سعیده علیپور

 

در نخستین روزهای مردادماه ۱۴۰۴، کوه‌های آبیدر سنندج، این پناهگاه سبز و دیرینه مردمان کرد، شاهد فاجعه‌ای دردناک بود. آتش‌سوزی گسترده‌ای که چندین روز جنگل‌ها و مراتع منطقه را بلعید، تنها یک حادثه طبیعی نبود؛ بلکه نمادی از یک بحران عمیق و ساختاری در حوزه محیط زیست ایران بود. در جریان تلاش برای مهار این آتش؛ خبات امینی، فعال محیط زیست و از نیروهای داوطلب، چیاکو یوسفی‌نژاد، فعال محیط زیست اهل سنندج و حمید مرادی در اثر شدت سوختگی جان باختند. چند نفر دیگر از نیروهای داوطلب از جمله محسن حسین‌پناهی و آریاس سلیمی و مصطفی هوژیری هم دچار سوختگی شدند.

طهماسبی: مسأله فقط منابع مالی نیست. ما صریح گفتیم باید کارگروهی برای بررسی وضعیت تجهیزات، آموزش و جان‌باختن داوطلبان تشکیل شود. آیا تشکیل شد؟ آیا بررسی کردند؟ نه. فقط پیام تسلیت فرستادند. ولی ما دیگر تسلیت نمی‌خواهیم؛ عمل می‌خواهیم. این جان‌ها قابل‌جبران نیست

این رویداد دلخراش، نه تنها مردم سنندج و فعالان زیست‌محیطی کشور را عزادار کرد، بلکه بار دیگر سوالاتی اساسی درباره وضعیت مدیریت منابع طبیعی، پاسخگویی نهادهای مسئول و آینده محیط زیست ایران به‌میان آورد. این فاجعه تلخ، تنها یکی از صدها نمونه‌ای است که هر ساله جنگل‌های ایران را طعمه حریق می‌کند. در این گزارش، دلایل افزایش آتش‌سوزی‌ها، آمار تلفات، نابودی گونه‌ها، و نقش ساختارهای مدیریتی بررسی می‌شود.

ایرانِ در حال سوختن

آمارهای منتشرشده توسط سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور تا حدی تصویری از فجایعی که در دهه‌های اخیر بر منابع طبیعی در ایران می‌رود را نشان می‌دهد.

تنها در سال ۱۴۰۲، بیش از ۳۵۰۰ مورد آتش‌سوزی در عرصه‌های جنگلی و مرتعی کشور ثبت شده است. این آتش‌سوزی‌ها در مجموع بیش از ۲۵۰ هزار هکتار از اراضی طبیعی کشور را درگیر کرده‌اند. این در حالی است که تخمین زده می‌شود سال 1403 میزان آتش‌سوزی‌ها تا حدود 25 درصد افزایش داشته و به نظر می‌رسد با گرم‌تر شدن هوا این میزان امسال بیشتر هم بشود. بجز مناطق هیرکانی بیشتر این آتش‌سوزی‌ها مربوط به استان‌های زاگرس‌نشینی چون کردستان، کرمانشاه، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان و خوزستان است. به‌ گفته مسئولان، ۹۰درصد این آتش‌سوزی‌ها عمدی یا سهوی، منشأ انسانی دارند.

ناجیانی که قربانی می‌شوند

در جریان آتش‌سوزی‌های جنگلی در ایران، نه‌تنها درختان و زیستگاه‌ها و حیوانات می‌سوزند، بلکه جان انسان‌های بسیاری نیز از بین می‌رود. طبق برآورد فعالان محیط زیست در دهه‌های اخیر حدود 23 نفر از نیروهای داوطلب و محیط‌بانان جان خود را در جریان مهار آتش‌سوزی‌ها از دست داده‌‌اند.

در بسیاری از موارد، این قربانیان فاقد تجهیزات ایمنی، آموزش تخصصی و پشتیبانی کافی بوده‌اند. همان‌طور که در فاجعه اخیر آبیدر، داوطلبان تنها با بیل و شاخه‌های درختان به دل آتش زدند؛ بی‌آنکه ماسک، لباس ضدحریق یا تجهیزات اطفای مناسب داشته باشند.

کنشگر محیط زیست:‌ وقتی می‌گوییم ۲۳ نفر از بهترین جوانان‌مان در همین چند سال در جریان اطفای آتش‌سوزی جنگل‌ها جان باخته‌اند، یعنی ساختار مدیریتی نداشته‌ایم که از این مشارکت حفاظت کند. یعنی این مشارکت اگر مدیریت نشود، صرفاً فداکاری بی‌پشتوانه و بی‌حاصل خواهد بود

 داوطلبان در آتش نبود مدیریت پیشگیرانه می‌سوزند

علی طهماسبی، آتش‌نشان و مدرس اطفای حریق جنگلی و از کنشگران حوزه محیط زیست، در گفت‌وگو با «توسعه ایرانی» از ناکارآمدی سازوکارهای فعلی در مقابله با آتش‌سوزی‌های زاگرس می‌گوید. او که در سال‌های گذشته بارها با نامه‌نگاری با مقامات و بیان هشدارهای کارشناسی نسبت به بحران‌های محیط زیستی واکنش نشان داده و یدطولایی در آموزش داوطلبان اطفای حریق جنگلی دارد، این بار با تلخی از جان‌باختن نیروهای داوطلب و کم‌توجهی نهادهای رسمی سخن می‌گوید.

او می‌گوید: «کجا تجهیزات داوطلبان بازبینی شده؟ کجا آموزش استاندارد به آن‌ها داده شده؟ این عزیزانی که از جان خود مایه می‌گذارند، در چه شرایطی به خط می‌شوند؟ ما فقط وقتی به آن‌ها فکر می‌کنیم که حادثه‌ای رخ دهد. آن وقت هم نهایت کاری که نهادها انجام می‌دهند، ارسال یک پیام تسلیت است».

طهماسبی می‌گوید: «همین چند ماه پیش، از سازمان منابع طبیعی تماس گرفتند که برای آموزش داوطلبان بروم. ولی آموزش باید در زمستان برنامه‌ریزی شود، نه در دل فصل حریق. مدیریت پیشگیرانه یعنی در پاییز و زمستان تیم‌ها شناسایی و سازماندهی شوند و آموزش ببینند. نه اینکه وقتی آتش گرفت، تازه یاد آموزش بیافتند».

او با اشاره به ساختار ناعادلانه تخصیص بودجه و منابع به مناطق جنگلی و کوهستانی کشور ادامه می‌دهد: «مناطق زاگرس و جنگل‌های هیرکانی، بیش از ۸۰ درصد جغرافیای منابع طبیعی است، اما در عمل کمتر از ۲۰ درصد منابع به این مناطق اختصاص می‌یابد. سیستم بودجه‌ریزی ما برعکس منطق جغرافیاست».

او با انتقاد از تمرکز صرف بر «مشارکت مردمی» بدون حمایت ساختاری و مدیریتی می‌گوید: «هرچند مردم در سال‌های اخیر آگاه شده‌اند، خودشان نهال می‌کارند، زباله ‌جمع می‌کنند، آبشخور می‌سازند. ولی وقتی می‌گوییم ۲۳ نفر از بهترین جوانان‌مان در همین چند سال در جریان اطفای آتش‌سوزی جنگل‌ها جان باخته‌اند، یعنی ساختار مدیریتی نداشته‌ایم که از این مشارکت حفاظت کند. یعنی این مشارکت اگر مدیریت نشود، صرفاً فداکاری بی‌پشتوانه و بی‌حاصل خواهد بود».

او درمورد تجربه شخصی‌اش به‌عنوان آتش‌نشان حرفه‌ای می‌گوید: «من هم آموزش نظری دیدم، هم عملی و مدرس این حوزه هستم. ولی حتی من و امثال من هم، قبل از هر عملیات، بازآموزی می‌کنیم. این یک اصل در عملیات است: تمرین، تمرین، تمرین. شما اگر سوار هواپیما شوید، هر بار مهماندار نکات ایمنی را اعلام می‌کند، چون حادثه با یک بار آموزش کنترل نمی‌شود».

طهماسبی با اشاره به یکی از ویدئوهای دلخراش آتش‌سوزی اخیر که منجر به جان‌باختن یکی از فعالان محیط زیست شد، می‌گوید: «در آن ویدیو یکی از آسیب‌دیدگان که دچار سوختگی شده و بعد از چند روز جان باخت، این جمله را می‌گوید: «داشتم اطفا می‌کردم، یهو شعله به من رسید.» این «یهو»ها هشدار دارند، نشانه دارند، قابل‌پیش‌بینی‌اند. اگر کسی آموزش دیده باشد، می‌داند در شیب نباید ایستاد، در باد نباید بی‌پشتیبانی عملیات کرد؛ ولی آموزش نداده‌ایم، بازآموزی نکرده‌ایم».

او معتقد است مسأله فقط منابع مالی نیست: «دهیاری‌ها، بخشداری‌ها، وزارت کشور، همگی در روستاها نیرو دارند. ما نتوانسته‌ایم این ظرفیت را فعال کنیم. فصل آتش‌سوزی که می‌رسد، کارهایمان شبیه تصمیم‌های دقیقه نودی است. نه نقشه داریم، نه آموزش دسته‌بندی شده، نه گروه‌های پشتیبان».

او با یادآوری نامه‌ای که سال گذشته توسط کنشگران محیط زیست به سازمان منابع طبیعی ارسال شد، از فقدان پاسخ مسئولانه گلایه می‌کند: «ما صریح گفتیم باید کارگروهی برای بررسی وضعیت تجهیزات، آموزش و جان‌باختن داوطلبان تشکیل شود. آیا تشکیل شد؟ آیا بررسی کردند؟ نه. فقط پیام تسلیت فرستادند. ولی ما دیگر تسلیت نمی‌خواهیم؛ عمل می‌خواهیم. این جان‌ها قابل‌جبران نیست».

«پایگاه اطفای حریق نداریم، 

چون اراده‌ای برای ساختنش نیست»

بر اساس گزارش رسانه‌ها در سال 1400 مدیرکل وقت دفتر حفاظت و حمایت سازمان منابع طبیعی وآبخیزداری کشور که آنزمان هنوز «سازمان جنگل‌ها، مراتع وآبخیزداری» نامیده می‌شد اعلام کرد که استقرار دائم هلیکوپترها در ۴ پایگاه زاگرس برای اطفای حریق جنگل‌ها انجام خواهد شد، اما زاگرس چه در آن سال و چه سال‌های بعد و دولت بعد همچنان از داشتن چنین پایگاهی محروم بود و آتش‌سوزی‌هایش هفته‌ها طول کشید و در اغلب آتش‌سوزی‌های زاگرس از اطفای حریق هوایی خبری نشد.

در میان شعله‌های زاگرس، این بار نه فقط درختان که انسان‌ها هم سوختند. علی طهماسبی، فعال محیط زیست، در گفت‌وگو با «توسعه ایرانی» از مرگ داوطلبان، نبود آموزش و غیبت مدیریت می‌گوید. او باور دارد این فجایع «تصادف» نیست، «ساختار ناقص» است

طهماسبی، در این مورد به «توسعه ایرانی» می‌گوید: «در استان کردستان حتی یک پایگاه عملیاتیِ تخصصی برای اطفای حریق وجود ندارد». به گفته او، در برخی استان‌های هم‌جوار مانند لرستان یا کرمانشاه شاید ساختمانی ساخته شده باشد، اما چیزی به‌نام «پایگاه مجهز و فعال» عملاً وجود ندارد.

او تأکید می‌کند که راه‌حل فوری برای کاهش تلفات انسانی و مهار آتش‌سوزی‌ها، ایجاد یک پایگاه تخصصی منطقه‌ای در زاگرس است؛ پایگاهی که بتواند چند استان را پشتیبانی کند. طهماسبی با اشاره به پروژه‌های سنگین و پرهزینه صنعتی، از جمله انتقال آب خلیج فارس، می‌گوید: «وقتی برای صنعت میلیاردها تومان خرج می‌شود، چطور نمی‌توان بودجه‌ای برای حفاظت از جان انسان‌ها و جنگل‌ها تخصیص داد؟».

او مشکل را فقط در کمبود منابع نمی‌داند، بلکه ریشه‌ی آن را در نبود اراده و نگاه کالامحور به منابع طبیعی می‌بیند. 

به گفته این کنشگر، مسئله اینجاست که در کشور ما هنوز به جنگل، آب و هوا به چشم یک کالا نگاه می‌شود، نه یک سرمایه ملی. «پفک قیمت دارد، ولی یک نفس پاک یا لیوان آب گوارایی که از دل این جنگل‌ها بیرون می‌آید، برای هیچ‌کس قیمت‌گذاری نشده».

او می‌افزاید: «اگر ساخت پایگاه‌های تخصصی و آموزش‌محور آغاز نشود، فاجعه‌ها ادامه خواهد داشت. ما منابع داریم، اما اراده‌ای برای استفاده از آن‌ها نیست».

فاجعه آبیدر؛ یک تراژدی تکرارشونده

حادثه کوه‌های آبیدر نه اولین است و نه آخرین. در سال‌های اخیر، فجایع مشابهی در جنگل‌های زاگرس، دنا، بمو، ارسباران و خائیز رخ داده که در هرکدام، نیروهای داوطلب و محیط‌بان با حداقل امکانات به نبرد با آتش رفته‌اند.

مردم محلی می‌دانند که اگر آنها اقدام نکنند، کسی برای نجات طبیعت نمی‌آید. اما چرا باید مردمی بی‌امکانات، جان خود را در راه وظایف ناتمام حاکمیت فدا کنند؟

 راهکارهای ضروری برای خروج از بحران

فعالان محیط زیست خروج از این بحرانی که منابع طبیعی و جنگل‌های کشور در آن گیر افتاده‌اند را پیچیده نمی‌دانند. آنها معتقدند؛ تجهیز و تقویت نیروی انسانی محیط زیست و منابع طبیعی: استخدام نیرو، آموزش تخصصی، تأمین تجهیزات ایمنی و پرداخت حقوق مکفی قدم نخست برای این مسئله است. همچنین راه‌اندازی سامانه‌های هشدار سریع، دیده‌بانی هوایی و رصد ماهواره‌ای مناطق جنگلی و تقویت نقش سمن‌ها، نیروهای مردمی و شوراهای محلی در پیشگیری و اطفای حریق و بیمه ویژه برای داوطلبان فعال در محیط زیست قدم دیگری است که بسیاری از کشورها برای فایق آمدن بر بحران‌های آتش‌سوزی‌‌های جنگلی صورت داده‌اند.

آتش فقط درختان را نمی‌سوزاند؛ گذشته، آینده و هویت ما را می‌سوزاند. مرگ چیاکو، خبات و حمید در کوه‌های آبیدر، فریادی‌ست که می‌گوید: اگر به طبیعت رحم نکنیم، چیزی از ایران برای زیستن باقی نخواهد ماند.