فرشاد گلزاری

از 15 آگوست 2021 که طالبان بر افغانستان مسلط شد، تحلیل‌های متفاوتی از نحوه مواجهه ایران با این جریان مطرح شد. برخی معتقد بودند که باید با حکمرانان جدید کابل کنار آمد و اساساً تاکید بر ارتباط متقابل با کمترین برخوردها را گوشزد می‌کردند. عده‌ای دیگر همان سخنان طیف اول را به گونه‌ای دیگر مطرح می‌کردند؛ اما در مورد مشروعیت دادن به طالبان زاویه نگاه خاص خود را بیان می‌کردند. با این همه از زمانی که طالبان سکان هدایت کابل را در دست گرفته، چالش‌های داخلی در افغانستان نه تنها کاهش پیدا نکرده و اوضاع بهتر نشده، بلکه هنوز صدای انفجارها و عملیات انتحاری گاه و بیگاه علیه مردم شنیده می‌شود و نکته اینجاست که هیچ گروهی آن را به عهده نمی‌گیرد جز داعش! فارغ از مسائل داخلی؛ در مرزهای این کشور با پاکستان هم شاهد درگیری نظامی هستیم و در مرزهای مشترک با ایران نیز، عزم طالبان برای جاده‌سازی یک شبه، حالا خبرساز شده است. بر این اساس برای درک ابعاد این اقدام و آینده روابط تهران و کابل؛ به گفت‌وگو با ابوالفضل ظهره‌وند، سفیر پیشین کشورمان در افغانستان پرداختیم که در ادامه از نظرتان می‌گذرد:

***

به عنوان شخصی که سال‌ها در افغانستان حضور داشتید و طالبان را به خوبی می‌شناسید، دلیل اقدام اخیر این جریان در مرز دوغارون را چگونه تحلیل می‌کنید؟

 اخباری که کم و بیش از افغانستان می‌شنویم عموماً ناظر بر بی‌تدبیری و یا نقش ضعیف طالبان در اداره کشور است. اخیراً شاهد تنش‌های مرزی میان افغانستان و پاکستان بوده‌ایم که حتی چندین عملیات نظامی از سوی ارتش پاکستان انجام شده و حالا در مرز غربی افغانستان که مرز مشترک با جمهوری اسلامی ایران است، هم شاهد تنش‌هایی بوده‌ایم. واقعیت این است که از زمان تسلط طالبان بر کابل و کل افغانستان، چالش‌هایی مانند قاچاق پناهجویان یا تنش‌های آبی و... را تجربه کردیم و اخیراً هم بحث تنش میان نیروهای مرزی ایران با طالبان بر سر احداث یک جاده به میان آمده است. بحث اینجاست که احداث و کشیدن یک جاده آن هم بدون هماهنگی با جمهوری اسلامی ایران در حقیقت نقض توافقات و قواعد مرزها به شمار می‌رود.طالبان اساساً این مسائل را نمی‌داند؛ چراکه آنها الفبای کشورداری را هم فرانگرفته‌اند و حتی بر ساده‌ترین همکاری‌های دوجانبه و مرزی هم اشراف ندارند. متاسفانه این جریان نه تنها در قبال همسایگان بلکه در تامین امنیت داخلی افغانستان هم مسئولیت‌های خود را به درستی انجام نمی‌دهد؛ تا جایی که در ماه مبارک رمضان انفجارها و عملیات‌های تروریستی متعددی علیه مساجد و اماکن شیعیان و سایر مذاهب به وقوع پیوست و داعش  بخشی از این عملیات‌ها را به عهده گرفت که تمامی این مسائل نشان از یک خلأ مدیریتی دارد. افغانستان حالا در دست منظومه‌ای از افراد امنیتی و نظامی قرار دارد، نه یک جریان سیاسی آگاه و کاردان که هم کشورداری را بداند و هم مردم‌داری را. به همین دلیل مجموع مؤلفه‌ها باعث شده تا کار، درست پیش نرود.نیروهای طالبان در داخل افغانستان بدیهی‌ترین حقوق شهروندی را نمی‌شناسند و مانع احقاق آن هستند. به یاد داریم که آنها از زمان ورودشان به کابل وعده‌های زیادی به جامعه جهانی داده بودند که یکی از آنها احترام به حقوق زنان و تحصیل این طیف بود که حالا به همین مسائل هم پایبند نیستند. بر این اساس، اصل مسئولیت‌پذیری در داخل افغانستان و همچنین در قبال همسایگان این کشور از سوی طالبان رعایت نشده و نمی‌شود. متاسفانه ساختار مرزبانی افغانستان فروپاشیده و ساختار قدیم به یک ساختار بلاتکلیف جدید تبدیل شده است، در مورد اخیر، باید کمیسیون‌های مشترک مرزی توسط طالبان و ایران پیگیری و پس از آن اقدام به هرگونه عملیات عمرانی می‌شد. این ناهماهنگی‌ها به صورت کلی برخاسته از ماهیت طالبان است.

مشکل اصلی چیست؟

 مشکل طالبان این است که در قالب یک حزب یا ساختار مدون روی کار نیامده است و اساساً این جریان، مانیفست مشخص ندارد. ما شاهد ملغمه‌ای از جریان‌های مختلف در افغانستان هستیم که ذیل پرچم امارت اسلامی طی 20 سال گذشته با سرویس‌های اطلاعاتی مختلف و دولت‌های گوناگون ارتباط داشته و به آنها سرویس ‌داده است. حالا، رویکردهای ایدئولوژیک طالبان را هم باید به این پارامترها اضافه کرد.

سوال این است که در شرایط کنونی ما باید چه دورنمایی برای افغانستان ترسیم کنیم؟

 معتقدم آینده این کشور که در همسایگی ما قرار دارد، چندان مشخص نیست. شما صرفاً در کابل چند نفر را در قاب رسانه‌ها می‌بینید که بخشی دیگر از آنها هم در قطر حاضر هستند، اما در پشت پرده اتفاقاتی در حال رخ دادن است که هیچ اطلاعاتی از آن به بیرون درز نمی‌کند.معتقدم طالبان باید ساختار جدیدی برای افغانستان و همچنین کشورداری مشخص کند و این ساختار باید مجموعی از تمام احزاب، اقوام و جریان‌های مذهبی باشد. هم‌اکنون که ما در مورد افغانستان صحبت می‌کنیم، حدود 37 درصد از مردم این کشور برای تامین غذا، پول نقد در اختیار ندارند و همچنین حدود 24 میلیون نفر از شهروندان نیازمند کمک غذایی فوری هستند. از سوی دیگر گسست‌ها و شکاف‌های اجتماعی در این کشور به راحتی جریان‌های تروریستی را برای جذب عناصر جوان و تازه نفس، مشتاق کرده و ما می‌بینیم که داعش به راحتی در حال فعالیت در جای جای افغانستان است؛ تا جایی که عملیات‌های اخیر در ماه رمضان هم توسط این جریان به عهده گرفته شده است. حالا شما فرض کنید همین چند نفری که از طالبان مقابل دوربین رسانه‌ها می‌بینید توسط جریان‌هایی مانند داعش و طی عملیات‌های تروریستی کشته شوند؛ آن‌وقت چه اتفاقی در افغانستان رخ می‌دهد؟ پاسخ کاملاً مشخص است؛ چراکه این روند می‌تواند یک دوران خطرناک را در افغانستان رقم بزند.

ایالات متحده در گذشته 2 تریلیون دلار با عنوان تامین امنیت در افغانستان هزینه کرد ولی حالا سلاح‌ها و ادوات سنگین خود را برای طالبان به جا گذاشته و از افغانستان خارج شده است که همین یک نمونه نشان می‌دهد واشنگتن در حال دامن زدن به بحران افغانستان است

آیا سکوت جامعه ملل در قبال افغانستان به این وضعیت دامن زده است؟

 زمانی کنفرانس بُن با محوریت افغانستان برگزار شد و تمام جامعه جهانی هم نقش خود را در این رویداد سیاسی مهم ایفا کردند، اما حالا که اروپا درگیر اوکراین شده، عملاً کاری انجام نمی‌شود و اساساً آمریکایی‌ها هم تمرکز خود را در پرونده اوکراین قرار داده‌اند. در این میان باید توجه داشت که ایالات متحده به دنبال تغییر ژئوپولیتیک افغانستان و تعمیق بحران در منطقه است که این مسائل می‌تواند ما را هم متأثر از تحولات کند. اگر طالبان عقلانیت داشت، نمی‌گذاشت چنین اتفاق‌هایی در مرز با ایران رخ دهد؛ چراکه مرز دوغارون اساساً معبر تامین اقلام حیاتی افغانستان از سوی ایران به شمار می‌آید و سوال این است که چرا طالبان باید دست به اقدامی بزند که این مرز و گذرگاه مهم بسته شود؟ حقیقت این است که اگر هرج و مرج تشدید شود ما به آن نقطه‌ای خواهیم رسید که آمریکایی‌ها طی سال‌های گذشته آن را طراحی کرده بودند و آن هم «خلق بحران جدید» است.ایالات متحده در گذشته 2 تریلیون دلار با عنوان تامین امنیت در افغانستان هزینه کرد ولی حالا سلاح‌ها و ادوات سنگین خود را برای طالبان به جا گذاشتند و از افغانستان خارج شدند. همین یک نمونه نشان می‌دهد که واشنگتن در حال تشدید بحران در افغانستان است و اینکه جریان‌هایی مانند داعش در افغانستان فعال هستند، می‌تواند بحران را به اقصی نقاط آسیای میانه تعمیم دهد. طالبان یک چهره آشکار دارند که مثلاً شخصیت‌های متعادل به حساب می‌آیند اما در پشت صحنه، ما تفکری مانند شبکه حقانی و مابقی جریان‌ها را داریم.  به همین دلیل باید شناخت‌مان از این جریان‌ها که حالا در افغانستان حضور دارند را دقیق‌تر و گسترده‌تر کنیم.

ما در قبال افغانستان «سیاست‌ صبر و انتظار» را پیش گرفته‌ایم؛ اما در شرایط کنونی به دلیل آنکه امنیت ملی و جامعه ما متأثر از وقایع افغانستان است، به نظرم تداوم این سیاست خروجی خاصی جز تهدید امنیت ملی و منافع ملی ما ندارد

عده‌ای منتقد راهبرد ایران در قبال طالبان و افغانستان فعلی هستند و معتقدند که باید این روابط و راهبردها، بازتعریف شود. اساساً ما چه راهبردی در قبال کابل اتخاذ کرده‌ایم؟

ما در حال اجرای «سیاست‌ صبر و انتظار» هستیم و در افغانستان یکسری از مسائل در حال تحمیل شدن به تهران است. در شرایط کنونی به دلیل آنکه امنیت ملی و جامعه ما متأثر از وقایع افغانستان است، باید حساسیت بیشتری نسبت به تحولات افغانستان و اقدامات طالبان داشته باشیم. اینکه میلیون‌ها مهاجر وارد کشور شدند و حالا هم بخواهیم با چالش‌های جدید که روز به روز خود را نمایان می‌کنند، همچنان با استفاده از «سیاست صبر و انتظار» روبرو شویم، به نظرم خروجی خاصی جز تهدید امنیت ملی و منافع ملی ما ندارد. توجه داشته باشید که اروپا و همچنین کشوری مانند ترکیه از موج مهاجرت‌های افغانستان به سمت قاره سبز نگران هستند. من تجربه گذشته خود در کنفرانس بُن را بارها و بارها گوشزد کردم و صرفاً باید از طرق جدید این موضوع پیگیری شود.

به عنوان کسی که در بطن پرونده افغانستان بودید، چه راهکاری پیشنهاد می‌دهید؟

راهکار فعلی این است که بتوانیم آینده روندها در افغانستان را درست و دقیق‌تر برآورد کنیم. پس از برآورد این روندها و مشخص شدن چالش‌ها باید به سراغ کشورهایی که متأثر از تحولات افغانستان هستند، برویم و این چالش‌ها را با آنها به اشتراک بگذاریم تا بتوانیم در نهایت یک دیپلماسی فعال و چندجانبه را برای کنترل بهتر اوضاع ایجاد کنیم. کشورهایی در منطقه و به خصوص در همسایگی افغانستان وجود دارند که اگر منطق قوی ما را بشنوند با ما وارد همکاری خواهند شد؛ چراکه آنها هم نگران منافع‌شان هستند. از سوی دیگر باید بتوانیم طالبان را هم در مورد مسائل مرزی توجیه کنیم و درنهایت دستگاه دیپلماسی ما باید بسترساز یک تحول مهم در عرصه افغانستان باشد.