فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

نمایش تئاتر عظیم و بی‌نظیر بینوایان که این روزها بر روی صحنه تئاتر در حال اکران می‌باشد یکی از شاهکار‌های ادبی جهان اثر نویسنده بزرگ فرانسوی ویکتور هوگو می‌باشد که در آن به‌خوبی بی‌عدالتی‌های اجتماعی، فقر، فلاکت و ظلم و جور حاکمان و اربابان قدرت بر مردم فرانسه را تشریح کرده است. دقیقا این نمایش به روایت همان محرک‌های اجتماعی می‌پردازد که در نهایت منجر به سقوط ناپلئون سوم و انقلاب فرانسه شد. تئاتر موزیکال «بینوایان» با اقتباس از رمان مشهور این اثر، زندگی مردی با نام «ژان والژان» که محکوم سابقه‌داری است را در قالب نمادی از مبارزان راستین کشور فرانسه در قرن نوزدهم که اکثریت مردم جامعه در جنگ و فقر به‌سر می‌بردند را به تصویر می‌کشد. بدون‌شک تماشای قصه پر‌فراز‌و‌نشیب کاراکتر‌های اصلی نمایش همچون کوزت، فانتین، بازرس ژاور و ژان‌والژان بر روی صحنه اجرا و همچنین با بهره‌مند بودن از دکوری بی‌نظیری نور و رقص های زیبا و موزیکال به مراتب این رمان را به اثری جذاب‌تر و دلنشین‌تر مبدل می‌سازد.

در‌اصل تئاتر موزیکال بینوایان برشی از شاهکار شگرف ویکتور هوگو را که مربوط به تعامل کاراگاه ژاور و ژان‌والژان است را به تصویر کشانده است. ژان‌والژانی که در سن 25 سالگی به جرم دزدیدن یک قرص نان برای سیر‌کردن شکم خواهر‌زاده‌اش اسیر پنجه‌های ستمگر قانون شد و به مردی تبدیل گشت که دیگر اثری از عطوفت و مهربانی در وجودش شعله‌ور نبود و سر‌انجام بعد از به پایان رسیدن دوران محکومیت و آزادی خویش با اسقفی آشنا می‌شود که با رفتار‌های نیک‌اندیش خویش، دوباره جوانه‌های خوشرویی و مهربانی را در وجود ژان‌والژان زنده می‌کند و بر‌این‌اساس ژان‌والژان رئوف به یکی از بزرگان روزگار خویش تبدیل می‌شود.  در‌حقیقت نکته حائز اهمیت آن است که در این میان فقط ژان والژان نیست که نسبت به ظلم حکومت معترض است، مردم زیادی هم از این بی عدالتی‌ها خسته شده و برای پیروزی انقلاب و بدست آوردن خوشبختی، ریشه‌کن شدن فقر و برقراری عدالت و برابری تلاش می‌کنند و زمانی می‌رسد که آنقدر ظلم فراگیر می‌شود که وابستگان حکومتی نیز به ستوه می‌آیند؛ مانند ماریوس فرزند سرهنگ پوندمرسی که به دانشجویان مبارز ملحق می‌شود تا قدرت و ثروت را که در انحصار طبقه خاصی از جامعه است را از چنگالشان رها سازند. از منظر روانشناسی اجتماعی نکته مهم و خطیر این نمایش تقابل میان اخلاق، فضیلت با پستی، ستم، فقر است که در نهایت به تشریح و روایت بی‌عدالتی‌های اجتماعی و فقر و فلاکت مردم می‌پردازد. در‌واقع فقری که محرک و عامل به‌پا‌خواستن و قیام‌مردم جامعه فرانسه شده است. بر‌این‌اساس از منظر روانشناسی می‌توان گفت مساله فقر و نا‌برابری تلخ‌ترین و دردناک‌ترین مسئله اجتماعی در طول تاریخ  بشر بوده است. در دنیای امروز نیز با‌توجه به آنکه پیشرفت‌های اقتصادی عطیم نصیب بشریت شده است، این معضل نه‌تنها حل نشده، بلکه فاصله فقیر و غنی نسبت به اعصار پیشین بیشتر شده است.   از‌این‌رو با‌توجه به تحقیقات و پژوهش‌های روانشناسی می‌توان گفت سازمان بهداشت جهانی در گزارشی که در سال 2000 منتشر کرد، فقر شدید را بی‌رحم‌ترین قاتل و مهمترین علت درد و رنج در جهان در‌نظر گرفت. از‌این‌رو روانشناسان اظهار می‌دارند مسائل اقتصادی در تامین بهداشت روانی نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. بر‌این‌اساس به عنوان نکته آخر تاکید می‌شود جامعه با رفع فقر و محرومیت می‌تواند گامی بسیار بزرگ برای کاستن بیماری‌های روانی و شکوفایی استعداد‌های افراد بر‌دارد. هر‌چند بسیار مهم است که خود فرد برای تامین سلامت روانی خویش بکوشد، اما با‌توجه به شواهد و قراین موجود به‌نظر می‌رسد، جامعه نقش پر‌رنگ‌تری در تحقق این امر دارد. از‌اینرو، راهبرد‌ها و خط‌مشی‌های کلی جوامع برای ارتقای بهداشت روانی در مرتبه اول باید متمرکز بر ابعاد اقتصادی و اجتماعی باشد؛ به عبارت دیگر روانشناسان معتقدند با رفع تبعیض‌ها و نا‌برابری‌های اجتماعی، اقتصادی و تامین معیشت مناسب برای همه افراد جامعه، بسیاری از مشکلات روانی از جامعه رخت بر‌‌می‌بندد و به‌این‌ترتیب از هزینه‌های سنگین درمان کاسته می‌شود افراد می توانند در سایه امنیت روانی روزگار را با آرامش بهتری سپری کنند.