ریحانه جولایی

در آستانه روز جهانی ناشنوایان قرار داریم و بد نیست بدانیم که  در ایران بیش از  17 درصد افراد معلول را ناشنوایان تشکیل می‌دهند.

به گفته بسیاری، ناشنوایان در میان دیگر معلولان، گروه فراموش‌شده‌ای به شمار می‌روند زیرا نمی‌توانند صدای خودشان را به گوش مسئولان و جامعه برسانند و نسبت به گروه‌های دیگر کمتر به مشکلات آن‌ها توجه می‌شود.

85 درصد ناشنوایان ایران  بیکار هستند

طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۲۰ بیش از ۵ درصد جمعیت جهان کم‌شنوا و ناشنوا هستند که ۷ درصد این مقدار را کودکان تشکیل می‌دهند که رقمی بالغ‌بر ۳۴ میلیون کودک کم‌شنوا در دنیا است. متأسفانه حدود ۳۰ تا۴۰ درصد کم‌شنوایی‌های مادرزادی در کودکان همراه با یک مشکل دیگر است. مثلاً علاوه بر کم‌شنوا بودن، برخی کودکان دچار اختلال یادگیری یا اوتیستیک و یا فلج مغزی هم هستند که در این شرایط معمولاً برقراری ارتباط بسیار دشوارتر می‌شود. ۹۳ درصد بقیه جمعیت کم‌شنوا در جهان، بزرگ‌سال و سالمند هستند که تعدادی به‌صورت مادرزادی از هنگام تولد کم شنوا شده‌اند و تعدادی هم به دلایل اکتسابی مثل ضربه‌های به سر، ضربه‌های صوتی و بیماری‌ها در دوره بزرگ‌سالی و یا در اثر مثلاً پیرگوشی در دوره سالمندی کم‌شنوا شده‌اند.

مشکلات ناشنوایان آن‌قدر نادیده گرفته‌شده است که در تقویم هفته‌ای را برای این افراد در نظر گرفته‌اند تا رسانه‌ها و افکار عمومی توجه بیشتری به این قشر داشته باشند و از مشکلات آن‌ها باخبر شوند.

در شرایطی وارد هفته جهانی ناشنوایان شده‌ایم که در دو سال گذشته، دنیای آرام ناشنوایان با شیوع کرونا متلاطم شده است؛ زیرا این گروه بیشتر از دیگر اقشار جامعه تحت تأثیر آسیب‌های اقتصادی ناشی از کرونا قرارگرفته‌اند و تأمین معیشت آن‌ها در دوره کرونا دشوارتر از قبل شده است؛ به‌نحوی‌که بر اساس اظهارات انجمن خانواده ناشنوایان ایران، هم‌اکنون حدود 85 درصد از ناشنوایان کشور بیکار هستند و امرارمعاش آن‌ها توسط خانواده و اطرافیانشان انجام می‌شود.

همچنین باوجوداینکه انجمن خانواده ناشنوایان ایران تخمین زده است که حدود 1.5 میلیون فرد ناشنوا یا کم‌شنوا در ایران وجود دارد، اما تنها پرونده مربوط به حدود 225 هزار نفر از افراد با معلولیت شنوایی در سازمان بهزیستی ثبت‌شده است؛ یعنی تنها 15 درصد از ناشنوایان و کم‌شنوایان ایران در بهزیستی پرونده دارند و از خدمات این سازمان بهره‌مند می‌شود. البته آن‌طور که مسئولان انجمن خانواده ناشنوایان ایران می‌گویند، پنهان کردن معلولیت شنوایی افراد از سوی والدین آن‌ها، مهم‌ترین علت بدون پرونده ماندن بیشتر ناشنوایان و کم‌شنوایان است.

مشقات ناشنوایان در دوران کرونا

همان‌طور که گفته شد با آمدن کرونا زندگی کردن برای ناشنوایان بیش‌ازپیش سخت شده و کرونا تبعات زیادی برای آن‌ها به همراه داشته است. در دوران قرنطینه خانگی، فشارهای روحی و روانی زیادی به ناشنوایان و کم‌شنوایان که طبیعتاً سرگرمی‌های کمتری از سایر افراد جامعه دارند، واردشده است.

همچنین با توجه به این‌که ناشنوایان با زبان اشاره صحبت می‌کنند و بیان کلمات در این زبان به حرکات صورت وابسته است، این افراد ناچارند که در گفت‌وگو با افراد مختلف ماسک نزنند و از آن‌ها هم بخواهند که ماسک را از صورت خود بردارند؛ مسئله‌ای که قطعاً احتمال ابتلای افراد ناشنوا به کرونا را بالا می‌برد. اما نکته‌ای که در این میان باید به آن توجه کرد این است که باوجود احتمال بالاتر ابتلای افراد ناشنوا به کرونا، متأسفانه این قشر در اولویت دریافت واکسن کرونا قرار نداشتند و دُز اول واکسن این افراد تازه حدود یک ماه پیش به ناشنوایان تزریق شد و این افراد به‌تازگی در حال دریافت دُز دوم واکسن خود هستند.

مشکلات ناشنوایان در زمان کرونا اما به ریسک بالای آن‌ها نسبت به ابتلا ختم نمی‌شود. دانش‌آموزان و دانشجویان ناشنوا با توجه به تعطیل بودن مدارس و آموزش‌های حضوری روزهای خوبی را سپری نکردند.

این افراد برای فراگیری بهتر درس لازم است تا ارتباط تنگاتنگی با معلم یا استاد داشته باشند. دانش آموزان کم‌شنوا و ناشنوا حتی در حالت عادی نیز نیاز به دیدن چهره معلم و دریافت کامل زبان و گفتار او دارند که گاهی این مسئله در آموزش‌های مجازی سخت بود.  با اینترنت ضعیف در بسیاری از مناطق بار بیشتری بر دوش دانش آموزان و دانشجویان ناشنوا قرار گرفت. در مواردی که اینترنت ضعیف باشد آن‌ها نمی‌توانند لب‌خوانی کنند؛ برخی از آن‌ها که سمعک دارند یا کاشت حلزون دارند برای جبران این خلأ مجبورند به دانسته‌های زبانی خود اتکا کنند و این امر مستلزم تلاش بیشتر آنان است که خستگی آنان را دوچندان می‌کند.

کارکنان بهزیستی آموزش‌های ارتباطی ندیده‌اند

با توجه به سختی‌های که بخش کوچکی از آن گفته شد، ناشنوایان زیادی دوره مدرسه و دانشگاه را به امید اینکه بتوانند شغلی مناسب پیدا کنند پشت سر می‌گذارند. بااین‌حال بازار کاری برای این افراد وجود ندارد.

از سوی دیگر در قانون آمده که باید سه درصد از کارکنان تمام دستگاه‌های دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی را معلولان تشکیل بدهند، اما متأسفانه این قانون در بیشتر نهادهای دولتی و عمومی رعایت نمی‌شود. نکته عجیب اما اینجاست که وقتی حتی در نهادهای زیرمجموعه سازمان بهزیستی به‌عنوان متولی رسیدگی به امور معلولان هم شاهد اجرایی شدن قانون استخدام سه‌درصدی معلولان نیستیم، نمی‌توان از دستگاه‌های دیگر انتظار داشت که به این قانون پایبند باشند. این در حالی است که از بهزیستی انتظار می‌رود بسیار بیشتر از سه درصد کارکنان آن را معلولان تشکیل دهند تا این سازمان به‌عنوان متولی حقوق معلولان بتواند از دیگر نهادهایی هم که این قانون را اجرایی نمی‌کنند، شکایت کند.

به گفته فعالان این حوزه بیشتر کارکنان بهزیستی هیچ‌گونه آشنایی با زبان اشاره ندارند. تقریباً هیچ‌کدام از نهادهای زیرمجموعه بهزیستی را نمی‌توان پیدا کرد که در آن یک نفر به زبان اشاره آشنا باشد. همچنین در مراکز مثبت زندگی که زیرمجموعه‌های بخش خصوصی بهزیستی در محله‌ها و شهرستان‌ها محسوب می‌شوند، هیچ‌کس به زبان اشاره آشنایی ندارد و در چنین شرایطی، طبیعی است که ناشنوایان نتوانند که هیچ‌گونه خدمتی از مراکز زیرمجموعه بهزیستی دریافت کنند. کارکنان مراکز مثبت زندگی نه‌تنها آشنایی خاصی با زبان اشاره ندارند، بلکه حتی به مشکلات ناشنوایان نیز آشنا نیستند و چون اطلاعات کافی درباره افراد ناشنوا و کم‌شنوا ندارند، نمی‌توانند خدمات مربوط به مددکاری، توان‌بخشی، روانشناسی و کمک‌هزینه‌های اشتغال‌زایی و دریافت خدمات درمانی را به‌صورت مطلوب به ناشنوایان اختصاص دهند.

این اتفاق در حالی در ایران رخ می‌دهد که زبان اشاره به‌عنوان زبان رسمی ناشنوایان در تمام دنیا پذیرفته‌شده است و قطعاً سازمان بهزیستی نیز به‌عنوان متولی رسیدگی به امور معلولان باید افرادی را در مراکز زیرمجموعه خود ازجمله مراکز مثبت زندگی به کار بگیرد که به زبان اشاره آشنایی داشته باشند تا بتوانند ارتباط مناسبی با ناشنوایان برقرار کنند تا این قشر بتوانند خدمات موردنیاز خود را از بهزیستی دریافت کنند.

با توجه به این‌که ناشنوایان با زبان اشاره صحبت می‌کنند و بیان کلمات در این زبان به حرکات صورت وابسته است، این افراد ناچارند که در گفت‌وگو با افراد مختلف ماسک نزنند و از آن‌ها هم بخواهند که ماسک را از صورت خود بردارند؛ مسئله‌ای که قطعاً احتمال ابتلای افراد ناشنوا به کرونا را بالا می‌برد

البته درگذشته بهزیستی پرونده‌های ناشنوایان را به انجمن‌های این حوزه واگذار می‌کرد و تشکل‌های مربوط به ناشنوایان نیز می‌توانستند با بودجه‌ای که از سازمان بهزیستی می‌گیرند، خدمات مناسبی را به این قشر ارائه کنند. اما در سال‌های اخیر، این وظیفه به مراکز خصوصی زندگی واگذار شده است و اکنون این نهادها هستند که برای ارائه خدمت به معلولان مختلف بودجه می‌گیرند.

لزوم راه‌اندازی مترجم آنلاین برای ناشنوایان

تابه‌حال شده به این موضوع فکر کنید که ناشنوایان هنگام ارتباط گرفتن با افراد جامعه که به زبان اشاره آشنایی ندارند چه اندازه سختی می‌کشند؟ برخی از افراد که به زبان اشاره تسلط دارند و از این نیاز ناشنوایان اطلاع دارند کار جالبی انجام داده‌اند. آن‌ها برای کمک کردن به ناشنوایان، همراه آن‌ها به ادارات می‌روند و به‌نوعی کار مترجم را انجام می‌دهند. اما این کار برای این افراد منبع درآمد است و به ازای هر نیم‌روز خدمت کردن به افراد ناشنوا حداقل 200 هزار تومان از آن‌ها می‌گیرند. تا اینجای کار ایده جالبی است اما باید به این نکته توجه کرد که ناشنوایان زیادی هستند که درآمد ندارند و پرداخت این مبلغ برایشان سخت است.

بر اساس اظهارات انجمن خانواده ناشنوایان ایران، هم‌اکنون حدود 85 درصد از ناشنوایان کشور بیکار هستند و امرارمعاش آن‌ها توسط خانواده و اطرافیانشان انجام می‌شود

همچنین در برخی موارد هم افراد ناشنوا و کم‌شنوا بدون پرداخت هزینه از بستگان و آشنایان خود برای مترجمی زبان اشاره کمک می‌گیرند، اما در حالی هنوز هم این شیوه سنتی برای مترجمی زبان اشاره برای افراد ناشنوا و کم‌شنوا در ایران رایج است که در کشورهای پیشرفته، نرم‌افزارهایی 24 ساعته برای ترجمه آنلاین زبان اشاره ایجادشده است.

این نرم‌افزارها به‌گونه‌ای هستند که هر زمان یک فرد ناشنوا به یک اداره یا فروشگاه مراجعه می‌کنند، افرادی هستند که ناشنوایان می‌توانند به‌صورت اینترنتی و تصویری با آن‌ها ارتباط بگیرند تا این افراد برای متصدیان آن اداره یا فروشگاه صحبت‌های ناشنوایان را ترجمه کنند.

در چنین شرایطی قطعاً راه‌اندازی نرم‌افزار آنلاین زبان اشاره در ایران می‌تواند به ناشنوایان کمک کند که دیگر نیاز نداشته باشند که برای دریافت هر خدمتی که می‌خواهند، حتماً از اعضای خانواده خود کمک بگیرند. این البته فقط یکی از مسائلی است که سازمان بهزیستی به‌عنوان متولی رسیدگی به معلولان، برای حل مشکلات ناشنوایان باید به رفع آن بپردازد.

کلام آخر اینکه هرسال در هفته ناشنوایان به مشکلات این قشر توجه می‌شود. مسئولان وعده می‌دهند و خبرنگاران از مشکلات این قشر می‌نویسند اما درنهایت با تمام شدن این هفته دوباره آش همان است و کاسه همان. حقوق معلولان به‌ویژه ناشنوایان دوباره نادیده گرفته می‌شود و کسی به دادشان نمی‌رسد. هنوز بعد از گذشت سال‌ها ناشنوایان به‌عنوان یکی از اقشار آسیب‌پذیر جامعه جایگاهی که شایسته آنان بوده، کسب نکرده‌اند و عدم توانایی در برقراری ارتباط باعث این محرومیت شده است. امید می‌رود که به بهانه روز جهانی ناشنوایان شعار این‌که افراد ناشنوا با افراد عادی باهم برابرند شنیده شود و هیچ فردی را از حقوقش محروم نکنیم.