محبوبه ولی

 

ایران طی سال‌های اخیر چنان بر تداوم حضور رژیم بشار اسد در سوریه اصرار ورزیده که از دید ناظران، اصل بقای اسد، اصل لایتغیر ایران است. برای پایبندی به این اصل «لایتغیر» ایران تمام توان انسانی، تسلیحاتی، سیاسی و دیپلماتیک و حتی اقتصادی خود را به کار گرفته است؛ آن هم در شرایطی که خود تحت فشار سنگین‌ترین تحریم‌ها بوده است.  شهدای مدافع حرم عینی‌ترین شواهد تلاش همه‌جانبه ایران برای حفظ اسد هستند. ایران البته برای این تلاش بی‌وقفه و چندین ساله خود استدلال‌های مذهبی - اعتقادی و همینطور سیاسی و استراتژیک طرح می‌کند که بخشی از آنها گسترش نفوذ در منطقه و البته داشتن امتیاز برای بازسازی سوریه و بهره‌برداری اقتصادی از آن است.  ضرر بزرگ برای ایران اما آنجاست که پس از صرف این همه هزینه، از بازی سوریه کنار گذاشته شود و تمام آنچه از آن مخارج هنگفت در سوریه نصیبش می‌شود، مشتی شعارهای نخ‌نمای گل‌درشت باشد. در این حالت ایران از پای سفره‌ای که خود هزینه‌اش را پرداخت کرده، بلند شده و بازیگران دیگری از آن متنعم خواهند شد.

این نگرانی همواره برای ایران وجود داشته است؛ به ویژه آنکه در مسئله دمشق، پای قدرتی چون روسیه در میان است. از این رو همواره سعی کرده حضور خود در میانه میدان را تثبیت کند. مسکو اما هرازگاهی این نگرانی را تشدید می‌کند.

مسکو، دمشق و  غیبت‌های گاه به گاه تهران

اسفند پارسال وقتی ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه و رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه در مذاکراتی بدون حضور ایران، توافق آتش‌بس ادلب را کلید زدند، عدم دعوت آنها از ایران بدبینی‌های بسیاری را برانگیخت. غیبت ایران در این مذاکرات، در حالی بود که نیروهای ایرانی یکی از عوامل اصلی در خروج ادلب از دست شورشیان و افتادن به دست ارتش اسد بودند.  با این حال ایران سعی کرد با تداوم مذاکرات آستانه، آن غیبت را بی‌اثر کند. ناگفته نماند که در مقطعی نیز اصرار حسن روحانی و ظریف به پوتین برای برگزاری مذاکرات آستانه، بی‌پاسخ ماند.

اسفند امسال، مسکو آن تحرکات توام با غیبت ایران را تکرار کرده است و به دنبال آن، همان نگرانی‌های همیشگی نیز تکرار شده‌اند؛ منتهی این بار با شواهدی که آن را تشدید می‌کند.

پنجشنبه گذشته وزرای خارجه قطر، روسیه و ترکیه اولین نشست سه‌جانبه خود را برگزار کردند. این نشست درباره مسائل مختلف منطقه بود؛ از وضعیت لیبی تا پرونده هسته‌ای ایران؛ اما در رأس آن مسئله سوریه بود.

دو نشست موازی؛ یکی با ایران، یکی بدون ایران

مولود چاووش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه همان روز در کنفرانسی خبری در حضور همتایان روسی و قطری خود اعلام کرد که دوحه، مسکو و آنکارا، یک روند مشورتی جدید را در مورد سوریه آغاز کرده‌اند. همچنین اعلام شد که قرار است جلسات مشترک این سه کشور برای بحث در خصوص سوریه تداوم پیدا کرده و جلسه بعدی این نشست سه‌جانبه هم احتمالا ترکیه است.

این روند مشورتی جدید «بدون حضور ایران»، در شرایطی آغاز شده که همزمان با آن مذاکرات آستانه «با حضور ایران» بیش از چهار سال است که به دنبال راهکاری برای صلح در سوریه است. حالا اما بسیاری معتقدند مذاکرات تازه با حضور قطر، به معنی به انزوا کشاندن ایران و البته مذاکرات آستانه است.

هرچند سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در واکنش به این دسته از تحلیل‌ها، صریحا گفت که این سه کشور یعنی روسیه، ترکیه و قطر به دنبال جایگزینی تلاشی که روسیه و ترکیه و ایران از سال 2017 به طور مشترک برای کاهش درگیری‌ها در سوریه انجام‌ داده‌اند، نیست؛ اما نکته‌ای که این تحلیل را قوام بخشیده، تکرار همین رفتار از سوی مسکو در خصوص افغانستان و طالبان است.

با چرخش مواضعی که به سبب تحولات منطقه‌ای رخ می‌دهد، هیچ بعید نیست که سیاست روسی در خلاف جهت منافع تهران بچرخد و نهایتا ایران را به جای یک بازیگر منطقه‌ای، تبدیل به یک مال‌باخته جنگ‌ها و منازعات منطقه‌ای کند

یک نشست مشورتی دیگر  بدون حضور ایران

علاوه بر مذاکرات دوحه که بدون حضور ایران برگزار شد، مقام‌های روس خبر برگزاری نشست مشورتی صلح افغانستان در روز 18 مارس، 28 اسفند در مسکو را هم داده‌اند.

نکته جالب اینکه برای این نشست نیز از ایران دعوت نشده است. به روایت رسانه‌ها به نقل از سخنگوی وزارت خارجه روسیه، این نشست قرار است با حضور نمایندگان روسیه، چین، پاکستان و نمایندگان دولت افغانستان و طالبان برگزار شود. از آمریکا نیز دعوت شده، هرچند که رویترز گفته وزارت خارجه آمریکا هنوز حضورش در این نشست را تایید نکرده است.

ضمیر کابلوف، نماینده ویژه پوتین در امور افغانستان اعلام کرده که دعوت‌نامه حضور در این نشست برای کشورهای مذکور ارسال شده است. ایران اما «غایب بزرگ» این نشست هم خواهد بود. در حالی که درخصوص افغانستان و طالبان نیز ایران علاوه بر قرابت جغرافیایی با این کشور، طی سالیان متمادی، متحمل هزینه‌های بسیار گزاف از جهت مهاجرین افغان، خونریزی‌های طالبان و مواردی از این دست شده است.

تجربه قره‌باغ

گرچه ایران، روسیه را شریک راهبردی خود می‌داند، اما تجربه «قره‌باغ» گویای این واقعیت است که نمی‌توان چندان خام این «شراکت راهبردی» شد. در غائله قره‌باغ، مناقشه میان دو همسایه شمالی ایران یعنی ارمنستان و آذربایجان رخ داد. این مناقشه به لحاظ جغرافیایی به قدری به ایران نزدیک بود که موشک‌های دو طرف به داخل خاک ایران هم اصابت می‌کرد. به لحاظ سیاسی و اقتصادی نیز چنان بر ایران موثر بود که با تغییرات مرزی، موقعیت ژئوپولتیک ایران را متزلزل و تسلط ایران بر شبکه ترانزیتی آن منطقه را تضعیف کرد.  با این حال تمام آنچه در قره‌باغ و میان آذربایجان و ارمنستان رخ داد، بدون حضور ایران بود. «شریک راهبردی ایران»، یعنی روسیه و پس از آن ترکیه بازیگردان اصلی قره‌باغ بودند. بسیاری از سیاستمداران و ناظران داخلی و خارجی، نبود ایران در تحولات آن سوی مرزهای شمالی‌اش را ضعف دیپلماتیک و کاهش نفوذ آن بر منطقه قفقاز جنوبی خواندند.  این تجربه و البته شواهد کوچک و بزرگ دیگری مانند همین نشست‌هایی که در غیاب ایران برگزار می‌شوند، منجر به شکل‌گیری این سوال بزرگ شده که آیا روسیه، قصد کاهش نفوذ ایران در منطقه را دارد؟

علاوه بر مذاکرات دوحه که بدون حضور ایران برگزار شد، مقام‌های روس خبر برگزاری نشست مشورتی صلح افغانستان در روز 18 مارس، 28 اسفند در مسکو را هم داده‌اند که آن هم بدون حضور ایران خواهد بود

خطر ریاض

موضوع دیگری که نگرانی درباره پاسخ این پرسش را تشدید کرده، احتمال نزدیکی ریاض و مسکو است. این احتمال در راستای سفر هفته گذشته سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه به ریاض، دیدارش با بن سلمان و تحلیل‌ها پیرامون آن است.

منابع دیپلماتیک در این باره می‌گویند که با توجه به روی کار آمدن دولت بایدن در آمریکا و رابطه سرد و پرتنش دولت جدید و عربستان، قطعا ریاض به دنبال یافتن دوستان و متحدان جایگزین است که منافع آنها را در منطقه تضمین کند.  روسیه در این میان می‌تواند متحدی قوی باشد. شاید هم این سفر و شواهد دیگر مبنی بر نزدیکی ریاض و مسکو به یکدیگر، صرفا هشدار سعودی‌ها به آمریکا باشد تا از این طریق واشنگتن را ناگزیر کنند که سیاست سختگیرانه خود نسبت به ریاض را تعدیل کند.  اما به هر روی نشانه تغییرات تازه در خاورمیانه است که می‌تواند منجر به چرخش سیاست‌های مسکو شود به نحوی که منجر به تصمیم آن برای انزوای ایران شود؛ به ویژه آنکه روابط گل‌آلود ریاض و واشنگتن، قطعا ماهی‌هایی برای مسکو دارد. هرچند که مسکو در این سال‌ها نشان داده که منافع خود را در عدم رویارویی با ایران می‌بیند اما چرخش مواضعی که به سبب تحولات منطقه‌ای رخ می‌دهد، هیچ بعید نیست که سیاست روسی در خلاف جهت منافع تهران بچرخد و نهایتا ایران را به جای یک بازیگر منطقه‌ای، تبدیل به یک مال‌باخته جنگ‌ها و منازعات منطقه‌ای کند.