حسام‌الدین اسلاملو

در روزهای پسااعتراضات و در پایان سال 1401 خبر استعفای بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات به دلیل پیری و فرتوتی را کمتر کسی به دیده‌ی واقعیتی بدون داشتن پشت پرده می‌پندارد حتی اگر کمان خمیده کمر نبوی گواه مدعایش باشد. کمانی که فلکش رایگان نداد، ولی حالا بهانه‌ کهولت سن او، عجیب آدم را یاد فیلم کمال‌المک علی حاتمی می‌اندازد و دیالوگی مشهور: «این رعشه مصلحتی‌ست.»

ایلنا درباره کناره‌گیری نبوی از قول او نوشته بود: «مدت دو ساله من در ریاست جبهه اصلاحات به پایان رسید و دیگر سمتی در جبهه ندارم.» نبوی حتی به نوعی از سیاست هم خداحافظی کرد و در پاسخ به این سوال که آیا تمایل به ادامه همکاری در جبهه اصلاحات را دارد، اعلام داشت: ‌«به دلیل مشکلات جسمی و همچنین بالا بودن سن دیگر امکان حضور در جبهه را ندارم.»

«پایان یک دوران» تیتر دیروز روزنامه هم‌میهن بود در تحلیل خبر کناره‌گیری بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات.

گمانه‌زنی‌ها درباره پشت پرده ماجرا

روز گذشته اعتمادآنلاین در این باره نوشت: «برخی رفتارهای رادیکال در منتهی‌الیه چپ طیف‌های اصلاح‌طلب ریشه اصلی این استعفا بوده است. گروهی دیگر هم به مطالبات فراتر از قانون برخی افراد و جریانات اشاره می‌کنند که باعث شد بهزاد عطای حضور در جبهه اصلاحات را به لقای آن ببخشد.»

سپس گزارشگر گریزی به مواضع اخیر چریک پیر در واکنش به اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران زده و به این جمله بهزاد نبوی اشاره کرده است: «به‌رغم شرایط نامساعد برای ادامه فعالیت سیاسی، کماکان باید حرکت اصلاحی را ادامه دهیم. فی‌المثل در ماجرای مهسا امینی جبهه در اولین روز، بیانیه داد و به رئیس قوه قضاییه نامه نوشت، ولی قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه می‌دهند، همسو شویم.»

اظهاراتی که با انتقادات جدی در فضای مجازی مواجه شد و برخی آن را به معنای عبور نبوی از مطالبات جوانان فرض کردند. نبوی اما همچنان بر کنشگری مسالمت‌جویانه ذیل قانون اساسی تاکید داشت و معتقد بود در صورت فراهم شدن کنشگری اصلاحی نباید به سمت رفتارهای رادیکال گام برداشت.

فاطمه راکعی، نایب‌رئیس جبهه اصلاحات نیز با اشاره به اینکه مسیر گفت‌وگو و رایزنی با مسئولان ارشد کشور بسته شده است و گفت‌وگو فایده‌ای ندارد، به مواضع میانه‌ بهزاد نبوی در حوادث اخیر کشور اشاره کرده است که سعی دارد در راستای منافع کشور و در مسیر اصول اصلاح‌طلبی به تنهایی باب گفت‌وگو با مسئولان را باز کند، نگرانی‌های عمومی را منتقل و مطالبات مردم را دنبال کند تا کشور به وضعیت بحرانی و غیرقابل بازگشت نرسد.

این درحالی است که به گفته‌ نماینده پیشین مجلس، مطالبات مردم مشخص است و این مطالبات به حاکمیت منتقل شده اما از سوی مقابل پالس‌های مثبت ارسال نشده که در نتیجه موجب شده برخی افراد و جریان‌ها هم در طیف اصلاح‌طلبان که راهبردی متفاوت با رویکردهای نبوی را خواستار و معتقد بودند این روش‌های فعلی نتیجه‌بخش نیست، خواهان درپیش‌گرفتن راهبردهای متفاوت شوند.

گرچه در مقابل علی باقری، عضو هیات رئیسه جبهه اصلاحات در مصاحبه با اعتماد بر اینکه «آقای نبوی استعفا نداده است»، تاکید کرده و به پایان یافتن دوره دو ساله نبوی اشاره کرده است.

تاریخچه شکاف در جبهه اصلاحات

زمان زیادی از شکست «تکرار می‌کنم» محمد خاتمی نگذشته است. سریالی که فصل اول پر بیننده‌ای داشت، اما در فصل دوم هیچ کس حاضر نشد تماشاچی‌اش باشد! شاید به جرات بتوان گفت آخرین انتخابات ریاست جمهوری به نوعی بر جبهه‌ اصلاحات ترک زد. اگر زمانی یک اشاره سیدمحمد خاتمی رهبر جریان اصلاحات باعث می‌شد تا خیل عظیمی از مردم و جوانان پای صندوق‌های رأی حاضر شوند و به فهرست‌های انتخاباتی مورد حمایت او رأی موافق دهند، در آخرین انتخابات، رای کاندیدای مورد حمایت خاتمی از میزان آرای باطله هم کمتر بود!
اصولگرایان تندروی داخلی این کناره‌گیری را به دلیل مواضع میانه و ضد اعتراضی اخیر بهزاد نبوی می‌دانند و کنار رفتن او را نشان دهنده‌ی دست بالاتر طیف حامی میرحسین موسوی در جبهه اصلاحات پس از آن اختلافات در حزب کارگزاران سازندگی موجب بزرگ‌تر شدن ترک جبهه اصلاحات شد تا آن ترک رفته رفته به شکاف تبدیل شود.

 

تداوم برخی مواضع جبهه اصلاحات در کوران حوادث کشور کار را به جایی رساند که حالا در این روزهای پسااعتراضات و در پایان سال 1401 بهانه پیری و فرتوتی به عنوان دلیل استعفای بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات، به دیده‌ تردید نگریسته می‌شود.

بدنه‌ اجتماعی جبهه اصلاحات در چند سال گذشته صدمه‌ جدی دیده است. به خاطر چیدن همه‌ی تخم مرغ‌ها در سبد حسن روحانی و سپس چرخش به راست دولت دوم روحانی. آنگاه مواضع بعدی جبهه در رویارویی با اعتراضات 96 و 98. این یک ادعا نیست. واقعیتی‌ست که در جریان کاهش مشارکت در انتخابات 1400 به عنوان نمادی از ناامیدی از کارکرد صندوق رای، آشکار شد. تا اینجای کار برای بدنه‌ اجتماعی سابق جبهه اصلاحات، یک چیز مشخص شده بود. اینکه جبهه نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند به مطالبات پاسخ مثبت بدهد که در هر دو صورت در نتیجه‌اش برای جامعه فرقی ایجاد نمی‌کرد.

رسیدن جامعه به این نقطه گرچه از منظر ایجاد بی‌ثباتی‌های اجتماعی می‌تواند نقطه خطرناکی برای کشور باشد، ولی از منظر تحول‌خواهان، بعد مثبتی هم داشته؛ اینکه دست کم تکلیف مشخص شده بود.  اما برعکس جامعه، همین تکلیف در جبهه اصلاحات مشخص نبود و تازه نقطه‌ آغاز یک شکاف جدی شد.

شکافی جدی در جبهه اصلاحات که سال گذشته درست چند ماه پس از انتخابات خود را بروز داد. از پس گلایه‌های ناصر قوامی از محافظه‌کاری‌ها و منفعت‌طلبی‌هایی که به مرعشی و کرباسچی نسبت می‌داد تا سخنان محمدصادق جوادی حصار، سخنگوی حزب اعتماد ملی که در مصاحبه با ایلنا، آینده اصلاح‌طلبی را از آینده اصلاح‌طلبان جدا کرد.

با رادیکال شدن هر جامعه‌ای میانه‌روها اولین قربانیان خواهند بود. اینکه بهزاد نبوی درست در روزهای پسااعتراض، یادش آمده که پیر شده و باید استراحت کند، برای خیلی‌ها قابل قبول نیست

انفعال جبهه، نداشتن برنامه روشن و چشم‌انداز یک آینده مبهم برای جبهه از انتقادهای جوادی حصار بود.

محبوبیت از دست رفته به خاطر میانه‌روی

در جریان اعتراضات پاییز امسال روزنامه هم‌میهن نیز در مصاحبه با بهزاد نبوی از هشدارهای متفاوت این «چریک پیر» پرده برداشت: «نه می‌توانیم با براندازها، همراهی کنیم، نه وضعیت حاکم را قبول داریم. معترضان امروز، به حرف سیاسیون گوش نمی‌دهند. قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه می‌دهند، همسو شویم. بحث محافظه‌کاری نیست؛ ما شعارهای آنان را قبول نداریم. ما می‌خواهیم در چارچوب نظام، نظام را اصلاح کنیم. نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم که البته می‌دانیم کار بسیار مشکل و پرهزینه‌ای است.»

این درحالی‌ست که با رادیکال شدن هر جامعه‌ای میانه‌روها اولین قربانیان خواهند بود. اینکه بهزاد نبوی درست در روزهای پسااعتراض، یادش آمده که پیر شده و باید استراحت کند، برای خیلی‌ها قابل قبول نیست. چه برای براندازان آن سوی آبی که در تحلیل‌هایشان کناره‌گیری نبوی را نیرنگی دیگر از سوی اطرافیان خاتمی می‌دانند برای کشاندن مردم به پای صندوق رای در انتخابات اسفند سال آینده و چه برای طیفی از اصولگرایان تندروی داخلی که برخی‌ از آنها مثل سایت مشرق‌نیوز این کناره‌گیری را به خاطر مواضع ضد اعتراضی اخیر نبوی می‌دانند و کنار رفتن او را نشان‌دهنده‌ی دست بالاتر طیف حامی میرحسین موسوی در جبهه اصلاحات.

تفاوت مواضع اخیر موسوی و خاتمی و دو راهی پیش‌روی جبهه

شاید به نوعی بتوان گفت شکاف دولت- ملت در ایران تا به جایی رسیده که نه تنها هربار گسل‌های اجتماعی را فعال کرده است که لاجرم ساختمان جبهه اصلاحات را نیز هر بار می‌لرزاند.

تفاوت عمیق دو بیانیه محمد خاتمی و میرحسین موسوی یکی از بیرون حصر و دیگری از درون آن؛ فقط یک اختلاف نظر معمولی نیست بلکه ماهیت یک جبهه بودن را به مخاطره انداخته است. یک طرف اصرار بر ماندن فعالیت‌ها در چارچوب ساختار سیاسی حاکم و در طرف دیگر گذر از ساختار و همصدا شدن دوباره با بدنه‌ی رادیکال شده‌ی اجتماعی به امید احیای همان بدنه‌ی اجتماعیِ از دست رفته.

در دوران شاه زمانی خلیل ملکی درباره جبهه ملی و مواضع و آشفتگی و پراکندگی‌اش گفته بود: جبهه ملی چهارم تشکیل شد اما دیگر نه جبهه است و نه ملی. جمله‌ای کلیدی که شاید این روزها مثل یک لباس از پیش دوخته شده برای جبهه‌ اصلاحات نیز مصداق داشته باشد و لباسی برازنده که گویای شرایط امروز جبهه اصلاحات است تا از پس یک پوست‌اندازی چه بیرون بیاید...