سیدمحمد میرزامحمدزاده

ناتالی نوگرد روزنامه‌نگار برجسته فرانسوی روزنامه انگلیسی گاردین بابیان اینکه پوتین و ترامپ از برگزیت خرسند هستند و آن‌ها برای طرح‌های بلندمدت خود حساب ویژه‌ای روی برگزیت باز کرده‌اند، می‌نویسد تنها راه تضعیف این دو ابرقدرت از مسیرشان برای تسلط بر جهان، حفظ اتحادیه اروپا و نه گفتن به برگزیت است. در مطلب نوگرد به تلاش‌های این دو برای از هم‌پاشیدن اروپا اشاره شده است و وی عنوان می‌کند که البته تقابلی هم بین آن دو در کنار این به‌ظاهر دوستی وجود دارد؛ وی از اتصال ایدئولوژیک ترامپ  برگزیت  پوتین یاد می‌کند و در مطلب خود می‌نویسد:

هفته گذشته در حال مطالعه کتاب نظم جهانی اثر کسینجر بودم که خبر شگفت‌انگیز کناره‌گیری جیمز ماتیس‌، وزیر دفاع آمریکا منتشر شد و موجی از تردید را در سرتاسر اروپا ایجاد کرد. این خبر برای من حرف‌های کسینجر را برجسته‌تر کرد: ایالات متحده همه دلایل تاریخی و ژئوپولتیک را برای حمایت از اتحادیه اروپا و جلوگیری از خاموش شدن آن در یک خلأ ژئوپلتیک در دست دارد؛ ایالات متحده اگر از اروپا در سیاست اقتصاد و موضوع دفاع جدا شود به‌صورت ژئوپلتیک به جزیره‌ای دور افتاده از ساحل اوراسیا بدل می‌شود و خود اروپا می‌تواند به ابزاری برای دسترسی آسیا و خاورمیانه بدل شود.

یکی از نکات کلیدی استعفا نامه ماتیس به اهمیت احترام ایالات متحده به متحدانش اشاره داشت. درواقع این نامه بر نکته‌ای تأکید کرد که اتحادیه اروپا از زمان انتخاب دونالد ترامپ از آن می‌ترسید، اما از تمرکز بر آن طفره می‌رفت: بی‌توجهی آشکار این رهبر آمریکایی به اتحادهای پس از جنگ جهانی؛ و اکنون آمریکایی جدا شده از اروپا به یک واقعیت بدل شده است.

اما چیزی فرای این موضوع کلمات کسینجر را تکان‌دهنده می‌کند: این حقیقت که تصمیم ماتیس بعد از اعلام ناگهانی ترامپ مبنی بر خروج آمریکا از سوریه صورت گرفت. سیاست‌های اتحادیه با بحران پناهندگان سال 2015 زیر و رو شد، بحرانی که بیشتر آن از جنگ داخلی سوریه ناشی شد. خشونتی ناگفته از تقابل بشار اسد و شورشیان که صدها هزار نفر از جمعیت کشور را از بین برد و میلیون‌ها نفر را آواره جاده‌ها کرد و رادیکالیسم را در منطقه تشدید کرد.

سیاست‌های اتحادیه با بحران پناهندگان سال 2015 زیر و رو شد، بحرانی که بیشتر آن ناشی از جنگ داخلی سوریه شد.++ خشونتی ناگفته از تقابل بشار اسد و شورشیان که صدها هزار نفر از جمعیت کشور را از بین برد

حالا فارغ از اینکه چقدر آمریکا از مسائل سوریه نجات پیدا می‌کند میدان برای اسد، داعش، ترکیه  ایران و روسیه خالی مانده است. این خبر خوبی برای سوری‌ها و اروپایی‌هایی که در ورودی خاورمیانه سکونت دارند، نیست. همان‌طور که کسینجر نوشت، اروپا بدون آمریکا، می‌تواند به شریان فراخ‌تری در معرض خاورمیانه قرار گیرد. با فرض اینکه تروریسم همچنان تهدید در اروپا به شمار می‌رود، نادیده انگاشتن اینکه سوریه چطور می‌تواند اروپا را تحت تأثیر قرار دهد، سخت است.

شبح شوم از چند منظر بر اروپا سایه افکنده است: شبکه ترامپ  برگزیت  پوتین شکل گرفته است. همچنان که به روز‌های پایانی برگزیت نزدیک می‌شویم، همه‌چیز بدیمن به نظر‌ می‌رسد؛ اما تعلیق برگزیت می‌تواند خیلی چیز‌ها را تغییر دهد.

چیزی که سال 2018 را برای اروپا یک سال خطیر کرده است، هم‌زمانی ترامپ، برگزیت و پوتین است؛ مشکل سه‌گانه‌ای برای کل قاره‌ ازجمله بریتانیا، که سر باز کرده است. به لطف ژورنالیسم تحقیقی و بررسی‌های رابرت مولر، حالا ما از مسائل بیشتری در مورد پشت پرده روابط آگاه هستیم. البته چیز‌های بسیاری هم به‌وضوح آشکار هستند. دشمنی ترامپ با اتحادیه اروپا حالا به یک تهاجم سامانمند بدل شده است.

میزان تخریبی که اتصال ترامپ  برگزیت  پوتین می‌تواند ایجاد کند، ترسناک است. طرح اتحادیه هیچ‌وقت بدون مشارکت پس از جنگ آمریکا در قاره تصور نشده بود؛ چتر حمایتی آن به‌واسطه ناتو ضروری است و امروز اروپایی‌ها چیزی برای جایگزینی آن ندارند

درحالی‌که پوتین و ترامپ در ظاهر هر دو عنوان کرده‌اند که برگزیت را نمی‌خواهند. رئیس‌جمهور آمریکا به‌صراحت از یک جدایی بدون توافق بریتانیا استقبال کرده است و هفته گذشته نیز پوتین عنوان کرد که ترزا می باید خواسته مردم را اجرا کند.

شاید انگیزه‌های این دو متفاوت باشد، اما هدف هر دو،  با عنوان کاشت بذر جدایی، مشابه است. ترامپ علاقه‌مند به انزوای بریتانیا و ایجاد اتحادیه‌ای محزون است، تا دیگر قوانین و استانداردهای تجاری بر دنیا اعمال نکنند؛ پوتین از طرف دیگر خواهان تضمین دستاورد‌های ژئوپلتیک روسیه در اروپا است تا دایره سلطه خود را گسترده‌تر کند و انتقام شکست در جنگ سرد را بگیرد.

ارتباط ایدئولوژیک ترامپ برگزیت و پوتین حالا به‌راحتی قابل‌شناسایی است: ناسیونالیسم بیگانه هراسی و ترویج دیدگاه تهدید اسلام برای تمدن مسیحیت، تلاش برای تثبیت حاکمیت و انحصاری کردن آن، هدف نهایی این اتصال است.

البته این تهدید‌ها الزاماً منسجم نیستند. چاپلوسی‌های ترامپ در مورد دولت ناسیونالیست لهستان در تضاد با ژست دوستی او با پوتین است. ترس حزب حاکم لهستان از مقاصد و افکار روسیه، با یک پایگاه نظامی ترامپ در منطقه برطرف می‌شود؛ شاید نامه ماتیس آن‌ها را در این راه مردد کند. از طرفی طرفداران تندرو برگزیت بی‌توجه به نارو زدن ترامپ به متحدان هستند؛ برای آن‌ها بیشتر از آنکه تهدیدات خروج از اتحادیه ترسناک باشد، رژیم روس است که مأموران خود را برای مسموم کردن شهروند انگلیسی می‌فرستند.

ترامپ هیچ‌وقت به اتحادیه توجهی نداشته است مگر آنکه تجارت وی با قوانین اتحادیه در تضاد باشد؛ او حالا اولین رئیس‌جمهور آمریکا است که اتحادیه را نهادی می‌داند که ملتش باید آن را تضعیف کند.

طرفداران برگزیت رادیکال از همان آغاز اتحادیه در سال 1992 طرح‌های خود را ریخته بودند. پوتین سال 2001 زمانی که اولین بار به قدرت رسید، در ظاهر از اتحادیه حمایت کرد، آن زمان اقتصاد روسیه بسیار ضعیف بود. اما در سال 2013 به‌صراحت مقابل آن ایستاد و عنوان کرد که چشم‌داشت اتحادیه به اوکراین، تهدیدی برای بلندپروازی‌های منطقه‌ای وی و برند استبدارگرایی او است.

میزان تخریبی که اتصال ترامپ  برگزیت  پوتین می‌تواند ایجاد کند، ترسناک است. طرح اتحادیه هیچ‌وقت بدون مشارکت پس از جنگ آمریکا در قاره تصور نشده بود؛ چتر حمایتی آن به‌واسطه ناتو ضروری است و امروز اروپایی‌ها چیزی برای جایگزینی آن ندارند. 

پوتین از این واقعیت مطلع است؛ رژیم او مناطقی را اشغال و به ضمیمه خود درآورده است و دائماً اطلاعات غلطی را به اشتراک می‌گذارد تا بذر پوپولیسم را در دل راست و چپ اروپا بکارد. او یک فرصت‌طلب است که منتظر است ببیند، کی می‌تواند روی گستاخی‌های ترامپ و همین‌طور تضعیف منافع آمریکا در اروپا که قبل از ترامپ آغاز شده بود سرمایه‌گذاری کند.

برگزیت تاکنون بیشتر از آن‌که اتحادیه را تقسیم کند، متحد کرده است؛ از طرفی برگزیت یک طرح باخت  باخت است که حالا به نظر می‌رسد خود بریتانیایی‌ها هم به آن پشت کرده‌اند. نه ترامپ و نه پوتین قرار نیست به این زودی‌ها کنار روند. برگزیت هم از سوی دیگر حالا یک چشم‌انداز موهوم به نظر می‌رسد.

کسینجر در کتاب خود نوشت: اروپا خود را معلق بین گذشته‌ای که دوست دارد بر آن غلبه کند و آینده‌ای که هنوز مشخص نیست، معلق یافته است.

البته که اروپا شاید در این سردرگمی خود را پیش ببرد. در سفرهایی که اخیراً به چند کشور اروپایی داشتم، اظهارات امیدوارکننده‌ای از کارشناسان و سیاسیون شنیدم که اعتقاد داشتند پوپولیست‌های راست‌گرا نمی‌توانند کنترل پارلمان اروپا را در سال 2019 به دست بگیرند. شاید آن‌ها قدرت گرفته‌ باشند، اما آن‌قدر نامتحد هستند که نمی‌توانند اکثریت پارلمان را در اختیار بگیرند.

اما بزرگ‌ترین امتیاز برای همه اروپاییان، چیزی که از هر جهت راحت‌تر می‌تواند محاسبات ترامپ و پوتین را برهم زند، عدم رویداد برگزیت است. این اتفاق می‌تواند فرضیه قاره در تصرف نیروهای خصمانه را تغییر دهد. درواقع معکوس کردن برگزیت می‌تواند بعد از چند دهه بحران برای اروپا، یک لحظه خوش باشد. اگر بریتانیا موضع خود را در ارتباط با برگزیت تغییر دهد و در باشگاه اتحادیه باقی بماند، درواقع هم خود و نیز اروپا را از غارت و پوچی نجات داده است.

اگر اروپا را بر اساس ذات دشمنانش مدنظر قرار دهید چه دشمنان خودکامه یا رو به خودکامگی، پس به‌طورقطع لغو برگزیت معنای بیشتر از صرفاً امنیت دسترسی بریتانیا به بازارهای اروپا می‌دهد. ترامپ و پوتین حساب ویژه‌ای روی برگزیت برای تحقق دیدگاه‌های خود در مورد جهان باز کرده‌اند. برگزیت درواقع هسته و بخش اصلی طرح‌ آن‌ها برای جهان به شمار می‌رود؛ حالا وقت آن است که آن‌ها را ناامید کنیم.