رامین پرتو

ژاپن روز گذشته (سه‌شنبه) صحنه یک واقعه کم‌نظیر، تعجب‌آور و حتی رمزآلود بود، چراکه پارلمان این کشور با رأی اکثریت به سانائه تاکائیچی، سیاست‌مدار محافظه‌کار و رئیس حزب لیبرال دموکرات، او را به‌عنوان نخستین زن در تاریخ این کشور بر کرسی نخست‌وزیری نشاند؛ انتخابی تاریخی که می‌تواند مسیر تازه‌ای برای سیاست و نقش زنان در ژاپن رقم بزند. شبکه خبری ان.اچ.کی اعلام کرد که تاکائیچی به‌عنوان نخست‌وزیر بعدی ژاپن در مجلس نمایندگان انتخاب شد اما با این حال، وی باید تأیید مجلس مشاوران (مجلس علیا) را نیز کسب کند که به نظر می‌رسد مانعی در این خصوص وجود ندارد. به هر ترتیب وی توانست در این رأی‌گیری ۲۳۷ رأی از مجموع ۴۶۵ رأی ممکن را کسب کند و جایگزین شیگِرو ایشیبا شود. با وجود این انتخاب تاریخی، ائتلاف حاکم هنوز در مجلس علیا اکثریت ندارد که ممکن است بر ثبات دولت او تأثیر بگذارد.

از منظر ایالات متحده و اروپا، انتخاب اولین نخست‌وزیر زن در ژاپن می‌تواند نمادی مثبت برای مشارکت زنان و تغییرات بلندمدت سیاسی تلقی شود، اما همزمان، سیاست‌های محافظه‌کارانه تاکائیچی و موضع‌گیری‌های او در حوزه امنیت و تاریخ جنگ جهانی دوم نیز مورد توجه و نگرانی این بازیگران قرار دارد

پیام انتخاب 

اولین نخست‌وزیر زن ژاپن چیست؟

انتخاب سانائه تاکائیچی به‌عنوان نخستین زن نخست‌وزیر ژاپن، بی‌تردید نقطه عطفی در تاریخ سیاسی این کشور به شمار می‌رود. در جامعه‌ای که هنوز سیاست و قدرت عمدتاً در دست مردان است، این گام نمادی از شکستن سقف شیشه‌ای چارچوب سیاسی است؛ آن‌هم زمانی که ژاپن در شاخص‌های مشارکت زنان در قدرت سیاسی، نمره‌های نه چندان درخشانی در جهان دارد. با این حال، اهمیت این انتخاب صرفاً در نمادگرایی آن نیست، بلکه در این پرسش است که آیا حضور یک زن در بالاترین سطح قدرت می‌تواند سلسله تغییرات ساختاری در مشارکت زنان، سیاست جنسیتی و فضای عمومی به وجود آورد یا خیر؟ در این‌باره تحلیلگران هشدار داده‌اند که انتخاب تاکائیچی لزوماً به معنای تحول در سیاست جنسیتی ژاپن نیست، زیرا او در مواضع خود بسیار محافظه‌کار شناخته می‌شود؛ از جمله مخالفت با ازدواج هم‌جنس‌گرایان و حق زنان برای حفظ نام خانوادگی‌شان پس از ازدواج که نشان از عدم تاکید بر جنسیت دارد.

در منطقه آسیا و به‌ویژه شبه‌جزیره کره، این انتخاب می‌تواند نشانه‌ای از تغییر جهت در ژاپن باشد؛ کشوری که تعاملات آن با چین، کره جنوبی و کره شمالی در بستر تاریخی، امنیتی و اقتصادی حساسیت‌برانگیز قرار گرفته است. پیام این انتخاب برای منطقه می‌تواند این باشد که ژاپن آمادگی دارد در سطح داخلی و منطقه‌ای بازسازی شود؛ هرچند روشن نیست مسیر این بازسازی به سمت لیبرالیسم جنسیتی خواهد بود یا به سمت محافظه‌کاری قدرتمندتر که در گذشته هم به نوعی دیگر شاهد آن بوده‌ایم

چالش‌های داخلی و خارجی 

دولت تاکائیچی

بدون شک مسیر نخست‌وزیری تاکائیچی هم با فرصت و هم با ریسک‌های فراوان همراه است. نخست اینکه ائتلاف حاکم در هیچ‌یک از دو مجلس (مجلس نمایندگان و مجلس مشاوران) دارای اکثریت مطلق نیست و این بدان معناست که برای تصویب هر قانون یا ارائه بسته‌های اقتصادی یا سیاست‌های امنیتی، وی ناچار خواهد بود حمایت احزاب مخالف را نیز جلب کند یا با ترکیب ناپایدار ائتلاف دست‌وپنجه نرم کند و بر همین اساس چالش‌های داخلی در حوزه سیاست حزبی برای وی چندان پنهان و کم نخواهد بود. 

در حوزه اقتصاد، ژاپن با مشکلاتی چون تورم، افزایش قیمت‌ها، کندی رشد اقتصادی و نگرانی بازارها مواجه است. گزارش‌ها حاکی از آن ا‌ست که بازارها از احتمال سیاست‌های مخارجی و بدهی‌زایی بیشتر زیر رهبری تاکائیچی نگران‌ هستند. در سیاست خارجی نیز وی با آزمون‌هایی فوری روبه‌رو خواهد بود که دیدار با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، شرکت در نشست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و مدیریت رابطه با چین، کره جنوبی و روسیه از این دست خواهند بود. مواضع تاکائیچی در بازنگری قانون اساسی ژاپن، تقویت توان نظامی، و زیارتگاه جنجالی یاسوکونی همگی می‌توانند موجب تنش با همسایگان شوند و او باید در این موارد بتواند با یک راه حل مشخص وارد میدان نبرد سیاست و اقتصاد شود.

به‌عبارتی، نخست‌وزیر جدید ژاپن نه تنها باید درون حزب و ائتلاف تازه‌اش را منسجم نگه دارد، بلکه باید سیاستی قابل اجرا درون کشور داشته باشد و در عین حال دیپلماسی منطقه‌ای را با حداقل تنش پیش ببرد. اگر نتواند این دو موضوع را مدیریت کند، احتمالاً دوران نخست‌وزیری‌ وی کوتاه خواهد بود که البته این پدیده‌ در ژاپن سابقه دارد و از آن به «نوبت‌گذاری نخست‌وزیران» یاد می‌شود!

انتخاب سانائه تاکائیچی به‌عنوان نخستین زن نخست‌وزیر ژاپن، از منظر تاریخی یک گام کیفی به جلو محسوب می‌شود، اما در عین حال، از منظر سیاست و قدرت، به هیچ‌وجه تضمینی برای تحول در ساختارها و سیاست‌ها نیست و او فردی محافظه‌کار، ملی‌گرا و از شاگردان و نزدیکان «شینزو آبه» است که مواضعی مستحکم در حوزه امنیت، دفاع و تاریخ دارد

دیدگاه‌های بین‌المللی و منطقه‌ای 

نسبت به توکیو

از منظر ایالات متحده و اروپا، انتخاب اولین نخست‌وزیر زن در ژاپن می‌تواند نمادی مثبت برای مشارکت زنان و تغییرات بلندمدت سیاسی تلقی شود. اما همزمان، سیاست‌های محافظه‌کارانه تاکائیچی و موضع‌گیری‌های او در حوزه امنیت و تاریخ جنگ جهانی دوم نیز مورد توجه و نگرانی این بازیگران قرار دارد. برای مثال، اروپا ممکن است از ژاپن انتظار داشته باشد در مسائل حقوق زنان و برابری جنسیتی گام‌های ملموس بردارد؛ اما اگر این حوزه نادیده گرفته شود، ممکن است اعتبار ژاپن در این عرصه کاهش یابد.

در حوزه منطقه‌ای، نگاه چین، کره جنوبی و کره شمالی به توکیو پیچیده است. چین و کره جنوبی به‌ویژه نسبت به سیاست‌های تاریخی و ملی‌گرایانه ژاپن از جمله زیارتگاه یاسوکونی حساس هستند. حضور نخست‌وزیر زن ممکن است برای افکار عمومی این کشورها پیام مثبتی داشته باشد، اما اگر سیاست‌های امنیتی ژاپن تشدید شود و این کشور را به سمت بیشتر شدن تنش با چین ببرد، این انتخاب می‌تواند تأثیر معکوسی نیز داشته باشد؛ به‌عنوان مثال، تاکائیچی پیش از این زیارت یاسوکونی را انجام داده و نیز به بازنگری در قانون اساسی ژاپن اعتقاد دارد. کره شمالی نیز ممکن است این انتخاب را به‌عنوان نشانه تقویت ژاپن در حوزه نظامی ببیند و در نتیجه بازدارندگی یا تهدیدات خود را تشدید کند. همچنین، برای واشنگتن، ژاپن با نخست‌وزیری تاکائیچی می‌تواند متحدی آماده‌تر برای تقویت همکاری امنیتی در منطقه باشد، اما همزمان باید مراقب باشد تا ژاپن از دایره تعاملات چندجانبه به سمت تقابل صرف نیاید؛ چراکه ترامپ به یکجانبه‌گرایی عادت دارد و توکیو نمی‌تواند این موضوع را به صورت کامل بپذیرد و آنرا حل و فصل کند. لذا انتخاب تاکائیچی هم فرصتی برای ژاپن در عرصه بین‌المللی است و هم آزمونی دشوار برای سیاست منطقه‌ای‌ این کشور به شمار می‌رود.

فرجام سخن

انتخاب سانائه تاکائیچی به‌عنوان نخستین زن نخست‌وزیر ژاپن، از منظر تاریخی یک گام کیفی به جلو محسوب می‌شود؛ اما در عین حال، از منظر سیاست و قدرت، به هیچ‌وجه تضمینی برای تحول در ساختارها و سیاست‌ها نیست. او فردی محافظه‌کار، ملی‌گرا و از شاگردان و نزدیکان «شینزو آبه» است که مواضعی مستحکم در حوزه امنیت، دفاع و تاریخ دارد. با توجه به ائتلاف شکننده‌ای که به‌تازگی شکل گرفته، با اکثریت نه چندان قوی در پارلمان، دولت جدید ژاپن با ریسک بالا نسبی فعالیت خود را آغاز کرده است. اگر نتواند به سرعت بسته اقتصادی مؤثری ارائه دهد، اعتماد عمومی را حفظ کند، و همزمان دیپلماسی هوشمندانه‌ با همسایگان و متحدان داشته باشد، احتمالاً با فشار و حتی کناره‌گیری مواجه خواهد شد؛ همان‌گونه که در گذشته نخست‌وزیرانی که نتوانستند بر چالش‌ها غلبه کنند، مدت کوتاهی در این سمت باقی ماندند.

در نهایت، پیام این انتخاب برای منطقه و جهان این است که ژاپن می‌خواهد چهره‌ای جدید از رهبری داشته باشد، اما این تازگی لزوماً به معنای گشایش به سمت لیبرالیسم اجتماعی یا مشارکت بیشتر زنان در سطح قدرت نیست؛ بلکه ممکن است ترکیبی از نمادگرایی جنسیتی با سیاست‌های راست‌گرایانه و امنیت‌محور باشد. بنابراین، آنچه اکنون اهمیت دارد، عملکرد عملی نخست‌وزیر جدید ژاپن فارغ از نگاه‌های جنسیتی است.