راهبرد آمریکا و اسرائیل از حذف حشدالشعبی در نگاه ناظران؛
انسداد حداکثری کنشگری ایران در محور مقاومت
کیا مقدم
پس از هفت اکتبر و جنگ ویرانگر غزه، منطقه غرب آسیا وارد فاز جدیدی از رویاروییهای ژئوپلیتیکی شده است؛ فازی که در آن، تلاش برای بازتعریف نظم منطقهای به شکلی خشن و بیپرده در جریان است. در این میان، عراق، به دلیل موقعیت راهبردی و نقش محوریاش در اتصال «محور مقاومت» و همچنین پیوند عمیق اقتصادی و امنیتی با ایران، بار دیگر به صحنه اصلی برای اعمال فشار و تهدید تبدیل شده است. هشدارهای اخیر و صریح واشنگتن به بغداد در خصوص عملیات نظامی قریبالوقوع در منطقه و لزوم خلع سلاح یا بیطرفی نیروهای حشدالشعبی، نه یک تهدید گذرا، بلکه نشانهای از یک توطئه سازمانیافته برای برهم زدن توازن قدرت و تضعیف «عمق راهبردی» ایران در منطقه است. ایران به عنوان بازیگری محوری، سیاستهای خود را متناسب با این گذار تنظیم کرده و اکنون هدف اصلی حملات ترکیبی آمریکا و اسرائیل قرار گرفته است.
نقض حاکمیت عراق با زبان زور
آغاز این فصل جدید از تنشها، با اظهارات جنجالی «ثابت العبّاسی»، وزیر دفاع عراق، کلید خورد. العباسی گفته است که «پیت هگست»، وزیر جنگ آمریکا، پیامی شدیداللحن را از طریق کاردار سفارت به بغداد منتقل کرده است. پیام نه یک رایزنی دیپلماتیک، بلکه یک اخطار قاطع بود: «یک عملیات نظامی قریبالوقوع در منطقه در راه است و این آخرین هشدار ما به عراقیها است؛ گروههای مسلح عراقی نباید هیچ واکنشی به این عملیات نظامی نشان دهند.»
این فشار در حالی اعمال میشود که عراق در یک تنگنای ژئوپلیتیکی میان تهران و واشنگتن قرار گرفته است. دولت بغداد میکوشد با حفظ توازن روابط از فشارهای اقتصادی و امنیتی جلوگیری کند. با این حال، وابستگی شدید عراق به واردات گاز و برق از ایران، یک اهرم چانهزنی مؤثر برای تهران فراهم کرده است که تلاشهای واشنگتن و بغداد برای کاهش آن از طریق قرارداد با کشورهای دیگر را دشوار ساخته است. در این شرایط، هشدار آمریکا نه تنها یک مسئله امنیتی، بلکه یک اهرم فشار سیاسی است. سخنگوی وزارت خارجه ایران، این موضعگیریها و تهدیدها را «مداخله در امور داخلی عراق» دانست و تأکید کرد که این اقدامات در راستای اثرگذاری بر انتخابات پارلمانی آتی عراق است تا توازن مذهبی و سیاسی مورد حمایت ایران برهم بخورد.
حشدالشعبی؛ هدف اصلی
در میان تمامی بازیگران منطقهای، تحلیلگران به سرعت به این نتیجه رسیدند که هدف اصلی عملیات قریبالوقوع آمریکا، نه ایران و نه حتی لزوماً حزبالله لبنان، بلکه «حشدالشعبی» عراق است. این نتیجهگیری بر اساس تحلیلهای داخلی و ادعاهای رسانههای اسرائیلی شکل گرفته است.
«احمد زیدآبادی»، تحلیلگر سیاسی، با بررسی و رد احتمالات حمله به ایران، حزبالله و حوثیها، نتیجه میگیرد: «بدین ترتیب، فقط حشدالشعبی عراق باقی میماند که در زنجیرۀ «محور مقاومت» هنوز آسیب جدی ندیده است.» او این احتمال را مطرح میکند که آیا ادعاهای رسانههای عبری مبنی بر آمادگی حشدالشعبی برای تکرار عملیات ۷ اکتبر علیه اسرائیل، بهانهای برای حملات پیشدستانه
شده است؟
هراس اسرائیل از جبهه شرقی
این تمرکز بر حشدالشعبی، ریشه در نگرانیهای امنیتی عمیق اسرائیل دارد. رسانههای اسرائیلی، به ویژه «واللا»، مدعی شدهاند که موساد و ارتش اسرائیل آماده تهدیدات آتی از عراق میشوند که میتواند به شکل حملات پهپادی یا موشکی باشد. خطر بزرگتر، سناریوی «مانور زمینی» است که از عراق آغاز شده و به سمت سوریه و شاید مرز اسرائیل با اردن یا حتی ایران برسد. این ادعاها، که بلافاصله پس از جنگ غزه مطرح شدهاند، نشاندهنده هراس عمیق تلآویو از قابلیتهای بازدارنده و تهاجمی حشدالشعبی است. اسرائیل و آمریکا، در چارچوب تلاش برای «خلع سلاح» گروههای مقاومت پس از غزه، اکنون عراق را به عنوان حلقه ضعیفتر و در دسترستر برای اعمال فشار میبینند تا توان عملیاتی محور مقاومت را از ریشه بخشکانند.
عراق برای تهران نقش اولین سنگر و عمق راهبردی را ایفا میکند.حشدالشعبی، نه تنها میتواند به نوعی امنیت مرزهای ایران را تضمین میکند، بلکه یک عامل کلیدی در حفظ خطوط ارتباطی زمینی ایران به سوریه و لبنان است. تضعیف این نیروها، به معنای از دست رفتن یک بازیگر محوری در منطقه است
برای تهران، عراق نقش «فضای حائل» و عمق راهبردی را ایفا میکند. حشدالشعبی، که به عنوان بخشی از ساختار امنیتی رسمی عراق، در طول سالها به یک نیروی نظامی-سیاسی قدرتمند تبدیل شده، نه تنها امنیت مرزهای ایران را تضمین میکند، بلکه یک عامل کلیدی در حفظ خطوط ارتباطی زمینی ایران به سوریه و لبنان است. حذف یا تضعیف این نیروها، به معنای از دست رفتن یک بازیگر محوری در «گذر نظم بینالمللی جدید» است. ایران بر این موضوع تأکید دارد که گروههای مسلح شیعه مانند حشدالشعبی باید سلاح خود را حفظ کنند، در حالی که غربیها منظورشان از گروههای مسلح، همین گروههای شیعه هستند که باید خلع سلاح شوند.
استراتژی انسداد حداکثری؛
جنگ در بستر گذار نظم جهانی
تهدید علیه حشدالشعبی، فراتر از یک درگیری محلی است و باید در چارچوب تلاش گستردهتر آمریکا و اسرائیل برای «انسداد حداکثری کنشگری ایران» و کند کردن انتقال قدرت از غرب به شرق تحلیل شود. تحلیلگران معتقدند که حمله اسرائیل با پشتیبانی آمریکا، تلاشی است برای کند کردن انتقال قدرت از غرب به شرق. ایران، به عنوان بازیگر اصلی حامی این گذار در منطقه، با احاطه شدن توسط پایگاههای نظامی آمریکا و ناتو، نقش «خط مقدم امنیتی-سرزمینی» را ایفا میکند. این بازیگری، قدرت را از آمریکا در منطقه ربوده و به قدرتهای شرقی امکان پیشبرد اهداف راهبردی را میدهد. توان دفاعی ایران و متحدانش، انسدادی مهم در برابر پیشروی غرب به سمت شرق ایجاد کرده است. تضعیف حشدالشعبی، تلاشی مستقیم برای شکستن این انسداد و مهار نفوذ ایران در قلب خاورمیانه است.
برخی کارشناسان عامل سوم را در برافروختن این جنگ، نقش ایران در همگرایی اقتصادی منطقهای و ظرفیت بازیگری آن در حوزه اقتصاد بینقارهای میدانند. ارزش راهبردی ایران برای قدرتهایی چون چین و هند، نه در تراز تجاری، بلکه در مسیرهای کریدوری است که آسیا را از طریق ایران (مانند بندر چابهار) به اروپا و آفریقا متصل میکند. این نقش کریدوری، رقیب طرحهایی چون کریدور عرب-مد (IMEC) مورد حمایت اسرائیل است. حمله به متحدان ایران در عراق و تضعیف ثبات این کشور، میتواند به طور غیرمستقیم، امنیت این مسیرهای حیاتی اقتصادی را به مخاطره اندازد و بر توان چانهزنی ایران در زنجیرههای ارزش جهانی تأثیر بگذارد.
واکنش تهران؛ ارتقای آمادگی و هشدار به محور صهیونیستی-آمریکایی
مقامات و تحلیلگران ایرانی، هشدار آمریکا را پیامی غیرمستقیم به ایران و کل «محور مقاومت» میدانند. این هشدار در بستر افزایش تنشها پس از ۷ اکتبر و در ادامه حملات علیه گروههای وابسته به ایران صادر شده است. «حسین کنعانی مقدم»، فعال سیاسی، این هشدار را صرفاً یک تهدید گذرا نمیداند، بلکه نشانهای از ورود منطقه به مرحله جدیدی از رویارویی ارزیابی میکند که در آن محور «صهیونیستی-آمریکایی» به دنبال انتقال میدان نبرد به داخل کشورهای مقاومت است. او هشدار میدهد که این مرحله از رویارویی، ممکن است حتی تأسیسات هستهای ایران را نیز هدف قرار دهد. این نگرانی با فاش شدن اطلاعات توسط «رافائل گروسی»، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مبنی بر شناسایی تحرکات در اطراف مکانهای ذخیره اورانیوم غنیشده ۶۰درصد ایران، تشدید میشود. این امر نشان میدهد که ذخایر اورانیوم ایران حفظ شده و این نگرانی وجود دارد که تهران از این ذخایر برای پیشرفت در مسیر ساخت سلاح هستهای استفاده کند.
در پاسخ به این تهدیدات، ایران در حال بازسازی و ارتقای قابلیتهای نظامی خود است. «راز زیمت»، پژوهشگر مسائل ایران، تأکید میکند که شواهدی از تلاشهای جمهوری اسلامی برای بازسازی قابلیتهای نیروهای محور مقاومت مشاهده میشود. تهران، موشکهای دوربرد را «دارایی استراتژیک» برای آسیب رساندن و فرسوده کردن اسرائیل میبیند و در حال آمادهسازی برای «دور بعدی جنگ» است.
هدف اصلی عملیات قریبالوقوع آمریکا، نه ایران و نه حتی لزوماً حزبالله لبنان، بلکه «حشدالشعبی» عراق است. واشنگتن عراق را حلقه ضعیفتر و در دسترستر برای اعمال فشار میبیند تا توان عملیاتی محور مقاومت را از بینببرد، مرزهای ایران را ناامن و منطقه را با آتشی تازه مواجه کند
«منصور حقیقتپور»، فعال سیاسی، تأکید میکند که هرگونه حمله نظامی به حشدالشعبی یا حزبالله، حملهای به کل محور مقاومت محسوب میشود و ایران آماده است در برابر هرگونه تهدید واکنش نشان دهد. با این حال، او تصریح میکند که حمایت ایران از متحدانش محدود به حمایت سیاسی و معنوی خواهد بود و در جنگ نیابتی مستقیم درگیر نخواهد شد. این موضع، نشاندهنده احتیاط استراتژیک تهران در جلوگیری از یک درگیری تمامعیار منطقهای است، در حالی که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه تأکید کرده است آمادگیهای نظامی ایران همچنان به قوت خود باقی است و حتی ارتقا یافته است.
تنگنای بغداد و بازی با کارت انتخابات
دولت عراق، در تلاش است تا تعادلی ظریف میان حفظ کانالهای ارتباطی با واشنگتن و عدم ایجاد تنش با گروههای داخلی برقرار کند. «عائد الهلالی»، مشاور دولتی عراق، معتقد است که پیام هشدارآمیز واشنگتن نه یک تهدید مستقیم نظامی، بلکه تلاشی برای اعمال فشارهای غیرعلنی جهت تحمیل قواعد جدید بر بازی سیاسی و کاهش نفوذ گروههای مسلح در صحنه سیاسی عراق است.
این فشارها به ویژه در آستانه انتخابات پارلمانی عراق، اهمیت مییابد. واشنگتن میکوشد با تضعیف موقعیت جریانهای سیاسی نزدیک به ایران، توازن مذهبی و سیاسی مورد حمایت تهران را برهم بزند. این اظهارات و دخالتها، مغایر با حاکمیت ملی و اصل استقلال عراق است و نشانه مداخلهگری آمریکا در امور دیگر کشورهاست. با این حال، تحلیلگران ایرانی و عراقی معتقدند که اینگونه التهابزاییها در عزم مردم عراق برای انتخاب آنچه شایسته و به نفع مردم این کشور است، تأثیر نخواهد گذاشت.
مسئله حمله زمینی اسرائیل به ایران از طریق عراق موضوعیت ندارد، اما بیثباتی داخلی عراق همچنان پابرجاست؛ بهویژه احتمال روی کار آمدن یک رژیم ضد ایرانی در مناطق مرکزی و شمالی وجود دارد. در این میان، توافق امنیتی ایران و عراق بر خلع سلاح گروههای کرد تجزیهطلب در کردستان مورد تأکید است، اما مسئله اصلی غرب، خلع سلاح گروههای شیعه است.
در آستانه جنگ ناخواسته
مسائل منطقهای حلنشده، بهویژه در لبنان، عراق و یمن، پتانسیل بالایی برای درگیری دارند. بحث اصلی در این کشورها بر سر جمعآوری سلاح و انحصار آن توسط ارتش است. از دیدگاه آمریکا، اروپا و اسرائیل، این مسائل که ایران نیز در آنها نقش مهمی دارد، پس از بحران غزه در دستور کار قرار خواهند گرفت.
«صلاحالدین خدیّو»، پژوهشگر سیاسی، هشدار میدهد که جبهه مقابل محور مقاومت همچنان از جانب نیروهای حشدالشعبی و گروههای وابسته به ایران در سوریه احساس خطر میکند که ممکن است موجب گسترش عملیات به خاک این کشورها شود. احتمال وقوع مجدد جنگ به دلیل مسائل حلنشده متعددی چون سرنوشت گروههای مسلح، برنامه هستهای و موشکی ایران و وضعیت یمن و لبنان، بسیار بالا است.
بازگشت احتمالی ایران به ذیل قطعنامههای شورای امنیت، ریسک اقتصادی و تجاری بالایی را تحمیل کرده و سرمایهگذاری خارجی را معلق ساخته است. در این شرایط، ایران بیشترین هزینه را در منطقه پرداخت کرده و ممکن است همچنان بپردازد. تهدید آمریکا علیه حشدالشعبی، نه تنها تلاشی برای خلع سلاح یک نیروی نظامی، بلکه تلاشی برای تغییر موازنه قدرت به نفع نظم آمریکایی-صهیونیستی است. تهران، با تکیه بر عمق راهبردی خود در عراق و ارتقای قابلیتهای بازدارنده، آماده است تا در برابر این فشارها مقاومت کند، اما منطقه در آستانه یک رویارویی بزرگ قرار دارد که نتیجه آن، سرنوشت قانونگذاری نظم جدید جهانی را رقم خواهد زد.
دیدگاه تان را بنویسید