نسرین هزاره مقدم

دست‌هایش کوچک است و جثه‌اش، ظریف و بی‌جان. با این همه، کیسه گونی سنگین زباله‌های بازیافتی را چنان بر دوش می‌کشد که یاد مورچه‌ها می‌افتی؛ مورچه‌هایی که چند برابر توان جسمی خود بار برمی‌دارند؛ مورچه‌های ظریف کارگر

«محمد» مهاجر نیست. ایرانی است و خانواده‌اش ساکن روستایی دورافتاده در تربت‌جام خراسان جنوبی هستند، از آن روستاهایی که پدیده بد یمن و منحوس خشکسالی، رمق جانشان را کشیده و تمام آب‌ها را خشکانده است. محمد که سال‌های ابتدایی کودکی‌اش با مرگ پدر و بعد هم بیماری مادر گره خورده، اینجا در کنار عموی کارگرش در اتاقکی کارگری شب را به صبح می‌رساند و روزها همچنان زباله‌گردی می‌کند. به‌رغم ترس و نگرانی بابت کرونا، او هنوز دست‌ها را تا آرنج در سطل‌های بزرگ زباله‌ها فرو می‌کند و گونی‌های آلوده زباله‌های بازیافتی را از این سو به آن سو می‌کشد. محمد و امثال محمد را در روزهای نیمه مرداد ماه گرم تهران در خیابان‌ها می‌بینی که با سرعت تمام، با پیشانی درهم کشیده و اخم‌آلود از این سطل زباله سراغ سطلی دیگر می‌رود.

ممنوعیت زباله‌گردی کودکان

بیست و پنجم خرداد ماه سال جاری، شهردار تهران در ابلاغیه‌ای، زباله‌گردی کودکان در پایتخت را ممنوع اعلام کرد. حناچی در این ابلاغیه‌ با اشاره به زباله‌گردی کودکان و مسئولیت شهرداری تهران اعلام کرد: شهرداری تهران آمادگی دارد با تشدید نظارت خود بر پیمانکاران بازیافت، مانع از به‌کارگیری کودکان در این بخش شده و مسئولیت قانونی خود در این بخش را ایفا کند.

وی در این ابلاغیه نوشت: راه‌حل نهایی از منظر شهرداری تهران، اصلاح الگوی جمع‌آوری پسماند شهر تهران است که برنامه‌ریزی برای آن انجام شده که با اجرای آن پدیده موسوم به زباله‌گردی از میان خواهد رفت اما تا آن زمان ضروری است برای منع به‌کارگیری کودکان در فرآیند جمع‌آوری و تفکیک پسماند خشک، اقدام جدی صورت گیرد. براساس طرحی که همکاران من در معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران با کمک معاونت خدمات شهری، سازمان پسماند و سازمان بازرسی شهرداری و مشارکت همه ذینفعان در سطح استان و مدیریت شهری تهیه کرده‌اند، شهرداری تهران آمادگی دارد با تشدید نظارت خود بر پیمانکاران بازیافت مانع از به‌کارگیری کودکان در این بخش شده و مسئولیت قانونی خود در این بخش را ایفا کند. در این طرح، شهرداران مناطق، مسئول برخورد با پیمانکارانی هستند که از کودکان برای جمع‌آوری زباله خشک استفاده می‌کنند. از همشهریان تهرانی هم تقاضا می‌کنم هر مورد تخلفی را به ۱۳۷ اطلاع دهند.

به نظر می‌رسد که شهردار تهران از وضعیت بغرنج کودکان کار در بخش زباله‌گردی آگاه است و می‌داند که ممنوعیت به تنهایی نمی‌تواند نجات‌دهنده این کارگران باشد.

در بخشی دیگر از این ابلاغیه می‌خوانیم: در اجرای این طرح هر گونه تعرض نسبت به کودکان خط قرمز شهرداری تهران است و تنها از طریق مجازات پیمانکاران متخلف باید به این پدیده مذموم پایان داده شود. کار کودکان در حوزه پسماند خشک، فقط جمع‌آوری زباله از مخازن سطح شهر نیست بلکه آنان در ساعات دیگری از روز در گاراژ‌ها و انبار‌هایی که بسیاری از آنها خارج از محدوده شهر تهران است، مشغول به کارند. اغلب این کودکان در همین گاراژ‌ها و گود‌ها زندگی می‌کنند و شرایط زندگی آنان در این اماکن بسیار تلخ و تکان‌دهنده است. هدف شهرداری تهران از ورود به حوزه زباله‌گردی و ممنوعیت کار کودکان، فقط رویت‌ناپذیر کردن آنها از سطح شهر و بی‌توجهی به شرایط آنها در گاراژ‌ها و کارگاه‌ها نیست. نظارت بیشتر بر پیمانکاران و جلوگیری از به‌کارگیری کودکان باید گاراژ‌ها و گود‌های اطراف تهران را نیز شامل شود و موفقیت در اعمال این ممنوعیت، همکاری سایر نهاد‌ها و ارگان‌های ذیربط را می‌طلبد.

آیا ممنوعیت جواب می‌دهد؟

اما آیا تماس تلفنی شهروندان با ۱۳۷ و حضور ماموران شهرداری در محل، می‌تواند کودکانی مانند محمد را از زباله‌گردی بازدارد؟ آیا این اقدامات بازدارنده و تنبیهی می‌تواند زندگی محمد را از چرخه نگران‌کننده ویروس و بیماری نجات دهد؟ آیا راهی به جز زباله‌گردی برای محمد و امثال او وجود دارد و آیا برخورد با پیمانکارانی که کودکان را به کار می‌گیرند و اصلاح الگوی جمع‌آوری پسماند شهر تهران می‌تواند راه‌حل موثر باشد؟

در زباله‌گردی بسیاری از کودکان کار مانند محمد، پای هیچ پیمانکاری در میان نیست. اینها اصولاً برای پیمانکاران کار نمی‌کنند بلکه خودشان با شناسایی گودهای تفکیک زباله در حاشیه شهرها، به صورت فردی یا گروهی اقدام به حمل زباله‌های خشک به این محل‌ها می‌کنند و پول را همان‌جا نقدی از تفکیک‌کنندگان زباله و مافیاهای احتمالی که خریداران بالقوه زباله خشک هستند، دریافت می‌کنند.

در روزهای گرم نیمه مرداد ماه تهران، محمد و امثال محمد را در خیابان‌ها می‌بینی که با سرعت تمام، با پیشانی درهم کشیده و اخم‌آلود از این سطل زباله سراغ سطلی دیگر می‌روند

آمار کودکان زباله‌گرد پایتخت

در همان روزی که ابلاغیه شهردار تهران مبنی بر منع زباله‌گردی کودکان صادر شد، مقام مسئول دیگری آماری از زباله‌گردی کودکان پایتخت منتشر کرد: ۴هزار کودک زباله‌گرد در تهران وجود دارد.

«محمدرضا جوادی یگانه» معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران در بیست و پنجم خرداد ماه، یعنی سه ماه بعد از آمدن کرونا ویروس و البته ماه‌ها بعد از ممنوعیت زباله‌گردی در اسفند ماه گفت: شهرداری تهران برآوردی از تعداد کودکان زباله‌گرد ندارد اما براساس برآوردهای آماری ناشی از زباله‌های شهر تهران، توان کودک در حمل پسماندهای خشک و...، حدود چهار‌هزار کودک زباله‌گرد در تهران وجود دارد.

قبل از آن، در تابستان گذشته «مجید فراهانی» عضو شورای شهر تهران، اعلام کرده بود ١۴‌هزار زباله‌گرد در تهران وجود دارد که چهار‌هزار و ٧٠٠ نفرشان کودک هستند.

اگر عدد ۴ هزار نفر را برای کودکان زباله‌گرد مبنا قرار دهیم، باید بپرسیم که برای چه تعداد از آنها، ابلاغیه شهردار تهران و تماس‌های احتمالی مردمی با ۱۳۷ می‌تواند مانع زباله‌گردی و خطر کردن شود؟ اگر ابلاغیه شهردار تهران در روزهای پایانی خردادماه چاره‌ساز و موثر بود، چرا باید در نیمه مرداد ماه هنوز شاهد کودکانی باشیم که در خیابان‌های تهران بزرگ مشغول زباله‌گردی هستند؟

شهرداری تهران برآوردی از تعداد کودکان زباله‌گرد ندارد اما براساس برآوردهای آماری ناشی از زباله‌های شهر تهران، توان کودک در حمل پسماندهای خشک و...، حدود چهار‌هزار کودک زباله‌گرد در تهران وجود دارد

استدلال عجیب و غریب محمد

محمد در مورد کرونا اطلاعات چندانی ندارد اما استدلال بسیار غریبی دارد. شاید با این استدلال غیرموجه و عجیب و غریب، از نظر ذهنی خودش را متقاعد کرده است که «باید» و «می‌تواند» که ادامه دهد. او می‌گوید: کرونا بیماری بچه‌پولدارهاست و سراغ ما فقیر و بیچاره‌ها نمی‌آید. ما دیگر این‌قدر بدبختی و گرسنگی کشیده‌ایم که به کرونا نمی‌رسد!

او گرچه خودش را متقاعد کرده از کرونا نترسد اما در واقعیت، کرونا و بیماری، او را کوچه به کوچه و سطل به سطل تعقیب می‌کند. محمد شاید چاره دیگری ندارد که به این استدلال تلخ و غیرواقعی پناه آورده است. او با یک مادر بیمار و بدون پدر، هزار کیلومتر دورتر از روستای قحطی‌زده و خشک محل تولدش، در پایتخت چه می‌تواند بکند، چگونه نان دربیاورد اگر زباله‌ها را برای کاغذ و مقوا و شیشه کندوکاو نکند و آیا ترس برای کودکی مثل محمد، هیچ تناسبی با واقعیت‌های تلخ زندگی دارد؟