میرا قربانی‌فر 

روایت روابط ایران و لبنان در یک سال گذشته، شبیه عبور از راهرویی پر از درهای نیمه‌باز است؛ راهرویی که هر در آن به بحرانی تازه، سوءبرداشتی جدید و فشاری بیرونی ختم می‌شود. تهران می‌گوید که در امور داخلی لبنان دخالتی نمی‌کند، اما به حمایت خود از مردم و امنیت لبنان ادامه می‌دهد.

بیروت اما در وضعیتی قرار گرفته که هر کلام و کنایه‌ای از سوی ایران، با حساسیتی چند برابر دریافت می‌شود؛ گویی کشور در آستانه یک چرخش سیاسی ایستاده و هر موضع خارجی می‌تواند وزن ترازوی داخلی‌اش را به‌هم بزند.

پس از ماه‌ها تنش خاموش میان دو پایتخت، نخستین جرقه آشکار اختلاف زمانی نمایان شد که یوسف رِجی، وزیر امور خارجه لبنان، دعوت رسمی سیدعباس عراقچی را برای سفر به تهران نپذیرفت. تصمیمی که پشت آن واژه کوتاه «شرایط کنونی» ایستاده بود؛ عبارتی که به اندازه کافی مبهم بود تا همه طیف‌های سیاسی لبنان معنای دلخواه خود را از آن برداشت کنند، و به اندازه کافی روشن که نشان دهد بیروت در این مقطع نمی‌خواهد منازعه داخلی‌اش را با هیچ بازیگر منطقه‌ای گره بزند.

در ظاهر، لبنان دعوت را رد نکرده بود. پیشنهاد دیدار در «کشور ثالث» شبیه میزی بود که بیروت می‌خواست بر سر آن بنشیند اما با فرضی تازه و این که گفت وگو با ایران باید از فاصله‌ای تنظیم شود تا حساسیت‌های داخلی را شعله‌ور نکند. اما پشت این ظرافت دیپلماتیک، واقعیت دیگری کمین کرده بود؛ واقعیتی که هفته‌نامه عرب‌ویکلی آن را چنین توصیف کرد که «لبنان به زمینی سوخته بدل شده که پیام‌ها - و موشک‌ها- میان اسرائیل، ایران و آمریکا رد و بدل می‌شوند.»

جمله‌ای که شاید اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما حال‌وهوای سیاست بیروت در ماه‌های اخیر را دقیقاً به تصویر می‌کشد.

پیامی که آرام بود، اما در فضای ملتهب بیروت   منفجر شد

دعوت رسمی ایران از وزیر خارجه لبنان، به‌تنهایی نمی‌توانست بحران‌ساز باشد. آن چه موجی از واکنش‌ها را در بیروت ایجاد کرد، نه دعوت، که هم‌نشینی این پیام با مصاحبه‌ای از علی‌اکبر ولایتی بود. ولایتی اخیرا در گفت‌وگو با تسنیم گفته بود: «وجود حزب‌الله از نان شب برای لبنان واجب‌تر است»، جمله‌ای که شاید در ایران تکرار یک موضع ثابت تلقی شد، اما در لبنان همانند پرتاب سنگی بود که سکوت شکننده سیاست داخلی را درهم شکست.

نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان، به سرعت واکنش نشان داد. یوسف رِجی گفت که «ای‌کاش می‌توانستم باور کنم ایران دخالت نمی‌کند، اما اظهارات مشاور رهبر شما چیز دیگری می‌گوید.» سمیر جعجع با لحن تند همیشگی‌اش گفت: «بهتر بود درباره امور داخلی ایران اظهارنظر می‌کردید»، و فیصل کرامی نوشت: «لبنان نیازی به توصیه از سوی ایران ندارد.»؛ و البته که ولید جنبلاط هشدار داد: «لبنان نباید به صندوق پستی قدرت‌های خارجی تبدیل شود».

ظاهر ماجرا ساده بود؛ یک مصاحبه در تهران، و چند واکنش از بیروت! اما در بطن ماجرا شبکه‌ای از نگرانی‌ها قرار داشت؛ نگرانی از باز شدن دوباره پرونده سلاح حزب‌الله، از احتمال وارد شدن لبنان به دور جدیدی از فشار بین‌المللی، و از این تصور که تضعیف اخیر حزب‌الله در نتیجه حملات اسرائیل، برخی جریان‌ها را در بیروت به این نتیجه رسانده که اکنون زمان «بازتعریف قدرت» در لبنان فرا رسیده است.

فشاری از دو سو؛ اسرائیل در میدان و آمریکا 

در میز سیاست

لبنان در این مقطع تنها درگیر حساسیت اظهارنظرهای ایران نیست. اسرائیل حملاتش را تا قلب بیروت گسترش داده و واشنگتن نیز فشارهای سیاسی و نظامی خود بر دولت لبنان را افزایش داده است. 

هرچند لبنان وارد مرحله‌ای تازه از تعامل با ایران شده، اما این تعامل دیگر نمی‌تواند بر پایه الگوهای قدیمی ادامه یابد. بیروت در آستانه بازتعریف قدرت داخلی است و تهران ناگزیر از بازتعریف ظریف رفتار دیپلماتیک. آینده روابط دو کشور به مجموعه‌ای از تحولات در تل‌آویو، واشنگتن، دمشق و حتی ونزوئلا گره خورده است

لغو سفر فرمانده ارتش لبنان به آمریکا، اظهارات تند سناتورهای آمریکایی علیه ارتش لبنان و موضع‌گیری‌های اخیر دولت اسرائیل درباره «ناکارآمدی» دولت بیروت، تنها بخشی از فشاری است که دولت نواف سلام در حال تحمل آن است.

در چنین فضایی، سلاح حزب‌الله نه یک موضوع داخلی که یک مسئله ژئوپلیتیک جهانی تلقی می‌شود.

آمریکا خواهان تعیین تکلیف فوری آن است، اسرائیل تلاش دارد با فشار نظامی موقعیت حزب‌الله را تغییر دهد و دولت لبنان زیر بار این فشارها ناچار است درباره «انحصار سلاح» موضع بگیرد؛ موضعی که یوسف رِجی در پیام به عراقچی نیز بر آن تأکید کرد وقتی گفت که «ساختن دولت نیرومند تنها زمانی ممکن است که تصمیم‌گیری درباره جنگ و صلح در اختیار حاکمیت رسمی باشد.»

این جمله، هم ادبیات سیاسی بیروت بود و هم پاسخی غیرمستقیم به تهران. پاسخی که سعی داشت با حفظ احترام، تأکید کند که لبنان در مرکز یک بازتعریف تازه از قدرت قرار دارد.

ایران و ضرورت ظرافت دیپلماتیک

 در یک صحنه پر از مین

در تهران نیز پیام روشن بود که ایران دخالت نمی‌کند، اما مقاومت را بخشی از امنیت لبنان می‌داند. عباس عراقچی در پیام و سپس در واکنش رسانه‌ای خود تأکید کرد:«ایران آماده گفت‌وگوست و نیازی به کشور ثالث نیست. از همکارم یوسف رِجی برای سفر به تهران دعوت می‌کنم و اگر لبنان دعوت کند، به بیروت سفر خواهم کرد».

این پاسخ، توپ را دوباره به زمین بیروت انداخت. چند روز سکوت از سوی وزیر خارجه لبنان نشان داد که بیروت می‌خواهد مسیر خود را با دقت بیشتری انتخاب کند. اما سکوت همیشه به معنای آرامش نیست. چهار روز بعد، رجی بار دیگر و این بار با اشاره مستقیم به سخنان ولایتی، موضع تندتری گرفت و گفت سخنان مشاور رهبری ایران با ادعای «عدم دخالت تهران» در تضاد است.

یک نکته قطعی است: روابط ایران و لبنان، چه در مسیر آرامش پیش برود و چه به سوی تنش حرکت کند، دیگر نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌های جدید داخلی لبنان و فشارهای خارجی تحلیل شود. این رابطه اکنون در نقطه‌ای ایستاده که هر کلامی وزن دارد، هر سکوت معنا، و هر پیام، توان ایجاد موجی تازه در سیاست شکننده بیروت

این رفت‌وبرگشت‌ها تنها نشان‌دهنده اختلاف تاکتیکی نبود؛ بلکه تصویری از وضعیتی بود که سیدجلال ساداتیان، دیپلمات کهنه‌کار ایرانی، آن را «مرحله‌ای شکننده و پر از سوءبرداشت» توصیف می‌کند و به گفته او «هر سخنی در لبنان چند معنا پیدا می‌کند و هر معنا می‌تواند به تنشی تازه منجر شود.» 

او معتقد است که کاهش قدرت نسبی حزب‌الله پس از حملات اخیر اسرائیل، برخی جریان‌های لبنانی را به این تصور رسانده که می‌توانند موازنه داخلی را تغییر دهند و به همین دلیل، حساسیت نسبت به هرگونه تأیید یا حمایت خارجی افزایش یافته است.

حزب‌الله در دوره بازسازی آرام 

زیر سایه یک نگرانی بزرگ

حزب‌الله امروز در نقطه‌ای قرار دارد که شاید در ۲۰ سال گذشته مشابه آن وجود نداشته است. حملات اسرائیل به زیرساخت‌ها و فرماندهان کلیدی آن، محدود شدن برخی مسیرهای سنتی تدارکات و نیاز گروه به بازآرایی اقتصادی و نظامی، شرایطی فراهم کرده که منابع لبنانی از آن به‌عنوان «دوره صبر و بازسازی» یاد می‌کنند.

در چنین وضعیتی، باز شدن دوباره پرونده «سلاح حزب‌الله» لرزشی جدی در ساختار سیاسی لبنان ایجاد می‌کند. حزب‌الله ترجیح می‌دهد فضای سیاسی آرام باشد، دولت تحت فشار قرار نگیرد و موضوع سلاح به میز مذاکره داخلی بازنگردد. هر سخن یا موضعی که این پرونده را فعال کند، می‌تواند هم موقعیت حزب‌الله را تضعیف کند و هم شکاف‌های سیاسی داخلی را عمیق‌تر سازد.

در واقع، حساسیت حزب‌الله به این پرونده، واکنشی تاکتیکی نیست، بلکه بخشی از راهبرد بقای آن است. گروهی که اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازسازی و ترمیم است، ستیز داخلی را بزرگ‌ترین تهدید ممکن تلقی می‌کند.

لبنان در چندراهی و سه مسیر 

پیش‌روی روابط با   ایران

بیروت اگرچه با داده‌های گزارش‌های رسمی نمی‌تواند سناریوها را فهرست کند، اما روایت تحولات نشان می‌دهد که لبنان امروز در برابر سه مسیر قرار دارد؛ سه مسیری که هر کدام می‌تواند روابط با ایران را به سمت نقطه‌ای متفاوت ببرد.

حزب‌الله امروز در نقطه‌ای قرار دارد که شاید در ۲۰ سال گذشته مشابه آن وجود نداشته است. حملات اسرائیل به زیرساخت‌ها و فرماندهان کلیدی آن، محدود شدن برخی مسیرهای سنتی تدارکات و نیاز گروه به بازآرایی اقتصادی و نظامی، شرایطی فراهم کرده که منابع لبنانی از آن به‌عنوان «دوره صبر و بازسازی» یاد می‌کنند

در نخستین مسیر، بیروت تلاش می‌کند تعادلی شکننده میان فشار خارجی و رابطه با تهران برقرار کند. در این وضعیت، لبنان به‌طور رسمی روابط دوستانه خود را با ایران حفظ می‌کند، اما در عمل فاصله سیاسی‌اش را افزایش می‌دهد تا حساسیت‌های داخلی مدیریت شود. این مسیر شبیه حرکت روی طنابی باریک است؛ طنابی که پایین آن شکاف‌های داخلی و دخالت بازیگران خارجی دهان گشوده‌اند.

در مسیر دوم، فشار آمریکا و اسرائیل ممکن است دولت لبنان را به سمت باز کردن پرونده سلاح حزب‌الله سوق دهد. این سناریو شکاف میان تهران و بیروت را تشدید می‌کند، حزب‌الله را وارد موضع دفاعی می‌سازد و ممکن است موجی از تنش‌های سیاسی را در لبنان ایجاد کند. در چنین وضعیتی، هر سخن از سوی ایران در بیروت به‌عنوان «دخالت» تعبیر خواهد شد و هر سکوت به‌عنوان عقب‌نشینی. این سناریو می‌تواند رابطه دو کشور را وارد مرحله‌ای پیچیده‌تر و غیرقابل پیش‌بینی کند.

اما مسیر سوم، مسیری است که ساداتیان آن را «فرصت همزمان با تهدید» می‌نامد. این سناریو بر توان دیپلماسی فعال استوار است: نقش‌آفرینی فرانسه، کاهش حساسیت‌های کلامی، استفاده از کانال‌های غیررسمی، و مدیریت هوشمندانه سوءتفاهم‌ها. در این مسیر، ایران و لبنان می‌توانند بدون قربانی کردن روابط؛ با عبور از تنش‌های خارجی فضای جدیدی برای همکاری باز کنند.

اما همان‌طور که ساداتیان تأکید می‌کند «امید به ثبات محدود است» و هرگونه موفقیت در این مسیر به مدیریت ظریف بازیگران بستگی دارد.

دیپلماسی ایران ایستاده میان خطوط قرمز و 

انعطاف حساب‌شده

پاسخ عراقچی به وزیر خارجه لبنان که در آن از «عدم نیاز به کشور ثالث» سخن گفت، نشانه‌ای از تلاش ایران برای باز نگه داشتن در گفت‌وگوهای مستقیم بود. اما تهران به خوبی می‌داند که فضای داخلی لبنان به‌گونه‌ای است که حتی حسن‌نیت می‌تواند به‌سرعت به سوءبرداشت تبدیل شود. برای همین، ایران در ماه‌های اخیر کوشیده میان حمایت از مقاومت و احترام به حاکمیت لبنان تعادل برقرار کند.

این تعادل البته ساده نیست. حزب‌الله بخشی از سیاست لبنان است، اما همه آن نیست. دولت لبنان خواهان کمک سیاسی است، اما از حساسیت داخلی هراس دارد. ایران می‌خواهد روابط یکپارچه با دولت و مردم لبنان داشته باشد، اما نمی‌تواند پیوند تاریخی با حزب‌الله را نادیده بگیرد. این تناقض‌ها، قلب بحران کنونی را می‌سازند.

لبنان، آینه‌ای از بحران منطقه

حالا دیگر روابط ایران و لبنان تنها یک رابطه دوجانبه نیست؛ آینه‌ای است از تقاطع سه بحران بزرگِ فشار اسرائیل، رقابت منطقه‌ای، و شکنندگی داخلی لبنان. در این وضعیت هر حرکت از سوی یکی، در دو مورد دیگر بازتابی شدید ایجاد می‌کند. لبنان می‌کوشد خود را از میدان رقابت قدرت‌های منطقه‌ای بیرون بکشد، اما واقعیت جغرافیایی و سیاسی اجازه چنین انزوایی را نمی‌دهد.

تحولات یک سال اخیر نشان می‌دهد که هرچند لبنان وارد مرحله‌ای تازه از تعامل با ایران شده، اما این تعامل دیگر نمی‌تواند بر پایه الگوهای قدیمی ادامه یابد. بیروت در آستانه بازتعریف قدرت داخلی است و تهران ناگزیر از بازتعریف ظریف رفتار دیپلماتیک خود است. آینده روابط دو کشور نه به یک تصمیم، که به مجموعه‌ای از تحولات در تل‌آویو، واشنگتن، دمشق و حتی ونزوئلا گره خورده است.

در این میان، تنها یک نکته قطعی است: روابط ایران و لبنان، چه در مسیر آرامش پیش برود و چه به سوی تنش حرکت کند، دیگر نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌های جدید داخلی لبنان و فشارهای خارجی تحلیل شود. این رابطه اکنون در نقطه‌ای ایستاده که هر کلامی وزن دارد، هر سکوت معنا، و هر پیام، توان ایجاد موجی تازه در سیاست شکننده بیروت.