قرار داده است. نیویورک‌تایمز نیز گزارش داد که ده‌ها پایگاه وابسته به داعش در مرکز سوریه بمباران شده‌اند و این عملیات احتمالاً برای هفته‌ها ادامه خواهد داشت. مقامات آمریکایی تأکید کرده‌اند این حملات، آغاز جنگ جدیدی نیست، بلکه اقدامی انتقامی و بازدارنده در پاسخ مستقیم به کشته شدن نظامیان آمریکایی در کمین داعش در تدمر است که بارها و بارها مقامات سیاسی و امنیتی از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آنرا محکوم کردند و خواهان مقابله مستقیم دولت دونالد ترامپ با چنین پاتک‌های امنیتی در خاورمیانه شدند.

چرا واشنگتن دوباره به میدان بازگشت؟

واقعیت این است که عملیات موسوم به «چشم عقاب» را نمی‌توان صرفاً یک واکنش نظامی محدود دانست. از منظر واشنگتن، تحرکات اخیر داعش نشانه‌ای از تلاش این گروه برای بازسازی زیرساخت‌های عملیاتی و رسانه‌ای خود در سوریه است و در صورت بی‌پاسخ ماندن این اقدامات و تحرکات، می‌تواند به تهدیدی فرامنطقه‌ای تبدیل شود. بر این اساس ایالات متحده با حملات گسترده اخیر، سه هدف اصلی را دنبال می‌کند؛ نخست، ضربه مستقیم به توان نظامی داعش و جلوگیری از تثبیت دوباره آن در جغرافیای سوریه است. دوم، ترمیم بازدارندگی آسیب‌دیده آمریکا پس از کشته شدن نظامیان این کشور در تدمر است و سوم، مدیریت معادلات سیاسی پس از تغییرات قدرت در دمشق خواهد بود. 

داعش امروز دیگر به‌دنبال کنترل سرزمینی گسترده نیست، بلکه به شبکه‌ای از باندهای کوچک، پراکنده و مستقل تبدیل شده که بر عملیات‌های غافلگیرانه و فرسایشی تکیه دارند و این تغییر راهبردی، اگرچه توان تصرف جغرافیا را از داعش گرفته، اما شناسایی و نابودی آن را دشوارتر کرده است

این در راستا اظهارات پیت هگست، وزیر جنگ آمریکا، به‌روشنی این راهبردها را بازتاب می‌دهد؛ جایی که او تأکید می‌کند این عملیات «اعلان جنگ نیست، بلکه اعلام انتقام است». چنین ادبیاتی نشان می‌دهد واشنگتن می‌کوشد دامنه درگیری را کنترل‌شده نگه دارد، اما در عین حال پیام قاطعی به داعش و دیگر گروه‌های مسلح ارسال کند. استفاده از طیفی متنوع از تسلیحات، از هواپیماهای A-10 و F-16 گرفته تا هلیکوپترهای آپاچی و سامانه‌های هیمارس، بیانگر عزم آمریکا برای وارد آوردن ضربه‌ای سنگین و چندلایه به این گروه است و در این مسیر واشنگتن تلاش می‌کند به هر ترتیب که شده از این مضووع به عنوان یک تهدید علیه امنیت و منافع ملی خود استفاده کند. 

از سوی دیگر، حمایت علنی دونالد ترامپ از این حملات و تأکید او بر همراهی کابینه موقت دمشق به ریاست احمد الشرع (ابومحمد الجولانی)، بُعد سیاسی مهمی به این عملیات می‌بخشد. آمریکا تلاش دارد نشان دهد که اقداماتش نه در تعارض با دولت جدید سوریه، بلکه در هماهنگی با آن و در چارچوب مبارزه با تروریسم انجام می‌شود؛ موضوعی که می‌تواند مشروعیت منطقه‌ای و بین‌المللی این حملات را تقویت کند و از سوی دیگر به کشورهایی که با دمشق همچنان در زاویه هستند بفهماند که از این پس در سوریه هرگونه راهبرد امنیتی با واشنگتن هماهنگ 

خواهد شد.

بازتاب منطقه‌ای: از بغداد تا تل‌آویو و مسکو

حملات آمریکا علیه داعش در سوریه، تنها یک رویداد دوجانبه میان واشنگتن و یک گروه تروریستی نیست، بلکه پیامدهای آن سراسر منطقه را دربر می‌گیرد. در عراق، نگرانی‌ها از سرایت ناامنی به مناطق مرزی به‌شدت افزایش یافته است. منابع امنیتی عراقی از افزایش تحرکات باندهای داعش در نوار مرزی با سوریه خبر می‌دهند؛ تحرکاتی که با سوءاستفاده از شرایط جغرافیایی و آب‌وهوایی انجام می‌شود. بغداد با قرار دادن نیروهای امنیتی و الحشد الشعبی در آماده‌باش گسترده و اجرای عملیات پیش‌دستانه، تلاش دارد مانع تکرار سناریوی فاجعه‌بار سال ۲۰۱۴ شود. همچنین فرماندهی عملیات مشترک عراق بعدازظهر روز گذشته (شنبه) با تاکید بر اینکه عملیات هوابرد نیروهای این کشور در سوریه هیچ ارتباطی با حمله هوایی اخیر آمریکا علیه مواضع داعش ندارد و محل اجرای دو عملیات کاملاً متفاوت بوده است، بر سطح بالای هماهنگی با سوریه برای جلوگیری از نفوذ تروریست‌ها و تبادل اطلاعات تأکید کرد.

اردن نیز به‌عنوان یکی از بازیگران فعال در ائتلاف ضد داعش، نقش مستقیمی در عملیات اخیر ایفا کرده است. مشارکت نیروی هوایی اردن در حملات جنوب سوریه، نشان‌دهنده نگرانی اَمان از تبدیل این مناطق به پایگاهی برای تهدید امنیت مرزهای این کشور است. ارتش اردن صراحتاً اعلام کرده که اجازه نخواهد داد جنوب سوریه به کانون بازتولید تروریسم بدل شود.

در سطحی دیگر، اسرائیل با نگاهی دوگانه به این تحولات می‌نگرد. از یک‌سو، تضعیف داعش را به‌عنوان گروهی غیرقابل‌کنترل که می‌تواند امنیت مرزهای شمالی فلسطین اشغالی را تهدید کند، مثبت ارزیابی می‌کند و از سوی دیگر، حضور و تحرکات گسترده نظامی آمریکا در سوریه را عاملی برای مهار نفوذ ایران و متحدانش می‌داند. در مقابل، روسیه با احتیاط بیشتری به این عملیات می‌نگرد. مسکو اگرچه به‌طور اصولی با مبارزه با داعش مخالفتی ندارد، اما نگران است که آمریکا از این عملیات برای تثبیت حضور بلندمدت خود در سوریه و تأثیرگذاری بر معادلات سیاسی پس از جنگ استفاده کند.

ترکیه نیز با حساسیت خاصی تحولات را دنبال می‌کند. آنکارا از تضعیف داعش استقبال می‌کند، اما در عین حال نگران است که خلأهای امنیتی ناشی از این عملیات، به تقویت بازیگران غیردولتی دیگر در شمال سوریه منجر شود؛ مسئله‌ای که می‌تواند معادلات امنیتی ترکیه را پیچیده‌تر کند.

آیا داعش دوباره قد علم می‌کند؟

پرسش کلیدی در پسِ همه این تحولات آن است که آیا امکان ظهور مجدد داعش و قدرت‌گیری دوباره این جریان در سوریه وجود دارد یا خیر؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند نگاهی واقع‌بینانه به ماهیت کنونی داعش است. تحلیلگران امنیتی بر این باورند که داعش امروز دیگر به‌دنبال کنترل سرزمینی گسترده نیست، بلکه به شبکه‌ای از باندهای کوچک، پراکنده و مستقل تبدیل شده که بر عملیات‌های غافلگیرانه و فرسایشی تکیه دارند. این تغییر راهبردی، اگرچه توان تصرف جغرافیا را از داعش گرفته، اما در عوض شناسایی و نابودی آن را دشوارتر کرده است.

نکته این است که تحولات سیاسی اخیر در سوریه و تغییر ساختار قدرت، به‌طور نسبی سطح تهدید را افزایش داده است. خلأهای امنیتی، وضعیت اردوگاه الهول و پراکندگی هزاران عضو و خانواده‌های وابسته به داعش، همگی بسترهایی بالقوه برای احیای این گروه فراهم می‌کنند. با این حال، اجماع منطقه‌ای و بین‌المللی علیه داعش، افزایش هماهنگی‌های اطلاعاتی میان کشورها و تجربه تلخ گذشته، موانعی جدی بر سر راه بازگشت کامل این گروه به قدرت محسوب می‌شوند.

در نهایت، به نظر می‌رسد داعش در کوتاه‌مدت قادر به بازسازی «خلافت» یا سیطره سرزمینی نخواهد بود، اما می‌تواند همچنان به‌عنوان یک تهدید امنیتی مزمن، منطقه را درگیر حملات پراکنده و بی‌ثبات‌کننده نگه دارد. عملیات اخیر آمریکا، اگرچه ضربه‌ای مهم به این گروه وارد کرده است، اما ریشه‌کن کردن کامل داعش نیازمند راهبردی فراتر از حملات هوایی؛ یعنی ترکیبی از ثبات سیاسی، بازسازی امنیتی و همکاری منطقه‌ای پایدار است.