حسین  جمشیدیان

11 میلیون، 13 تا 19 میلیون شاید هم چند میلیون بالاتر یا پایین‌تر، اینها بخشی از آمارهایی است که مسئولان و متولیان حوزه اجتماعی از رئیس سازمان اجتماعی کشور تا رئیس سازمان بهزیستی در دولت‌های مختلف درمورد یکی از مهمترین معضلات اجتماعی یعنی «حاشیه‌نشینی» ارائه کرده‌اند. پدیده‌ای که اگرچه بر سر آمار درست و دقیق آن بین مسئولان و البته آسیب‌شناسان اجتماعی اختلاف وجود دارد، ولی همه بر این عقیده اتفاق‌نظر دارند که سرعت گسترش این پدیده، از سرعت درمان آن به مراتب بیشتر است و این سرعت روز به روز افزایش می‌یابد. آمارهای اولیه در دهه 80 از  5 یا 6 میلیون جمعیت حاشیه‌نشین خبر می‌داد، در دهه 90 این میزان به 11 میلیون نفر رسید. در سال‌های اخیر نیز این آمار دست کم به 14 میلیون نفر افزایش یافته است. این امر نشان از روند رو به رشد شتابان این معضل اجتماعی دارد.

 بر اساس آمار سرشماری سال 95، جمعیت حاشیه‌نشینی کشور بین 18 تا 20 میلیون نفر تخمین زده می‌شود. کرج و زاهدان دارای بیشترین جمعیت حاشیه‌نشین در کشور هستند. به استناد آمارهای رسمی، 38.5 درصد جمعیت کرج را حاشیه‌نشینان به خود اختصاص می‌دهند.

اما فراتر از آمار دقیق، آنچه در این میان اهمیت دارد، نوع نگاه مسئولان به این معضل است، چراکه نوع نگرش به یک موضوع چاره‌اندیشی برای آن را نیز دستخوش دگرگونی خواهد کرد. مصداق بارز آن تفاوت آمار این معضل از دو فرد در دو دولت متفاوت ولی با مسئولیت یکسان است.

در حالی‌که معاون بهزیستی کشور در مردادماه 1397، از وجود 19 میلیون حاشیه‌نشین در کشور گفته بود، در تیرماه امسال، رئیس سازمان بهزیستی از وجود 13 میلیون حاشیه‌نشین در کشور خبر داده است. موضوعی که با وجود تورم افسارگسیخته در سال‌های اخیر، افزایش نرخ بیکاری، افزایش خشکسالی و خالی شدن روستاها از شهرها، افزایش نرخ مسکن و اجاره بها و ... بسیار بعید به نظر می‌رسد، مگر اینکه تعریف حاشیه‌نشینی به عنوان یک معضل اجتماعی به مانند بسیاری دیگر از تعاریف مانند بیکاری و ... دستخوش تغییر شده باشد. اما بازی با این تعاریف و آمارها موضوعی هولناک است که آسیب‌شناسان اجتماعی نسبت به آن هشدار می‌دهند.

سامان ولی نوری، کارشناس و تحلیلگر مسائل شهری در مورد معضل حاشیه‌نشینی به «توسعه ایرانی» می‌گوید: «حاشینه‌نشینی از آن دست واژه‌هایی است که معمولا مورد مناقشه و بحث است. چرا که با واژه‌های زیادی همپوشانی دارد و بعضا به جای یکسری اصطلاحات دیگر به کار برده می‌شود. از همین رو زمانی که از حاشیه‌نشینی صحبت می‌کنیم، باید دقیقا مشخص کنیم که منظور از حاشیه نشینی چیست.»

وی با بیان اینکه بعضا حاشیه‌نشینی به معنای اسکان غیررسمی و فقرای شهری نیز به کارگرفته می‌شود، متذکر می‌شود که حاشیه‌نشینی، بعضا حاشیه‌نشینی فیزیکی نیست یعنی لزوما افرادی که در حاشیه شهرها هستند قلمداد نمی‌شوند. چه‌بسا گروهی را حاشیه‌نشین می‌دانیم اما در مرکز شهر و بافت‌های مرکزی شهر ساکن هستند ولی ویژگی‌های جمعیت حاشیه‌نشین را دارند. بنابراین حاشیه‌نشینی با اسکان غیر رسمی متفاوت است. در مورد اسکان غیررسمی نیز ممکن است منظور ما ساختمان‌ها و بافت شهری باشد که مراحل قانونی را طی نکردند که آن هم یک پدیده جداگانه است که ممکن است افراد فقیر را هم شامل نشده و تعاریف حاشیه‌نشینی هم به آنها اطلاق نشود.

عوارض ابهام در تعریف حاشیه‌نشینی

این کارشناس مسائل شهری با بیان اینکه در کشور ما با توجه به ابهاماتی که در تعریف حاشیه‌نشینی وجود دارد، در شمارش و آمار حاشیه‌نشینان نیز ابهام به چشم می‌خورد، می‌گوید: «در این موارد هر کسی ممکن است برای حاشیه‌نشینی دایره شمولی را در نظر بگیرد و براساس آن آماری را اعلام کند که در نتیجه آمار مغشوش، برنامه‌ریزی و شناخت راهکار با مشکل مواجه می‌شود.»

وی معتقد است: «در کشور ما آمارهای متفاوت و ضد و نقیضی در مورد حاشیه‌نشینی ارائه می‌شود؛ 8 میلیون، 12 میلیون و 19 میلیون، یک چهارم جمعیت کلانشهرها، یک سوم جمعیت کلانشهرها، همه این آمارها را داریم. اما موضوع مهم این است که حاشیه‌نشین‌ها در واقع گروه‌های اجتماعی هستند که به نوعی نتوانسته‌اند جذب نظام اقتصادی رسمی شهر شوند و به مشاغل کاذب روی آورده‌اند. این گروه‌ها اکثرا در کناره‌ها و پیرامون شهر زندگی می‌کنند. این گروه‌ها ممکن است از دسترسی به یکسری خدمات اجتماعی و مواهب اقتصادی و دسترسی به بعضی زیرساخت‌ها محروم باشند و به نوعی طردشدگی یا محروم شدگی اجتماعی برای آنان اتفاق بیفتد. این محرومیت هم زیربنای اقتصادی دارد هم زیربنای سیاسی و آنها را به نوعی از دسترسی به امکانات و ظرفیت‌ها محروم کرده است. این حاشینه‌نشینان حتی ممکن است جمعیت مهاجر خارج از کشوری باشند که تحت شرایطی به داخل کشور

آمده است.» ولی نوری با بیان اینکه در واقع حاشیه‌نشینان هم در حاشیه نظام اقتصادی قرار دارند و هم در حاشیه نظام اجتماعی، توضیح می‌دهد که این گروه‌ها از یکسری خدمات مانند بیمه‌ها دسترسی به موسساتی مانند بانک‌ها، وام‌ها، خدمات آموزشی، بهداشتی، اشتغال و به طور کلی رفاه محرومند.

حاشیه‌نشینی معلول ساختارهای معیوب است

اما اینکه چرا حاشیه‌نشینی ایجاد می‌شود به اعتقاد تحلیلگر مسائل شهری بیش از همه معلول ساختارهای معیوبی است که به این پدیده دامن زده است. ساختارهایی که طی آن یکسری افراد را برگزیده و یکسری را دور ریخته است و این شکاف مدام بیشتر و بیشتر شده است و هرچقدر که زمان به جلو آمده این شکاف نه تنها ترمیم نشده است بلکه گویی به صورت ژنتیکی باقی مانده که گروهی در فقر باقی بمانند و چیزی تحت عنوان فرهنگ فقر در آنها نهادینه شده و به عنوان گروه‌های حاشیه‌نشین برچسب خورده‌اند. به گفته وی مسئله مهم دیگر در حاشیه‌نشینی، بحث فقر است. فقر نزدیک‌ترین واژه به حاشیه‌نشینی از میان همه واژه‌هاست.

سامان ولی نوری، پژوهشگر مسائل اجتماعی به «توسعه ایرانی» می‌گوید: مسئله مهم در حاشیه‌نشینی، بحث فقر است و افراد حاشیه‌نشین به محض اینکه از مسیرهای قانونی نتوانند خواسته‌ها و نیازهای بحقشان را تامین کنند به مسیرهای غیرقانونی کشیده می‌شوند

وی عامل اصلی حاشیه‌نشینی را فقر می‌داند، موضوعی که از دید وی بسیار هولناک است چرا که افراد فقیر اساسا وقت و شرایط لازم را برای دفاع از منافع خودشان ندارند و در همان شرایط روزگار می‌گذرانند و بیشتر اوقات خود را صرف امرار معاش کرده و نمی‌توانند زمانی را برای بهبود شرایط و کیفیت زندگی خود اختصاص دهند. این همان معضل است که آسیب‌شناسان از آن به عنوان تله‌های فقر، تسلسل فقر و دایره‌های فقر یاد می‌کنند که به مانند زنجیری به صورت تسلسل‌وار از چاله‌ای به چاله دیگر و از چاله‌ای به چاه، افراد را با مشکل روبه رو می‌کند.

حاشیه‌نشینی جامعه را آبستن حوادث می‌کند

ولی نوری در مورد آثار حاشیه‌نشینی و اینکه چه تاثیراتی بر جامعه دارند نیز اینگونه توضیح می‌دهد: «جدا از ایجاد اشکال در برنامه‌ریزی‌ها که سبب به حاشیه بردن و انحراف برنامه می‌شود، رواج و فراوانی حاشیه‌نشینی در یک جامعه به معنای این است که آن اجتماع از ظرفیت زیادی از استعدادها و پنانسیل‌های خود محروم است چرا که اساسا این گروه فرصت بروز و ظهور پیدا نمی‌کنند و نهایتا جامعه به سمت و سویی خواهد رفت که تنها یک قشر خاص با یک پیشینه خاص و با چارچوب‌های خاص در جایگاه‌های بالاتر قرار بگیرند. این موضوع سبب می‌شود تا رده‌های پایین یک جمعیت عظیم، امکان رشد و نمو پیدا نکنند و این جامعه را آبستن آسیب‌ها خواهد کرد.

کارشناس مسائل شهری معتقد است: «در کشور ما آمارهای متفاوت و ضد و نقیضی در مورد حاشیه‌نشینی ارائه می‌شود و نظر به اینکه حاشیه‌نشین‌ها اکثرا در کناره‌ها و پیرامون شهر زندگی می‌کنند، دیده‌نشدن در بررسی‌های آماری ممکن است آنها را از دسترسی به یکسری خدمات اجتماعی و مواهب اقتصادی و زیرساخت‌ها محروم کند»

حذف حاشیه‌نشینان  از برنامه‌ریزی‌ها

به اعتقاد این پژوهشگر مسائل اجتماعی، بخش اعظم استعدادهای افراد حاشیه‌نشین، در همان حالت به صورت خفته خواهند ماند و هیچگاه فرصت بروز پیدا نخواهند کرد و جامعه از آن محروم خواهد شد و دیگر آنکه چون حاشیه‌نشینان صدایی در رده‌های بالای قدرت ندارند، صدایشان شنیده نخواهد شد و نماینده‌ای هم ندارند چون کسی که شرایط حاشیه‌نشینی را درک نکرده باشد نمی‌تواند صدای آن جمعیت بزرگ باشد و بنابراین این افراد در برنامه‌ریزی‌ها به حساب نمی‌آیند.

آسیب دیگری که ولی نوری به آن اشاره می‌کند این است که افراد حاشیه‌نشین به محض اینکه از مسیرهای قانونی نتوانند خواسته‌ها و نیازهای بحقشان را تامین کنند به مسیرهای غیرقانونی کشیده می‌شوند که تبعات آن تحت‌عنوان جرم و بزهکاری در جامعه مطرح شده و دامان همه اجتماع را می‌گیرد. این افراد به دلیل اینکه در یک تسلسل فقر واقع می‌شوند به لحاظ روحی و روانی سرشکسته و سرخورده می‌شوند که تبعات این موضوع هم کل جامعه را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد.

وی در مورد اینکه چه باید کرد نیز می‌گوید: «در هر کشور و هر شهری، با توجه به شرایط باید تصمیم گرفت. اما چارچوب کار مشخص است. مهمترین عامل، پذیرش و شناخت علل و عوامل یک پدیده است. اینکه چرا و چگونه حاشیه‌نشینی به وجود آمده است. ریشه‌یابی و علت‌یابی بسیار مهم است که کجای کار ایراد داشته که این پدیده شکل گرفته است. دیگر آنکه سرمایه‌گذاری کلان در زیرساخت‌ها بدون تردید در رفع حاشیه‌نشینی کمک خواهد کرد، هرچه زیرساخت‌های بهداشتی، آموزشی و .. بیشتر باشد امکان کمرنگ‌تر کردن حاشیه‌نشینی بیشتر خواهد بود و طرح‌های حمایت اجتماعی کمک خواهد کرد تا معضلات این پدیده هر روز کمرنگ‌تر شود.