آرزو احمدزاده ، راهنمای طبیعت‌گردی

درست است که در دوران کرونا خانه‌نشین شده‌ایم، اما گرمای هوا در واپسین روزهای  فصل تابستان، ما را بر آن داشت تا یک سفر تفریحی و طبیعت‌گردی یکروزه اطراف تهران را برای آخر هفته برنامه‌ریزی کنیم. اطراف تهران، مقاصد جذاب و خوش آب و هوای زیادی برای گشت و گذار دارد. یکی از این مقاصد که با کمتر از دو ساعت رانندگی می‌توان به آن رسید، غار پر رمز و راز رودافشان است. رودافشان غاری است عجیب و البته پر از خفاش. پس با جمعی از دوستان تصمیم گرفتیم تا صبح جمعه حرکت کنیم و یک ماجراجویی جدید و هیجان‌انگیز به یک غار مرموز را تجربه کنیم. از آنجایی که قصد کرده بودیم یک روز هیجان‌انگیز را تجربه کنیم پس ماه و خورشید و فلک همگی دست به دست هم دادند تا روزمان مملو از هیجان و اتفاق‌های عجیب و غریب باشد. اولین اتفاقی که افتاد جا گذاشتن وسایل صبحانه در یخچال خانه بود. ما طبق معمول ساعت را 6 صبح کوک کرده بودیم و نمی‌دانم چرا صدای زنگ گوشی در نیامد یا ما نشنیدیم که نیم ساعت اضافه‌تر خوابیدیم و در نهایت با صدای بوق کامیونی  از جا پریدیم و همین شتابزدگی در حاضر شدن و تلاش برای رسیدن سر قرار با حداقل تاخیر باعث شد صبحانه در یخچال بماند. با کمی تاخیر سر قرار رسیدیم و همگی به سمت جاده فیروزکوه حرکت کردیم.

رودهن توقف کردیم و نان و پنیری برای صبحانه خریدیم. هنوز از رودهن خارج نشده بودیم که ماشین به ناگاه خاموش شد. و بعد از کلی بررسی سیستم برق و باتری  به این نتیجه رسیدیم که آمپر بنزین ماشین خراب است و علت خاموش شدن ماشین تخلیه کامل باک است. یکی از بچه‌ها شیشه به دست به سراغ پمپ بنزین رودهن رفت و بالاخره بعد از نیم ساعت بنزین آورد. ماشین روشن شد و به سمت پمپ بنزین رفتیم و باک ماشین را پر کردیم. نزدیک آبسرد دوباره زدیم کنار: اینبار چرخ جلوی ماشین پنچر شد... خلاصه یک ساعتی هم تعویض چرخ ماشین سرگرم‌مان کرد. بعد از تعویض لاستیک در اولین محل مناسب در آبسرد توقف کردیم و سفره را پهن کردیم و صبحانه را خوردیم. با سلام و صلوات بالاخره به سمت غار مرموز رودافشان حرکت کردیم. کمی بعد از دماوند ترافیک سنگینی بود، خب گویا قرار نیست ما امروز به غار برسیم ... صدای آژیر آمبولانس و آتش‌نشانی از دور به گوش می‌رسد که خبر از بروز حادثه‌ای می‌دهد. بالاخره به صحنه تصادف رسیدیم کامیونی چپ کرده ... یک پراید کامله له شده... و چند ماشین دیگر که یکی از کاپوت آسیب دیده  و دیگری از صندوق عقب و سرنشینانی که مبهوت کنار جاده نشسته‌اند. شاید اگر خواب نمی‌ماندیم و ماشین‌مان پنچر نمی‌شد ما نیز جزء همین گروه مبهوت‌شدگان بودیم. خدا را شکر کردیم و به راهمان ادامه دادیم و بالاخره به رودافشان رسیدیم. ماشین را در روستا پارک کردیم و به سمت غار حرکت کردیم. دهانه بیضی شکل این غار یکی از سه دهانه بزرگ غارها در ایران است که یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد آن است. چراغ‌های پیشانی را روشن کردیم و در سکوت پر رمز و راز غار از کنار چکنده‌ها و چکیده‌ها رد شدیم تا بالاخره به تالار خفاش‌ها رسیدیم که پر از فضولات خفاش است. سکوت کردیم تا صدای خفاش‌ها را بشنویم و نوری روی سقف انداختیم و با منظره شگفت‌انگیز خفاش‌هایی که روی هم جست‌و‌خیز می‌کردند مواجه شدیم. ترس و هیجانی توامان وجودمان را فراگرفت بعد از توقفی کوتاه، با خفاش‌های عزیز خداحافظی و هر چه سریعتر محل زندگی‌شان را ترک کردیم.