سید حسین رسولی

زنده‌یاد اکبر رادی با نوشتن نمایشنامه‌های خود آدم‌های روستایی و کارگر، دلال‌صفت و مال‌اندوز، روشنفکر و آگاه و همچنین آدم‌های به شدت شرور را تصویر کرده است که به زبان کوچه، بازار و روزمره حرف می‌زنند. این شخصیت‌ها آیینه جامعه ایران در طول پنج دهه از زندگی رادی در ایران هستند. رادی یکی از ارکان اساسی «تئاتر رئالیستی ایرانی» است و حتی آثاری مینیمالیستی، تجربه‌گر و متفاوت نیز مانند «خانمچه و مهتابی» و «شب به‌خیر جناب‌ کنت» را در دوره متأخر نمایشنامه‌نویسی‌ خود خلق کرده است. موتور محرکه آثار رادی به استثنای «باغ شب‌نمای ما» جامعه معاصر است. او توجه ویژه‌ای به زندگی روزمره مردم ایران و تجربه زیسته خود داشته است و تلاش کرده تا بخشی از «جامعه اکنون» خود را به تصویر بکشد. در مجموعه آثار رادی مقاطع مختلفی از تاریخ معاصر ایران چون اشغال نظامی ایران توسط متفقین، اغتشاش‌های خیابانی حزب توده، اصلاحات ارضی، انقلاب ۱۳۵۷، خانه‌نشینی استادهای دانشگاه در دوران پس از انقلاب و از همه مهم‌تر روابط خانواده‌ها، طبقات مختلف و روشنفکران در طول ۵۰ سال به نمایش درآمده است.

تعهد سیاسی در برابر تعهد مستقل

رضا آشفته مقاله‌ای درباره اکبر رادی دارد که در آن تاکید می‌کند نمایشنامه «پلکان» را باید یک تراژدی مدرن و امروزی در نظر گرفت، برای آنکه در این متن زندگی غمگنانه عده‌ای آدم بیچاره را می‌بینیم که در چنبره خودخواهی‌ها و خودمداری‌های یک آدم نوکیسه و ویرانگر گرفتار شده‌اند. به نظر می‌رسد نمایشنامه «پلکان» مورد توجه بیشتر منتقدان ایرانی بوده است ولی من فکر می‌کنم نمایشنامه «از پشت شیشه‌ها» مهم‌ترین اثر رادی باشد. آنچه در نمایشنامه «پلکان» شکل به تصویر کشیده می‌شود به نبرد طبقاتی وابسته است و حتی قابل انطباق با مسایل و بحران‌های اقتصادی معاصر است. در روزگار رادی عده‌ای از نوکیسگان جامعه بی‌آنکه توجهی به نابودی فرودستان و کارگران جامعه داشته باشند، برای رسیدن به رشد اقتصادی از هیچ حرکت ویرانگرانه‌ای چشم نمی‌پوشیدند. آن سال‌ها با شیوه توسعه اقتصادی‌ای که در نظر گرفته شده بود طبقه‌ای از افراد نوکیسه و تازه به دوران رسیده شکل گرفت که مثل قارچ در تمام شهرها رشد می‌کردند. با آغاز انقلاب ۱۳57  همان نوکیسگان سرمایه وطن را به کشورهای دیگر صادر کردند تا در خوشی‌های خود شاهد رنج دیگران باشند. با این تفسیر نمی‌توان رادی را مستقیما یک نویسنده وابسته به جریان‌های چپ و سیاسی آن روزگار دانست زیرا او همیشه استقلال خود را حفظ کرده است. در آن زمان دیدگاه‌های متعهدانه آلبر کامو و ژان پل سارتر و فانتز فانون در میان روشنفکران نفوذ چشمگیری داشت و نویسندگانی چون ماکسیم گورکی هم از سوی برخی گروه‌های سیاسی تبلیغ می‌شدند. رادی با نگاهی متعهد، مسوولانه و جامعه‌شناسانه در آثارش همه را نسبت به روابط اشتباه و اختلافات طبقاتی آگاه می‌کرد. او در دو نمایشنامه «پلکان» و «صیادان» بیشتر به این مساله دامن می‌زند و دیدگاهی انتقادی نسبت به جامعه سرمایه‌داری با توجه به طغیان کارگران برای رسیدن به عدالت اجتماعی را به تصویر می‌کشد. متاسفانه جای چنین نمایشنامه‌هایی در تئاتر اکنون خالی است. زنده‌یاد محمدعلی جمال‌زاده در نامه‌ای به اکبر رادی می‌نویسد: «شما که اکبر رادی نویسنده «روزنه آبی» (من یقین دارم و حاضرم دستم را بدهم ببرند و شرط ببندم که مولی‌یر هرگز چنین عنوانی به نمایشنامه خود نمی‌داد) و «افول» هستید شخصی با شخصیت و با فکر و جوشش هستید و چشم بیننده و قلم تند و صریح دارید و بسیاری از چیزهایی را که بسیاری از مردم نمی‌بینند یا درست نمی‌بینند، ولی باید سعی کنید که «ساده‌تر» باشید». جالب است که رادی نگاه مدرنی به مسئله بسیار مهم تعهد نویسنده دارد که در دهه ۱۳۴۰ در بین نویسندگان ایرانی مورد بحث بود ولی همیشه مستقل ماند.

یکی از مشکلات اساسی نمایشنامه‌های رادی توجه بیش از حد به کلام داستانی و غیر دراماتیک است. این مشکل در بیشتر نویسندگان ایرانی اپیدمی است و گاهی به افراط هم می‌رسد تا آنجا که تنها شاهد گفت‌وگوهایی طولانی بین کاراکترها خواهیم بود

از کدام نمایشنامه اکبر رادی برای خواندن آغاز کنیم؟

خواندن آثار اکبر رادی برای نویسندگان و پژوهشگران تئاتر ایران امری کلیدی است. باید بدانیم که کدام نمایشنامه‌های رادی در بین روشنفکران و مخاطبان تئاتر با استقبال بیشتری روبه‌رو شدند حتی باید بدانیم گیلان، شهر رشت و موقعیت‌های بومی شمال ایران نقش پررنگی در آثار رادی مخصوصا در عنوان‌های انتخابی نمایشنامه‌هایش دارد چون «ملودی شهر بارانی» و «لبخند با شکوه آقای گیل». این مسائل در نویسندگی رادی بسیار مهم است زیرا او همواره به «انسان ایرانی اکنون» خود توجه دارد. به هر حال، مهم‌ترین نمایشنامه رادی کاری به اسم «از پشت شیشه‌ها» (۱۳۴۵) است و مهم‌ترین اجرای آثار رادی هم مربوط به «لبخند با شکوه آقای گیل» (۱۳۵۳) به کارگردانی رکن‌الدین خسروی می‌شود. رادی جزو معدود نویسندگانی است که نام او باعث توجه تماشاگران به تئاترهای حاضر روی صحنه می‌شد. اکبر رادی درباره اولین نمایشنامه‌اش می‌نویسد: «زمستان 1340 من نمایشنامه «روزنه آبی» را برای آخرین مرتبه پاکنویس کرده بودم و مدتی بود در هوای انتشار آن راسته «شاه آباد» پرسه می‌زدم که بورس ناشران «فربه» تهران بود و با تمام فربهی نمی‌دانستند نمایشنامه‌ یک شق عمده ادبیات است که می‌تواند و باید چاپ هم بشود.» نمایشنامه «روزنه آبی» عصیان نسل جوان را علیه حاکمیت فرسوده و یا به عبارتی حکومت پدرسالارانه و رو به اضمحلال افرادی چون پیربازاری‌ها را روایت می‌کرد که تنها با حساب و کتاب به سراغ انسان‌ها می‌روند و ارزش برای آنان تنها پول است. رادی می‌گیود: «من «روزنه آبی» را به شاملو دادم که نسخه پیشین آن را در سال ۳۹ دیده بود و مرا به شاهین سرکیسیان هم معرفی کرده بود که در معنی معاصر کلمه رویای تئاتر ملی در سر پخته می‌کرد و در به در به دنبال یک نمایشنامه مایه‌دار ایرانی می‌گشت. شاملو این بار هم دست مرا گرفت و «روزنه آبی» را به آل‌احمد سپرد با این تاکید که به قصد قربت بخواند و چنانچه مناسب دید، در کتاب ماه چاپش کند.» البته رادی با آل‌احمد به مشکل می‌خورد زیرا آل‌احمد تفکرات سیاسی تندی دارد و از رادی درخواست می‌کند تا تغییراتی در نمایشنامه بدهد ولی او نمی‌پذیرد. رادی نویسنده‌ای است که تعهد و دغدغه را بدون وابستگی سیاسی به نمایش می‌گذارد و در همین رابطه حسین کیانی، اعتقاد دارد: «تئاتر ما مسلخ دغدغه‌مندان و بهشت بی‌مسأله‌های مشتری‌مدار شده است! کاش می‌دانستم بعد از یک دهه از فقدان رادی اگر او در جامه حیات بود، وضعیت امروز را چگونه تحلیل می‌کرد. امروزه سعی می‌کنند نیاز و خواستی جعلی را به تئاتر وارد کنند و وا اسفا به حال تئاتر و درام‌نویسانی که نه نتها دغدغه مسائل بنیادین را از یاد می‌برند بلکه نیازهای جعلی را جایگزین می‌کنند. من نمی‌دادم استاد اکبر رادی با مسائل سانسور و ممیزی چگونه و چه مقدار مواجهه داشتند اما می‌دانم سانسور دیگر آن نیست که ممیزی چشم در چشم شما بدوزد و در حالی که نمایش‌نامه شما را می‌ستاید و از ممیزی بودن خود اظهار تأسف می‌کند، از شما بخواهد کلمه‌ای یا صحنه‌ای یا تمام نمایشنامه را دور بریزید. الآن این‌گونه نیست. سانسور اکنون از پشت میز نمایشنامه‌نویس آغاز می‌شود؛ درست زمانی که طرحی در ذهنش شکل می‌گیرد.» اکبر رادی از همان دوره اول نمایشنامه‌نویسی خود مخصوصا در نمایشنامه «روزنه آبی» با رویکردی رئالیستی وارد حیطه نقد اجتماعی می‌شود که دغدغه برخی کارگردانان مطرح آن دوران هم بوده است. «روزنه آبی» با تمام قوت و ضعف‌هایش در مسیر پرتلاطمی قرار گرفت و حتی سرآخر با کارگردانی شاهین سرکیسیان در انجمن ایران-امریکا به نمایش درآمد که مرگ شاهین سرکیسیان-یکی از کارگردان‌های تأثیرگذار تئاتر ایرانی- هم حدودا با آغاز این اجرا اتفاق افتاد. آربی اُوانسیان-بنیان‌گذار تئاتر تجربه‌گرای ایرانی و شاگرد و دستیار سرکیسیان- آن را به سرانجام رساند. رادی نمایشنامه «افول» را در سال ۱۳42 نوشته و در سال ۱۳43 با حمایت مالی گروه «طرفه» منتشرش می‌کند. این موضوع نشان می‌دهد که رادی اعتقادی فراوان به چاپ نمایشنامه داشته است که در آن دوران در ایران مورد توجه نبود و امروز نویسندگانی چون محمد چرمشیر و بهرام بیضایی این مسیر را به خوبی پیگری کرده‌اند  نمایشنامه «افول» برای نخستین بار به کارگردانی علی نصیریان در سال ۱۳49 در تالار سنگلج اجرا شد. رادی از ابتدا تلاش کرد در فضای ایرانی کار کند و به سوی کارگردانانی هم جذب شد که به تئاتر ایرانی توجه دارند.«مرگ در پاییز» هم نمایشنامه‌ای اپیزودیک و متشکل از سه متن کوتاه و به هم پیوسته است. «محاق»، «مسافران» و «مرگ در پاییز» نام این متن‌هاست که «محاق» در سال ۱۳44 و آن دوی دیگر در سال ۱۳45 نوشته شده‌اند. عباس جوانمرد آن سه را با هم در تلویزیون و در سال ۱۳۴۶ به صورت تئاتر زنده اجرا کرد. با تمام این احوال، «از پشت شیشه‌ها» (۱۳۴۵) نمایشنامه کلیدی دوران متقدم رادی است این نمایشنامه «از پشت شیشه‌ها» برای اولین بار در نشریه «پیام نوین» منتشر می‌شود. رادی این بار فضای متفاوتی را به تصویر می‌کشد و به زندگی روشنفکران نظر می‌اندازد. بهرام بیضایی این متن را برای کار کردن پسندید و قول و قرارهایی هم با رادی گذاشت، اما کار پیش نرفت.

مهم‌ترین نمایشنامه رادی کاری به اسم «از پشت شیشه‌ها» (۱۳۴۵) است و مهم‌ترین اجرای آثار رادی هم مربوط به «لبخند باشکوه آقای گیل» (۱۳۵۳) به کارگردانی رکن‌الدین خسروی می‌شود

رکن‌الدین خسروی در سال ۱۳48 آن را به صحنه آورد و مصطفی عبداللهی هم پس از 40 سال دوباره در تابستان سال ۱۳88 خاطره این اجرا را زنده کرد. بیضایی درباره این متن با ارسال نامه‌ای به رادی می‌نویسد: «از پشت شیشه‌های بسیار غم‌انگیز و بسیار قشنگت را خواندم و پیش از هر چیز می‌خواهم صمیمانه بهت تبریک بگویم... حرف آخر این که من نمایشنامه را خیلی می‌پسندم، به خاطر عدم طمطراق در جمله‌‌بافی‌هایش و عدم بازی‌های روشنفکرانه در کلام و این که حق مطلب را یک «کل» ادا می‌کند نه هر جمله به تنهایی و به اصرار و با تاکید بسیار و باز به نظر من اجرای این نمایش به همان علت اصلی که گفتم (کمی تحرک، غیر صحنه‌ای بودن) بسیار سخت است و توفیق یافتن در آن بی‌نهایت مشکل، چه برای بازیگر و چه برای کسی که مسوولیت روی صحنه آوردنش را می‌پذیرد». البته باید یکی از مشکل‌های اساسی نمایشنامه‌های رادی را هم بگوییم که توجه بیش از حد به کلام داستانی و غیر دراماتیک است. این مشکل در بیشتر نویسندگان ایرانی اپیدمی است و گاهی به افراط هم می‌رسد تا آنجا که تنها شاهد گفت‌وگوهایی طولانی بین کاراکترها خواهیم بود و این وضعیت تا اکنون هم ادامه پیدا کرده است.