چرا روسیه از تجمیع تروریست‌ها در شمال افغانستان هراس دارد؟

فرشاد گلزاری

اخیراً نشست روسای نهادهای امنیتی کشورهای مشترک‌المنافع در تاجیکستان برگزار شده که نفرات اول سرویس‌های اطلاعاتی این کشورها بعلاوه «الکساندر بورتنیکوف»، رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) در آن حضور داشته‌اند و طبق سنوات گذشته آخرین وضعیت امنیتی و تهدیدات ضدامنیتی در آن مورد بررسی قرار گرفته است. اینکه آیا این نشست برای اولین بار برگزار می‌شود، پاسخش منفی است؛ چراکه در گذشته هم شاهد برگزاری چنین اجلاس‌هایی بودیم اما آنچه اهمیت این اجلاس و نگرانی‌های مطرح شده در آن را دو چندان می‌کند، وضعیت امنیت آسیای میانه و جنوب آسیا است. رئیس سرویس امنیتی روسیه در این نشست رسماً اعلام کرده که چیزی حدود 5 هزار تروریست در مرزهای شمالی افغانستان تجمع کرده‌اند که موجب نگرانی جدی مسکو و شرکای منطقه‌ای آن شده است.

برای درک بهتر نگرانی روسیه و جامعه اطلاعاتی آن از این موضوع باید چند نکته را مورد نظر قرار داد. نخست آنکه در تعریف تروریسم (تعریف عام) این پدیده به دو شاخه تقسیم می‌شود:1- تروریسم ایدئولوژیک غیرمذهبی (مانند بادرماینهف در آلمان یا بریگاد سرخ در ایتالیا) که مشی مارکسیستی داشتند و به نوعی باید آنها را تروریسم آرمانخواه بدانیم 2- تروریسم ایدئولوژیک مذهبی (همانند سازمان تروریستی القاعده، داعش، شبکه حقانی، بوکوحرام و غیره) که اساس و پایه آنها بر تفسیر وارونه آیات قرآن یا انجیل بنا شده و همچنان در قرن بیست و یکم درگیر آن هستیم. اما تعریف دیگری که از تروریسم وجود دارد و در مطالعات تروریسم توسط نخبگان مطرح می‌شود، تقسیم‌بندی تروریسم به شاخه‌های ریزتر و موضوعی‌تر است؛ مانند تروریسم صنعتی، تروریسم محیط زیست، نارکوتروریسم (تروریسم مواد مخدر)، تروریسم دولتی و غیره که هر کدام از این موضوعات در جغرافیای خاص و توسط عوامل خاص پیاده‌سازی و اجرا می‌شود و موضوع یادداشت پیش‌رو نیست.

نکته دوم، تعریف روسیه از امنیت در سند کلان امنیت ملی این کشور است. روسیه امنیت ملی خود را به سه لایه تشبیه کرده است. لایه اول، تمامیت ارضی روسیه را دربرمی‌گیرد. لایه دوم، جمهوری‌های جدا شده از شوروی سابق هستند که امروزه از آنها به عنوان کشورهای مشترک‌المنافع روسیه نام برده می‌شود؛ مانند قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و غیره. لایه سوم، خاورمیانه و متحدان مسکو را شامل می‌شود که حضور ارتش فدراسیون روسیه در منازعه سوریه سندی بر این ادعا به حساب می‌آید. اما نکته مهم و پنهان ماجرا این است که کرملین از ناحیه جنوب روسیه احساس خطر می‌کند. در این ناحیه چچن و گروزنی یکی از مناطقی هستند که طی جنگ هشت ساله سوریه، شاهد آن بودند که تعداد کثیری از افراط‌گراهای مذهبی به داعش پیوستند. به عبارتی دیگر بخش اعظمی از نیروهای خارجی داعش در سوریه و عراق را ساکنین قفقاز تشکیل می‌دانند که این دو منطقه هم بخشی از آن به حساب می‌آید و نشان می‌دهد روسیه به‌خوبی از پتانسیل «بنیادگرایی رادیکال» در این منطقه با خبر است. 

اما نکته سوم؛ از سال 1393 اخباری از سوی روسیه و منابع امنیتی افغانستان مبنی بر تشکیل خلافت خراسان (شاخه داعش در افغانستان) منتشر شد، اما خیلی‌ها در داخل ایران و حتی کشورهای همسایه آن را جدی نگرفتند. خلافت خراسان در ابتدا تعداد محدودی از عناصر داعش را دربرمی‌گرفت که هسته اولیه آن در ولایت ننگرهار تشکیل شد و حتی گفته می‌شد که برخی از اعضای جدا شده طالبان به این جریان تروریستی پیوسته‌اند. در این مدت روسیه اوضاع را زیر نظر داشته اما واقعیت این است افغانستان و به صورت کلی آسیای میانه، به عنوان سرزمین مادری بنیادگرایی به حساب می‌آید و مسکو از به راه افتادن غائله دیگر در این منطقه به‌شدت هراس دارد.