ریحانه جولایی

در چند سال اخیر، اخبار همسرکشی و قتل‌های ناموسی در کشور ما پرشمار و واکنش‌برانگیز بوده است؛ اما خبر قتل ناموسی اخیر در اهواز چنان مهیب و ابعاد فاجعه‌بار آن گسترده بود که در همان لحظات آغازین، همچون بمب خبری همه رسانه‌ها و فضای مجازی را درنوردید و حتی خبرگزاری رکنا به دلیل انتشار تصاویر هولناک آن توقیف شد.

مونا حیدری کودک‌همسر 17 ساله اهوازی و مادر یک پسر 3 ساله به دست شوهرش سر بریده شد. قضیه ازاین‌قرار است که ساعت ۱۵ ظهر شنبه ۱۶ بهمن‌ماه، مرد جوانی مقابل چشمان وحشت‌زده مردم سر بریده زنش را در میدان کسایی خشیار اهواز با خوشحالی به نمایش گذاشت و پس از چند دقیقه فرار کرد.

مأموران پلیس در صحنه جنایت با جسد زن ۱۷ ساله‌ای مواجه شدند که داخل یک‌خانه سرش از بدن جدا شده و جسد او در مکان دیگری رها شده بود. تحقیقات بیشتر نشان داد، دختر جوان پس از فرار به ترکیه از سوی همسرش به ایران بازگردانده شده و به دست همسر و برادرشوهرش که هر دو پسرعموی او بودند به قتل رسیده است. بررسی‌های لحظه‌به‌لحظه مشخص کرد، برادر قاتل پا‌های مقتول را گرفته و مرد جوان سر همسرش را در خانه با قمه بریده است و عاملان جنایت پس از گرداندن سر مقتول جلوی چشمان مردم در خیابان به مکان نامعلومی متواری شدند که البته چند ساعت بعد خبرها حاکی از دستگیری آنها به دست نیروهای انتظامی بود.

زنان به‌مثابه بخشی از دارایی مردان

موضوع ناموس‌کشی جدید نیست. اگر همان زمان که رومینا، ریحانه، فاطمه و صدها زن و دختر دیگر که نامشان رسانه‌ای نشد، به قتل رسیدند دولت فکری به حال آن‌ها کرده و قاتل را مجازات سختی می‌کرد، امروز مردم در شوک این جنایت هولناک فرو نمی‌رفتند. اگر تمام شوهران و پدرانی که قانون به آن‌ها تلویحا حق داده است تا همسر و دختر خود را به‌عنوان ناموس به قتل برسانند به‌صورت بجا و درخور مجازات می‌شدند شاید یک پسر جوان جرئت نمی‌کرد سر بریده‌شده زنش را با خنده در خیابان بچرخاند و از این کارش شرم نکند.

بر اساس گزارش‌های سازمان ملل متحد، سالانه 50 هزار زن در سراسر دنیا به قتل می‌رسند. این زنان عمدتاً توسط پدر، برادر، همسر یا همسر سابق خود به قتل رسیده‌اند. از این تعداد اما 61 درصد از زنان به دست همسر یا شریک عاطفی فعلی یا پیشین خود جان می‌دهند. در تمام این آمار تحقیر و حق تملک و زن‌ستیزی مستتر است. در بسیاری از کشورها ازجمله ایران زنان به اموال مردان خانواده و همسرانشان تقلیل داده می‌شوند و هرگاه که این مردان احساس کنند آبرویشان در خطر است و جایی ممکن است غرورشان جریحه‌دار شود به خود این اجازه را می‌دهند که زن را به قتل برسانند، چراکه قانونی وجود ندارند تا از زن حمایت کند. زنان در جوامع سنتی در زمان تجرد متعلق به پدر و برادر هستند و بعد از ازدواج هم به شوهرشان تعلق دارند. نتیجه همین امر می‌شود قتل‌های ناموسی و در مواردی مرگ‌های بی‌دلیل که توسط مردان صوت می‌گیرد و در مقابل هم هیچ مجازاتی برای مردان وجود ندارد چراکه آن‌ها قیم و صاحب زن به‌حساب می‌آیند.

در برخی از قبایل عرب داخل ایران پسرعمو مختار است با دیدن کوچک‌ترین خطا زن را مثله کند، همین بی‌قانونی‌ها دلیل مرگ دخترانی چون مونا است. وقتی در جامعه نگاه به زن به‌عنوان یک شخصیت مستقل وجود ندارد باید منتظر چنین اتفاق‌هایی بود. فرهنگ ناموس‌پرستی را آن‌هایی به مردم تحمیل کرده‌اند که قانون را پر از خلأهای حمایتی از زنان تصویب کرده‌اند.

در اهواز چیزی عوض نشده، هنوز مردان سر می‌برند

20 سال پیش بود که در همین اهواز پدری سر دختر 7 ساله را خود را برید. چرا؟ چون پدر ادعا می‌کرد دختر 7 ساله برای دایی‌اش عشوه آمده است. این نشان می‌دهد اوضاع حداقل در اهواز از 20 سال پیش هیچ تغییری نکرده است. به گفته دکتر غفور شیخی، جامعه‌شناس، جامعه ما سال‌هاست که در حالت گذار از سنتی به شبه مدرن قرار دارد و این مسئله عوارض متعددی را برای جامعه به همراه داشته است که ازجمله آن‌ها می‌توان به ایجاد فاصله اعتقادی میان افراد و بروز خشونت‌های شدید بخصوص خشونت‌های خانگی اشاره کرد.

طبق نظرات این جامعه‌شناس برای این‌که گذار از حالت سنتی به شبه مدرن در هر جامعه‌ای با کمترین عوارض ممکن رخ دهد، نیاز به اقدامات مناسبی از سوی نهادهای اجتماعی و فرهنگی کشور وجود دارد که فرهنگ و تفکرات عمومی را برای این گذار آماده کند. این در حالی است که متأسفانه نهادهای اجتماعی و آموزشی کشور در سال‌های اخیر به‌شدت ضعیف عمل کرده‌اند و به همین دلیل، فرهنگ و رفتارهای بسیاری از مردم ما برای تغییر از حالت سنتی به مدرن آماده نشده است. متأسفانه تمام نهادهای آموزشی، فرهنگی، رسانه‌ای، قضایی و انتظامی کشور در چند دهه گذشته کم‌کاری‌های زیادی در خصوص فرهنگ‌سازی برای آماده کردن جامعه جهت گذار از حالت سنتی به شبه مدرن داشته‌اند و اگر این فرهنگ‌سازی‌ها به‌درستی صورت می‌گرفت، امروز شاهد تداوم قتل‌های فجیع ناموسی در استان‌هایی ازجمله خوزستان نبودیم.

پروین ناظمی، دکترای روانشناسی در گفت‌وگو با «توسعه ایرانی»: ظاهرا قتل‌های ناموسی در حال عادی شدن است. هرچند وقت خبری از گوشه و کنار می‌شنویم که زنی به دلیل مسائل ناموسی کشته ‌شده است. نباید اجازه دهیم این مسائل عادی‌سازی شوند

این جامعه‌شناس ادامه داد: متأسفانه نهادهای متولی قانونگذاری و فرهنگ‌سازی در کشور ما عملاً جامعه را در شرایط حساس اجتماعی موجود رها کرده‌اند و همین مسئله باعث شده است که افراد هرکدام بر اساس تشخیص و معیارهای خود دست به رفتارهایی بزنند که نمونه آن را در سال‌های اخیر در پرونده‌های مربوط به قتل‌های ناموسی در گوشه و کنار کشور مشاهده کرده‌ایم.

او در ادامه تأکید کرد: بروز خشونت‌های خانگی و بخصوص وقوع قتل‌های فجیع ناموسی در گوشه و کنار کشور نشانه‌ای از دردی است که جامعه ایران به آن دچار شده است؛ دردی که ریشه آن را باید در دشواری‌های معیشتی و رهاشدگی فرهنگی جست‌وجو کرد و رفتارهایی ازاین‌دست نشان از وجود شکاف عمیق هویتی در جامعه ایران دارد که یکی از عوارض آن همسرآزاری و قتل‌های خانوادگی است.

آسیبی بزرگ به نام «افراد ضد اجتماع»

در همین رابطه دکتر پروین ناظمی، روانشناس به «توسعه ایرانی» گفت: خبرهای این‌چنینی بسیار غم‌انگیز است. یک زن جوان به دست همسرش کشته می‌شود. یک دختر به دست پدرش و این داستان مرتب تکرار می‌شود. اما با شنیدن این خبرها ذهن ما به چه سمت می‌رود؟ ابتدا قوانینی که لازم است بررسی مجدد شوند یعنی حمایت قانونی باید صورت بگیرد و دولت به‌عنوان شاکی عمومی باید محکم بایستد و تقاضای رسیدگی و مجازات کند. یک پدر یا شوهر بر چه اساسی حق دارد با دلیل مسائل ناموسی فردی را به قتل برساند؟ فرض کنیم فرد یک خطایی کرده است، او یک انسان مستقل بوده نه برده؛ بر اساس قانون یک دادگاه عادلانه باید برای او و خطایی که مرتکب شده است تصمیم بگیرد. چرا یک انسان دیگر حق دارد که در رابطه با جان دیگری تصمیم بگیرد؟ اگر هر مردی بخواهد جان به اصطلاح ناموس خود را برای هر اشتباه بگیرد که دنیا را هرج‌ومرج برمی‌دارد.

او می‌گوید دلیل این اتفاقات بیرون زدن رگ غیرت نیست. دلیل موضوعات دیگری است که ما باید به بررسی آن‌ها بپردازیم. افراد این‌چنینی عمدتاً شخصیت‌های ضداجتماعی دارند. در این پرونده وقتی فردی با همکاری برادرش همسر 17 ساله‌اش را این‌قدر فجیع به قتل می‌رساند و سر او را در خیابان می‌چرخاند و بعد فرار می‌کند یعنی این فرد به هیچ‌چیز اهمیت نمی‌دهد. افراد ضد اجتماع کارهای ناپسند را به‌راحتی و بدون هیچ عذاب وجدانی انجام می‌دهند. در کنار بحث‌های قانونی به‌عنوان یک روانشناس معتقدم افرادی که رفتار ضداجتماعی دارند باید تحت نظر باشند و مجازات سنگینی برای آن‌ها در نظر گرفته شود چراکه این افراد برای جامعه خطرناک هستند؛ نه‌فقط برای همسر یا خانواده، این افراد می‌توانند به هر کسی که مخالف نظر آن‌ها باشد آسیب برسانند.

موضوع ناموس‌کشی جدید نیست. اگر همان زمان که رومینا، ریحانه، فاطمه و صدها زن و دختر دیگر که نامشان رسانه‌ای نشد، به قتل رسیدند دولت فکری به حال آن‌ها کرده و قاتل را مجازات سختی می‌کرد امروز مونا حیدری هنوز زنده بود

این روانشناس در ادامه می‌گوید: افراد ضد اجتماع آگاهانه و باهدف و برنامه قبلی آسیب می‌زنند. در این مورد فرد با خنده‌ای بر لب سر همسرش را دست گرفته است نتیجه اینکه این فرد نه جنون دارد و نه دچار هیجانات لحظه‌ای شده است.

ناظمی هشدار می‌دهد که باید در شناختن این افراد آموزش داده شود و خانواده‌ها با شناخت بیشتری دختران و پسرانشان را به خانه بخت بفرستند. او همچنین از رسانه‌ها می‌خواهد با آموزش‌های لازم مردم را با انواع اختلالات روانی آشنا و خانواده‌ها را نسبت به ازدواج فرزندانشان حساس کنند.او در انتهای صحبت‌هایش خاطرنشان می‌کند: ظاهرا قتل‌های ناموسی در حال عادی شدن است. هرچند وقت خبری از گوشه و کنار می‌شنویم که زنی به دلیل مسائل ناموسی کشته ‌شده است. نباید اجازه دهیم این مسائل عادی‌سازی شوند چون کاری غلط و ناپسند است که می‌تواند جامعه را به‌راحتی به نزول بکشاند.

زن ناموس هیچ‌کس نیست

واکنش‌ کاربران شبکه‌های مجازی هم نسبت به این قتل فاجعه‌بار شدید بود.  بسیاری از کاربران خواستار اشد مجازات برای قاتل شدند و بسیاری هم نوشته‌اند که چرا یک دختر 17 ساله به‌جای اینکه برای ورود به دانشگاه آماده شود ازدواج‌کرده است. برخی از کاربران نوشته‌اند که باید خشونت علیه زنان تمام شود و گروه بزرگی از کاربران هم اعلام کرده‌اند که این کار اسمش غیرت نیست و وحشیگری است. برخی هم از مسئولین خواسته‌اند قوانین بازدارنده تصویب کنند. در همین راستا، در فضای توییتر فارسی عکس‌های زیادی از دختران جوان که طی چند سال اخیر قربانی ناموس‌پرستی مردانه شده‌اند به چشم می‌خورد. برخی از کاربران زن هم نوشته‌اند که «می‌کشید؟ ماسال‌هاست در این کشور و با این قوانین مرده‌ایم.» بسیاری نیز اعتراض خود را با نوشتن «زن ناموس هیچ‌کس نیست» نشان داده‌اند.

مسئولین به فکر قوانین حمایتی باشند

قوانین مربوط به زنان در ایران نیاز اساسی به تغییرات دارد. زنان در روزگار ما پا به‌پای مردان یا حتی بیشتر در جامعه دیده می‌شوند، کار می‌کنند، تحصیلات دارند اما پای حق‌وحقوق که به میان می‌آید کمتر دیده می‌شوند. زنان در شهرستان‌ها و جوامع سنتی با مشکلات بیشتری نسبت به زنان شهرنشین مواجه‌اند. معنی ناموس در این مناطق عمیق‌تر و متفاوت است و در این میان زنان همیشه قربانی می‌شوند. در مواردی که برخی سعی کرده‌اند حق‌وحقوق زنان را به آن‌ها آموزش دهند با سختگیری‌هایی مواجه شده‌اند.

به هر حال در کشور ما  یک دختر در 12 سالگی ازدواج‌کرده، در 14 سالگی مادر شده و در 17 سالگی به دست همسرش به قتل رسیده است. قانونگذاران و متولیان امر در سر بریده شدن مونا و دیگر زنانی که در ایران کشته‌شده یا می‌شوند شریک‌اند و تا زمانی که قوانین حمایتی زنان تصویب و تعریف درستی از ناموس ارائه نشود،‌ باز هم شاهد چنین قتل‌هایی خواهم بود.