فرشاد گلزاری

بیش از یک سال از هجوم طالبان به کابل و سقوط دولت محمد اشرف غنی در افغانستان می‌گذرد و حالا اتفاقاتی در حال رخ دادن است که آینده این کشور را با مشکلات جدی روبرو ساخته است. از یک سو اقتصاد در افغانستان به یک مو بند است و اگر کمک‌های گاه و بی‌گاه غرب به کابل قطع شود بدون تردید فروپاشی در کمتر از چند ماه عیان می‌شود که البته همین حالا هم بخشی از آن قابل رویت است. از حیث مدنی و اجتماعی هم متاسفانه این روزها افغانستان صرفاً به یک سوژه داغ برای رسانه‌ها تبدیل شده است. یک روز بحث فروش کودکان توسط مادرها و پدرهایشان به بهانه غلبه بر گرسنگی به سرخط رسانه‌ها و مطبوعات تبدیل می‌شود و روز بعد اعمال فشار بر زنان و کنار گذاشته شدن آنها از تحصیل و کار تبدیل به محوری برای مانور موسسات و جریان‌های حقوق بشری می‌شود که خروجی آن صرفاً سوگنامه‌ای است که هیچ ضمانت‌اجرایی علیه طالبان در قضیه مسائل انسانی به وجود نمی‌آورد. در سوی دیگر هم مشکل جدی‌تری وجود دارد که آن هم عدم به رسمیت شناختن طالبان و افغانستان کنونی از سوی جامعه ملل است. در حقیقت ما با کشوری روبرو هستیم که مُهره‌های حاکم بر آن هم مقبولیت دارند و در نشست‌ها از آنها دعوت می‌شود، و هم مشروعیت ندارند و در هیچکدام از مجامع بین‌المللی به آنها کُرسی داده نمی‌شود. این بلاتکلیفی دقیقاً همان پروژه‌ای است که ایالات متحده آمریکا به صورت مهندسی شده به افغانستان تحمیل کرد و سعی داشت تا در این مجال بتواند به هر ترتیب که شده علاوه بر تامین منافع خود، یک بحران جدید را برای مشغول کردن کشورهایی مانند چین و روسیه و سپس ایران و پاکستان و هند به وجود بیاورد. اینکه امروز وضعیت نامطلوب امنیتی در افغانستان و با وجود روی کار آمدن طالبان و حقانی‌ها هنوز هم قربانی می‌گیرد و هر هفته صدای انفجار و انتحار به گوش می‌رسد و هر از گاهی تصاویر تأدیب‌های انفرادی و دسته‌جمعی منتشر می‌شود، دقیقاً حاصل همین بهم‌ریختگی است که آمریکا آن را با طالبان در دوحه به امضا رساند. باید متوجه بود که طالبان صرفاً با ایالات متحده توافقنامه امضا کرده و مابقی کشورها به عنوان ناظر یا رابط در توافق دوحه ایفای نقش می‌کنند و همین موضوع به خوبی نشان می‌دهد که اساساً افغانستان اگرچه در دست طالبان است اما کنترل اوضاع آن در واشنگتن قرار دارد. اما در این میان موضوعاتی مطرح می‌شود که باعث به وجود آمدن شک و شبهه شده و به نوعی اوضاع را به سمت و سوی دیگری هدایت می‌کند که درون‌مایه آن به ساختار ایدئولوژیک و چارچوب‌های فرادستی- فرودستی طالبان برمی‌گردد.

هبت‌الله آخوندزاده به مسئولان طالبان دستور داده که در کنار استحکام «شریعت» در داخل افغانستان، برای حاکم کردن آن در جهان نیز آماده شوند: «هر کجا که امر اعزام را برای‌تان صادر کردم، شما باید به آنجا بروید.» این سخنان به نوعی نشان می‌دهد که او حالا خود را مسئول برقراری شریعت اسلامی در سراسر دنیا می‌داند!

طالبان و سودای جهاد جهانی!

اشخاصی مانند ملا برادر آخوند، معاون رئیس‌الوزرای طالبان، ملا محمدیعقوب، وزیر دفاع این گروه و سراج‌الدین حقانی، وزیر کشور و مسئول شبکه حقانی اخیراً علیه رهبر طالبان سخن گفتند و به نوعی او و رفتارش را تک‌روی و یک‌جانبه‌گرایی علیه ساختار طالبان و افغانستان دانستند

طی هفته‌های اخیر شاهد آن بودیم که انتقادهایی از سوی مقامات ارشد طالبان علیه هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان شکل گرفت. به عنوان نمونه اشخاصی مانند ملا برادر آخوند، معاون رئیس‌الوزرای طالبان، ملا محمدیعقوب، وزیر دفاع این گروه و سراج‌الدین حقانی، وزیر کشور و مسئول شبکه حقانی اخیراً و به صورت سریالی علیه رهبر طالبان سخن گفتند و به نوعی او و رفتارش را تک‌روی و یک‌جانبه‌گرایی علیه ساختار طالبان و افغانستان دانستند. اینکه چرا طالبان به این سمت رفته و علیه رهبر خود تا به این حد انتقادهای مشخص را مطرح می‌کند، موضوعی است که عموماً در اگثر گروه‌های بنیادگرای رادیکال شکل می‌گیرد. این جریان‌ها عموماً دارای طیف‌های گوناگون هستند و حتی هسته مرکزی آنها هم ممکن است چندین بخش باشد که همین امر موجب نفوذ دولت‌های خارجی می‌شود و طلبانِ کنونی هم از این امر مستثنی نیست. اما حال آنچه نه تنها باعث نگرانی اعضای طالبان بلکه باعث نگرانی جامعه جهانی شده، سخنان اخیر رهبر این جریان است. اسناد و مدارکی از سوی برخی رسانه‌های افغانستان منتشر شده که نشان می‌دهد حدود دو ماه پیش (ژانویه) رهبر طالبان با ارسال نامه‌ای به مسئولان منابع انسانی وزارتخانه‌ها و نهادهای مستقل اداری تحت کنترل این گروه، خواستار تشکیل یک نشست در قندهار شده که در نهایت 32 تن در این نشست حاضر شدند. گویا رهبر طالبان در این جلسه به صورت «مونولوگ» سخن گفته و مابقی شنونده بوده‌اند. اینکه در این جلسه به مسائل داخلی پرداخته شده و رهبر طالبان چندین درخواست از مسئولان داشته، یک موضوع بدیهی به شمار می‌آید اما آنچه مهم بوده سخنانی است که بوی «جهاد جهانی و برقراری شریعت» با قرائت موردنظر طالبان را می‌دهد. هبت‌الله آخوندزاده در بخشی از این دیدار و گفت‌وگو به مسئولان طالبان دستور داده که در کنار استحکام «شریعت» در داخل افغانستان، برای حاکم کردن آن در جهان نیز آماده شوند. او در ادامه سخنان خود خطاب به مسئولان طالبان می‌گوید «اینک که به شهرها آمده‌اید، مردم شهرها را هم به پیروی از دین فراخوانید و مردم باید طوری مسلمان واقعی و مخلص شوند و شما را آن‌قدر حمایت کنند تا بتوانید نظام اسلامی را در تمام جهان حاکم سازید. هر زمانی که همه مردم افغانستان آماده قربانی برای دین شدند، در آن ‌صورت هر کجا که امر اعزام را برای‌تان صادر کردم، شما باید به آنجا بروید. لذا اگر واقعاً خواهان حاکمیت دین و شریعت هستید، پس آماده قربانی شوید و زره را بپوشید». این سخنان رهبر طالبان به نوعی نشان می‌دهد که او حالا خود را در کسوت یک عالم دینی که یک جریان را رهبری می‌کند نمی‌بیند، بلکه خود را مسئول برقراری شریعت اسلامی بر اساس تعاریف این فرقه در سراسر دنیا می‌داند! این دقیقاً همان دیدگاهی است که اسامه بن‌لادن، رهبر پیشین و بنیانگذار سازمان القاعده با خود حمل می‌کرد و به همین ترتیب 11 سپتامبر را رقم زد. اینکه رهبر طالبان جهاد برون‌مرزی یا همان جهاد جهانی را به آینده موکول کرده به نوعی نشان می‌دهد که او به هر ترتیب سودای عملیاتی کردن چنین موضوعی را در سر دارد و حتی برخی معتقدند که همین حالا برخی از اعضای طالبان در پوشش‌های مختلف برای کمک به برخی جریان‌ها در سراسر دنیا در حال رفت و آمد هستند. عده‌ای دیگر هم بر این باورند که این سخنان رهبر طالبان می‌تواند چراغ سبزی به جهادی‌های سراسر دنیا باشد تا آنها به افغانستان سفر کنند و برای برنامه‌های بعدی آمده شوند که این هم یک خطر مهم ارزیابی می‌شود. مضاف بر این گفته می‌شود که ارتباط طالبان با القاعده در برخی لایه‌ها همچنان پایدار است و به همین دلیل باید این سخنان هبت‌الله آخوندزاده را یک تهدید جدی دانست که گستره آن فقط افغانستان نیست، بلکه جهان را دربرمی‌گیرد.