لیلا موسی زاده

تالار وحدت یا همان رودکی از روزهای اولیه ساخت و شکل‌گیری به‌عنوان سالن اپرا و کنسرت در ایران، تاکنون همواره مورد افتخار اهالی موسیقی بوده است و نسبت به آن تعلق‌خاطر خاصی دارند. کیست که با این سالن باشکوه خاطره‌ای نداشته باشد؟ این سالن یکی از سه سالن استاندارد برگزاری کنسرت در ایران بوده و تنها سالن مناسب اپرا است و از این لحاظ به‌علاوه گنجایش و تعداد صندلی و معماری آن در کشور بی‌همتاست. ازاین‌رو برای اهالی موسیقی تنها دارایی جمعی است که همواره برای وضعیت نگهداری آن نگران‌اند و به‌طور جد می‌خواهند که این سالن که حالا یک داشته ارزشمند فرهنگی، هنری است و در این چهل و یکسال نمونه آن ساخته نشده بتواند برای همیشه حفظ شود و سالم و بدون تخریب و آسیب بماند. اهالی موسیقی این سالن کنسرت را یگانه سرمایه و دارایی خود می‌دانند که در دست دولت به امانت است و مایل‌اند دولتمردان و مدیران فرهنگی حاکم بر مدیریت این سالن آن را در بهترین وضعیت نگه‌دارند و برای نگهداری این امانت گرانبها، چه به لحاظ حفظ وضعیت فیزیکی و چه حفظ ارزش معنوی و معتبرسازی نام آن بکوشند. 

اهالی موسیقی تالار وحدت را یگانه سرمایه و دارایی خود می‌دانند که در دست دولت به امانت است و مایل‌اند دولتمردان و مدیران فرهنگی حاکم بر مدیریت این سالن برای نگهداری آن، چه به لحاظ حفظ وضعیت فیزیکی و چه حفظ ارزش معنوی و معتبرسازی نام آن بکوشند

اما مدیران دولتی که صندلی‌های ناپایداری دارند و سیاست‌های خویش را در جهت ارتقا و رشد منصب و مقام تنظیم می‌کنند کمتر توجهی به این خواسته اهالی موسیقی دارند و هرازگاهی تصمیماتی می‌گیرند که به وضعیت این سالن نیز ضربه می‌زند. ازجمله آنها در زمان معاونت هنری پیشین بود که صندلی‌های ردیف اول تالار وحدت تعویض شد تا مدیران در حین مراسم‌های دولتی در ردیف اول روی صندلی‌های بزرگ‌تر و البته بسیار نرم‌تر از صندلی‌های استاندارد این سالن بنشینند؛ به این ترتیب چیدمان و دکوراسیون داخلی این سالن را با صرف بودجه بسیار دستخوش تغییرات ساختند.

البته از آنجایی ‌که یکدستی صندلی‌های سالن ریشه در اندیشه عدم تفوق کسی بر دیگری در سالن موسیقی و برابری همگان در شنیدن موسیقی در هر نقطه‌ای از این سالن است که با شیوه معماری آکوستیک سالن کاملاً همخوانی داشته درنتیجه تغییر صندلی‌های ردیف اول ضمن برهم زدن نظم و زیبایی و تخریب این سالن نشان از چیزهای دیگری همراه خود داشت ازجمله اهمیت‌ داشتن راحتی مدیران دولتی و حاکمیتی در نشستن بر صندلی بیش از حفظ امانت، که نشات گرفته از تفاوت داشتن طبقه آنها با مردم و البته برتری طبقاتی بود. مساله‌ای که حتی در دوران شاهنشاهی هم در طبقه همکف سالن وجود نداشت و برای حضور درباریان و شاه و ملکه نیز جایگاهی در بالکن دوم تعبیه ‌شده بود؛ اما بعد از سی و اندی سال این مساله مهم بود که در ردیف اول طبقه همکف نیز تفاوت جایگاه مشهود باشد که نشان از نگاه طبقاتی مسئولان دولتی داشت که برای خود تفوقی بیش از حد تصور قائل‌ بودند و حتی برای چند ساعت نیز حاضر نبودند درجایی بنشینند که مردم سال‌هاست بر آن نشسته‌اند. 

ازاین‌رو این تبعیض آشکارا و برهم زننده نظم سالن که تخریب امانت نیز به حساب می‌آمد همواره مورد اعتراض اهالی موسیقی و مردمی بود که به این سالن عشق می‌ورزیدند تا اینکه بعد از سه سال و اندی هم‌زمان با آغاز فستیوال دانشجویی صبا در آذرماه گذشته؛ به دستور مدیرعامل بنیاد رودکی صندلی‌های قبلی بر سر جای خویش بازگشتند و این سالن به چیدمان و شکل ظاهری پیشین خود آراسته شد. همان چیدمانی که در طبقه همکف آن هیچ‌کسی بر دیگری برتری ندارد. این اتفاق نویدبخش روزهای بهتری برای نگهداشت میراثی چون تالار وحدت است و امید داریم که مدیر بنیاد رودکی بعدازاین حرکت شایسته صندلی‌ و درهای بالکن‌ها را نیز تعمیر کرده و به همان شکل قبلی آنها را حفظ کند. این سالن متعلق به همه مردم و موزیسین‌هاست. مردمی که با مالیات آنها و بودجه ملی‌شان این سالن ساخته ‌شده و اکنون نیز با همان بودجه منابع ملی ازجمله نفت و مالیاتشان دولت را مسئول حفظ امانت آثار ملی گمارده‌اند.