محمدحسن خدایی

بعد از کارگردانی نمایش «هملت» در سالن استاد ناظرزاده کرمانی مجموعه ایرانشهر، الیکا عبدالرزاقی در مقام کارگردان به صحنه بازگشته و در سالن اصلی تئاتر شهر، نمایشی پر زرق و برق و باشکوه از تراژدی لیر شاه را به صحنه آورده و توانسته نظر مثبت مخاطبان طبقه متوسطی این نمایش را کمابیش جلب کند. 

لیر شاه شکسپیر در رابطه با سرزمین و قلمرو پادشاهی است و میراثی که می‌بایست تقسیم شود، قدرتی که باید انتقال یابد و در خانواده باقی بماند. اما سودای قدرت و زیاده‌خواهی به خوبی این نکته را آشکار می‌کند که بدون اخلاقیات انسانی و تضمین‌های حقوقی، به هیچ وجه نمی‌توان به دیگران اعتماد کرد و وجه مثبت ماجرا را دید حتی اگر این میراث‌خواران قلمرو پادشاهی دختران لیر باشند و به هنگام تقسیم ارث، سخنان محبت‌آمیز نصیب پدر کنند. تجربه نشان داده بعد از رسیدن به قدرت و تصاحب سرزمین، بسیاری از انسان‌ها تعهدات خویش را کنار گذاشته و در قبال امکاناتی که به کف آورده‌ و قولی  که داده‌اند‌ به هیچ وجه پاسخگو و مسئولیت‌پذیر نبوده و زیاده‌خواه می‌شوند. 

دختران لیر، به هنگام تقسیم ارثیه پدری و حذف خواهر کوچکتر، نقش دختران دلسوز پدر را بازی کرده و پس از تصاحب قدرت، علیه‌اش موضع منفی گرفته و به دلایل واهی، پدر را از قلمرو خویش طرد کرده تا نظمی تازه اعمال شود. صد البته لیرشاه به وقت مسکنت و از دست دادن تخت پادشاهی است که به آگاهی رسیده و حقیقت زندگی را درمی‌یابد. 

فی‌الواقع آن زمان که شمشیرها فرود می‌آید، دسیسه‌ها آشکار می‌شود و پرده‌ها فرو می‌افتد لیر بیچاره، پیرانه‌سر در بیابان‌ها سرگردان شده و همچون یک دلقک مستاصل به فاش‌گویی و مطایبه روی می‌آورد. اما چه باک حتی اگر این حقیقت‌جویی پر هزینه، لیر را به قدرت بازنگرداند و روزگار خوش گذشته را از نو بازتولید نکند، مهم فروپاشی نظمی است که بر سامان دروغ و خودفریبی بنا شده و می‌بایست به هر قیمت فروپاشد و حقیقت را از پس غبار فریب 

نمایان کند.

    به لحاظ دراماتورژی متن و اجرا، الیکا عبد‌الرزاقی به متن شکسپیر وفادار مانده اما ترجیح داده با انتخاب مسیری تازه، خوانشی آهنگین از نمایشنانه شکسپیر ارائه کند که مخاطره‌آمیز و جسورانه به نظر می‌رسد. بدین منظور در بسیاری از صحنه‌ها، کلام منثور نمایشنامه کنار گذاشته شده و گفتار منظوم، میانجی ارتباط شخصیت‌ها و پیشبرد ماجراها است. 

از قضا این صحنه‌های آهنگین که اغلب با موسیقی و هنرنمایی رضا یزدانی همراه شده تا حدودی از فخامت متن شکسپیر کاسته و به سیاست اجرایی نمایش یاری رسانده که مبتنی است بر خلق فضایی پر احساس و بازی‌گوشی‌های پسامدرنیستی. به دیگر سخن، لیرشاه عبدالرزاقی بیش از آن‌که با عقل ادراک شود به احساس پناه می‌برد و میل دارد عواطف تماشاگران را درگیر فضای آهنگین و طنازانه خویش کند. در این میان طراحی صحنه با استفاده از ماشینری سالن اصلی، بسیار منعطف عمل کرده و به سهولت از پس فضاسازی متنوع و متکثر صحنه‌های نمایش برمی‌آید. 

شخصیت‌های اصلی نمایش به همراه شخصیت‌های فرعی، در تمامی صحنه‌ها بنابر منطق دراماتیک، مشغول اجرایی کردن ایده‌های کارگردان بوده و از این منظر، در پی استفاده از تمامی زوایای پیدا و پنهان سالن اصلی تئاتر شهر هستند. صد و چهل نفر در این پروژه بزرگ مشارکت داشته و مدیریت این تعداد از عوامل اجرایی، به واقع برای هر کارگردانی توان‌فرساست. با توجه به اینکه الیکا عبدالرزاقی در نقش یکی از دختران لیر در صحنه حضور دارد و بازی به نسبت خوب و موثری ارائه می‌کند، می‌توان به پشتکار و تلاش او آفرین گفت و نتیجه کارش را ستود. 

به هر حال او نشان داده علاقه‌مند فضاهای شلوغ و حضور پر تعداد بازیگر جوان بر صحنه است. تجربه نمایش هملت که با هنرجویان کلاس‌های «از ایده تا اجرا» به صحنه آمد و خوش درخشید، بر همین رویکرد اشاره دارد و پروژه لیرشاه هم به نوعی در امتداد همین مسیر معنا می‌یابد. شیوه اجرایی این کارگردان در اینجا فاصله گرفتن از اجرای موزه‌ای و ساختن یک فضای موزیکال، شاد و پر احساس است. یک جهان هیبریدی که لیر و دخترانش به زبان آرکائیک سخن بگویند و دلقک و مردم عادی‌اش به زبان کوچه و بازار. نتیجه این فضای التقاطی، اجرایی است پسامدرن که شوخ‌طبعی و امر تراژیک را درهم می‌آمیزد و در مدت زمان دو ساعت، مخاطبان خویش را سرگرم می‌کند. 

صد البته حمایت مالی بانک ثروتمندی چون پاسارگاد و تهیه‌کنندگی کسی چون علی اوجی، از بابت هزینه‌های تولید به گروه اجرایی این آرامش را بخشیده که چندان نگران مسائل مالی نباشند و جسورانه به ایده‌های بلندپروازنه خویش بپردازند. مولفه‌ای موثر که این روزها نصیب کمتر کسی از کارگردانان کشور شده تا با آسودگی، فرآیند تولید را تجربه کنند و دغدغه محل تمرین و هزینه‌های سرسام‌آور تولید را نداشته باشند. از این منظر می‌توان بخت‌یاری کارگردان لیرشاه را به فال نیک گرفت و داشتن حداقلی از امکانات مادی و معنوی را برای تمامی گروه‌های خلاق تئاتری آرزو کرد. 

   به لحاظ بازی‌ها، شخصیت‌های اصلی نمایش همگی بازیگران حرفه‌ای بوده و توانسته‌اند فضای کلی اجرای لیرشاه را رویت‌پذیر کنند. شخصیت لیر با بازی درخشان احمد ساعتچیان به همراه الیکا عبدالرزاقی و الهام اخوان که نقش دختران متمرد لیر را بر عهده دارند قابل اعتناست. همچنین که رضا یزدانی، پاشا رستمی، محمد هادی عطایی، علیرضا ناصحی، نوشین اعتماد، امیرعلی زهره، آمور زرکریان، هیوا قصیوند، صدف اسداللهی، بورژین عبدالرزاقی، سروش کریمی‌نژاد، حامد خرم‌آبادی و مهدی حکمتی و نیکا افکاری نقش‌های اصلی و عده دیگری از بازیگران جوان، نقش‌های فرعی را بازی کرده و در خدمت کلیت اجرا هستند. 

   در نهایت می‌توان گفت اجرای «شاه لیر روایتی آهنگین» در سالن اصلی تئاتر شهر، توانسته سلیقه مخاطب طبقه متوسطی این روزهای تئاتر را تا حدودی ارتقا دهد و چندان در دام ابتذال زمانه نیفتد. اجرایی خوش ریتم که از تراژدی متن شکسپیر می‌کاهد و با آهنگین کردن روایت، فضای تماشایی را تدارک می‌بیند که بیش از مناسبات متن شکسپیر، بر فضاسازی استوار است و در تلاش برای ساختن یک تئاتر با قاب‌های زیبا، منعطف و تماشایی. 

با آن‌که سیاست اجرا بر معاصر کردن شکسپیر با ذائقه فرهنگی تماشاگر طبقه متوسط بنا شده اما خوشبختانه چندان له دام سهل‌انگاری نیفتاده و به نظر می‌آید در هدفی که ترسیم کرده کم‌وبیش موفق است. در واقعیت امر نمی‌توان این نکته را در نظر نگرفت که زمانه شتابناک ما، دیگر اجازه نمی‌دهد متون شکسپیر را به همان طریق قدیم اجرا کنیم و تماشاگر بی‌حوصله این روزها را تا انتهای نمایش بر صندلی خویش نگه داریم. 

الیکا عبد‌الرزاقی به عنوان یک کارگردان که مسیری تازه در اجرایی کردن متون کلاسیک تاریخ ادبیات دراماتیک جهان گشوده، در این اجرا، با استفاده از نورپردازی حرفه‌ای علی کوزه‌گر، موسیقی وحید مهراد، طراحی لباس مقدی شامیریان و طراحی صحنه امیرحسین دوانی، یک تئاتر بورژوایی تولید کرده که می‌فروشد و مخاطب را راضی به خانه می‌فرستد. شاید کار یک تئاتر به عنوان پدیده‌ای اجتماعی گاهی همین‌ها باشد. 

کم کردن سویه انتقادی متن نمایشنامه و افزودن بر وجه سرگرمی‌سازی‌اش. آن هم با تمام امکاناتی که مناسبات تولید تئاتر این روزها می‌تواند برای یک گروه اجرایی تامین کند و از خیلی‌ها دریغ شده است. لیرشاه اجرای سرزنده‌ای است که لحظات خوب کم ندارد و چندان هم ادعای ژرفا و عمیق‌بودن را به مخاطبان تحمیل نمی‌کند. بازگشت به همان سنت تماشای تئاتر که می‌خواهد احساسات را تحت تاثیر گذارد و حال خوبی برای تماشاگران حاضر در سالن بسازد.