زیر چتر مصونیت

سعدی جنوبی، نرسیده به جمهوری، کوچه درختی، صدای حاج منصور ارضی از حسینیه صنف لباس‌فروشان می‌آید. مردم نه تنها توی حسینیه که در خیابان و زیر آفتاب تابستان هم نشسته‌اند و نشان می‌دهند که این مداح اهل بیت پامنبری پر و پا قرص کم ندارد. روز عرفه است و سیراب شدن از معنویت اما ناگهان از پشت بلندگویی که در دست حاج منصور است، کلمه‌ای به گوش می‌رسد که بار سیاسی‌اش بر تمام معنویت مراسم می‌چربد و تمام تلاش‌های این چند روزه برای خواباندن یک غائله را به باد می‌دهد. پروانه سلحشوری: این موضوع یک مسئله سیاسی هم نیست و ‏یک تهدید است. زیرا هیچ فرد سیاسی تهدید نمی‌کند اما اینها که دست به تهدید زده‌اند، چه بسا افراد خودسری هستند که برای ‏ناامنی در جامعه دست به این کارها می‌زنند این تلاش‌ها هنوز به بار ننشسته بود که حاج منصور ارضی از مداحان معروف، در مراسم معنوی روز عرفه آنچه که در تجمع فیضیه روی پلاکارد نوشته شده بود را به زبان آورد و هیزم به آتش ریخت

محبوبه ولی، روزنامه نگار

استخری یا قهوه قجری!

کمتر از ده روز پیش، پنجشنبه 25 مرداد، در مدرسه فیضیه قم در اعتراض به وضعیت اقتصادی، تجمعی شکل گرفت که گفته شد خودجوش است اما یک پلاکارد در دست یکی از طلاب، نه تنها خودجوش بودن آن را زیر سوال برد بلکه روحانیت را هم زیر سوال برد؛ پلاکاردی که روی آن نوشته بود: «ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت». شاید اصلا بخش دوم این شعار برای جور شدن قافیه بوده و هیچ تهدید و دسیسه و توطئه‌ای هم در کار نبوده اما در نگاه خیلی‌ها نمایشی ترسناک از افراط‌‌ ‌گرایی و تفرقه بود و این گمان را تقویت می‌کرد که استخری که آیت الله هاشمی رفسنجانی در آن فوت کرد، چیزی شبیه به قهوه‌های قجری بوده است؛ همان قدر مرموز و هراسناک!

البته این تنها حاشیه آن تجمع نبود، حسن رحیم پور ازغدی هم سخنرانی تندی کرد و حوزه و روحانیت را این چنین به باد انتقاد گرفت: «درس خارج‌هایی برگزار می‌شود که به جای این‌که تمدن دینی را تئوریزه کنند، فقه سکولار می‌سازند و در مورد بانک‌ها و روابط اجتماعی و این دست مسائل حرفی نمی‌زنند.» پلاکاردهای دیگری هم روی دست طلبه‌ها بود اما آنچه که بیش از همه اینها مورد توجه قرار گرفت همان پلاکارد «استخر فرح» بود. به سرعت موج انتقادها راه افتاد و به مراجع تقلید قم هم رسید. آیت‌الله مکارم شیرازی آن را فاجعه خواند و گفت: «در شرایط حساسی که در آن قرار داریم، تضعیف حوزه علمیه و مرجعیت و تهدید رئیس‌جمهور بر اساس چه ضابطه‌ای بوده؟»  آیت الله نوری همدانی بیانیه داد که «متاسفانه قسمتی از مطالب سخنران جلسه و بعضی از شعارها و دست نوشته‌ها در تجمع چندروز گذشته مدرسه فیضیه دقیقا در راستای اهداف دشمن بود.» سپاه هرگونه دخالت در برگزاری این تجمع از فراخوان تا دعوت سخنران را تکذیب کرد و شعارها و دست‌نوشته‌های مورد انتقاد را هم محکوم کرد.  وزیر کشور هم به مجلس فراخوانده شد و توضیحاتی داد و خلاصه این ماجرا هم به جرگه خیل داستان‌هایی پیوست که کسی مسئولیتشان را به عهده نمی‌گیرد اما هرچه که بود و نبود، با اعلام برائت‌ها از این دست‌نوشته، سعی شد که از رسمیت بیفتد و نهایتا به یک جریان انحرافی منتسب شود.

«آن یارو» و ادبیاتش

این تلاش‌ها هنوز به بار ننشسته بود که حاج منصور ارضی از مداحان معروف، در مراسم معنوی روز عرفه آنچه که در تجمع فیضیه روی پلاکارد نوشته شده بود را به زبان آورد و هیزم به آتش ریخت.

او در این مراسم گفته است: «آن یارو در استخر فرح مرد و این یکی هم در استخر یا توالت می میرد!» موجی که می رفت تا فروبنشیند، دوباره برخاسته و این بار سوالش دیگر استخر و مرگ مشکوک یکی از بزرگان نظام نیست، بلکه این است که روحانیت و مداحان، آن سوی خط قرمز چه می‌کنند و اصلا با چه مصونیتی خود را به آن سوی خط قرمزها می‌رسانند و همان جا هم می‌مانند؟

این سوال با نیم نگاهی به سابقه چنین اظهاراتی از سوی مداحان، تقویت هم می‌شود. بیشترینشان مربوط به زمان احمدی نژاد و توهین‌هایی است که حاج منصور ارضی، سعید حدادیان و بسیاری دیگر به او و تیمش روا داشتند. حدادیان در اظهاراتی از مشایی با لفظی زشت و زننده یاد کرد و ارضی نیز مشایی را یک یهودی خواند و اعلام کرد حاضر است برای کشتن او پول بدهد! البته خود احمدی نژاد نیز از این دست توهین‌ها و تهدیدها مصون نبوده است؛ تهدیدهایی که هیچ وجاهت قانونی و شرعی و اخلاقی ندارند و اگر از سوی افراد دیگری مطرح شوند، بی‌تردید با پیگرد قانونی مواجه می‌شوند.

چماقی روی سر

«وحدت» و «اعتماد»

هیچ چیز در یک جنگ، پیروزتر از روحیه و وحدت نیست؛ اصلی که در هشت سال جنگ تحمیلی نیز ثابت شد اما ایران امروز در جنگ اقتصادی از ناامنی روانی، بی‌اعتمادی و چنددسته‌گی رنج می‌برد و چنین تحرکاتی آن را بیشتر در این باتلاق فرو می‌برد. به باور برخی افراد آنچه که روی پلاکارد فیضیه نوشته شده بود و آنچه که از سوی حاج منصور ارضی عنوان شده به معنی تهدید نیست و صرفا نوعی توجه دادن مسئولین به عملکرد خود است، شاید هم این فرضیه درست باشد اما چیزی از هزینه‌هایی که این رفتارها به کشور تحمیل می‌کند کم نخواهد کرد.

از سوی دیگر بسیاری هم هستند که اصلا این فرضیه را به کلی رد می کنند و معتقدند که برعکس این اتفاقات کاملا برنامه ریزی شده و هدفمند است. پروانه سلحشوری، نماینده تهران در مجلس روز گذشته در واکنش به اظهارات ارضی، در مجلس گفت: این موضوع یک مسئله سیاسی هم نیست و ‌یک تهدید است. زیرا هیچ فرد سیاسی تهدید نمی‌کند اما اینها که دست به تهدید زده‌اند، چه بسا افراد خودسری هستند که برای ‌ناامنی در جامعه دست به این کارها می‌زنند.‌

رضا علیزاده، نماینده مردم ورزقان در مجلس روز گذشته به ایسنا گفته است: با شرایطی روبرو هستیم که جریان‌هایی در تریبون‌ها، جامعه و مراسم‌های عمومی به گونه‌ای به نظریه‌پردازی و تئوریزه کردن خشونت و تفرقه مشغولند که گویا مقوله وحدت و همدلی برایشان کمترین اهمیتی ندارد. او از کسانی گفته که در لباس انقلابی‌گری بر طبل تفرقه می‌کوبند.  علی صوفی، فعال اصلاح طلب نیز چنین رفتارهایی را ادامه ماجرای مشهد می‌داند و اظهار می‌کند: جریانی که در مشهد می‌خواست با اعتراضات خیابانی مردم را همراه خود کند و فشار به دولت بیاورد تا آقای روحانی مجبور به استعفا شود، امروز در قالب طرحی دیگر برنامه خود را جلو می‌برد. مراجع نیز در بیانیه‌های مکرر نسبت به تفرقه‌افکنی و اعتمادسوزی این گونه رفتارها هشدار داده‌اند اما گویی آنها که بر این طبل می‌کوبند، چنان سرگرم صدای طبل خویشند که صدای دیگری را نمی‌شوند و کسی هم نیست تا ساعتی آنها را از کوبیدن بر طبل بازدارد و گوششان را بدهکار نصایح کند.