فرشاد گلزاری

 پس از قریب به شش سال جنگ داخلی در لیبی در نهایت با استقرار دولت وحدت ملی برای بار دیگری زندگی و آرامش در این کشور جریان پیدا کرد. این کشور عربی از سال ۲۰۱۴ میزبان بحرانی مسلحانه از جنس داخلی در غرب و شرق مختصات جغرافیایی خود شد.

ورود اروپایی‌ها به لیبی دقیقاً بر خلاف منافع کشورهای عربی قلمداد می‌شود، چراکه اتحادیه اروپا خطاب به امارات و سایر بازیگران عربی در لیبی اعلام کرده که باید هرچه زودتر مزدوران سودانی که توسط عربستان و امارات بسیج شد‌ه‌اند از خاک لیبی خارج شوند و این دقیقاً همان تعارض منافع را به تصویر می‌کشد

این جنگ،‌ نخست بین دولت طبرق که از سوی مجلس نمایندگان منتخب سال ۲۰۱۴ تشکیل شده بود و دولت کنگره ملی مستقر در طرابلس بر سر کنترل بر سرزمین و منابع نفت لیبی آغاز شد؛ چراکه دولت طبرق (مستقر در شرق لیبی) به رهبری ژنرال خلیفه حفتر و با پشتیبانی ارتش ملی لیبی و نیروی هوایی مصر و امارات متحده عربی، دولت کنگره ملی را مورد آماج حمله قرار داد. با گذشت این خط سیرِ جنون‌آمیز، بالاخره روز یکشنبه ۱۹ ژانویه ۲۰۲۰ برلین میزبان کنفرانسی به منظور بررسی تحولات لیبی شد تا بلکه این منازعه خونین و فرسایشی پایان یابد.  این کنفرانس با شرکت پشتیبانان اصلی هر دو جناح درگیر در خاک آلمان برگزار شد. در آن زمان آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان اعلام کرد که آتش‌بس دائمی برقرار خواهد شد و حل و فصل اختلافات به صورت سیاسی ادامه پیدا می‌کند و کمیته‌ای متشکل از ۵ نفر از نظامیان هر طرف این درگیری (کمیته 5+5)، بر آتش‌بس نظارت خواهند داشت.

در نهایت اواخر اسفند ماه سال گذشته بود که وزرای دولت جدید لیبی به ریاست عبدالحمید الدبیبه، طی جلسه‌ای در شهر طبرق در مقابل پارلمان ادای سوگند کرد. این جلسه در حضور گسترده طرف‌های بین‌المللی و همچنین حضور سفیران کشورهای دوست و برادر انجام گرفت. در آن زمان منابع خبری اعلام کردند که قرار بود این جلسه در بنغازی برگزار شود اما به دلایلی به طُبرق (واقع در شرق لیبی) منتقل شد. طی این مراسم، قدرت به صورت رسمی از فائز السراج، نخس‌وزیر دولت وحدت ملی به دولت جدید با ریاست عبدالحمید الدبیبه تحویل داده شد. این رویداد را باید اساساً مهمترین واقعه شمال آفریقا طی 5 سال گذشته دانست؛ چراکه درگیری در لیبی عملاً به یکی از گسترده‌ترین و هزینه‌زا ترین منازعات بین‌المللی تاریخ معاصر تبدیل شده بود که تنوع و تعدد بازیگران آن به سوژه هر رسانه‌ای تبدیل شده بود. در این میان طبیعی است که پس از انتقال قدرت در این کشور، بسیاری از طرف‌های درگیری در این کشور، به دنبال سهم‌خواهی به نفع خود خواهند رفت. به عنوان مثال دو روز پس از آنکه انتقال قدرت در لیبی انجام شد، منابع خبری از سفر قیس سعید، رئیس جمهوری تونس به لیبی خبر دادند.

دفتر قیس سعید در مورد سفر وی به لیبی اعلام کرد که این سفر در چارچوب کمک تونس به روند دموکراسی در لیبی، پیوند پل‌های ارتباطی، تقویت رایزنی و هماهنگی میان رهبران دو کشور و همچنین تقویت دیدگاه‌ها و تقویت روند همکاری متمایز میان دو کشور و ایجاد همبستگی فراگیر که خواسته‌های مشروع دو ملت در برقراری ثبات و رشد و توسعه را برآورده سازد، انجام خواهد شد. این اولین سفر یک مقام خارجی پس از انتقال قدرت در لیبی به حساب می‌آید و باید آنرا شروع و تسهیل کننده مناسبات سایر کشورها با لیبی دانست؛ به گونه‌ای که اوایل فروردین ماه محمد المنفی، رئیس شورای ریاستی لیبی و معاون وی سفر رسمی را به مصر آغاز کردند و قاهره نخستین مقصد عربی المنفی پس از انتصاب در این سمت بود. اما داستان به اینجا ختم نشد!

بازگشت اعراب و اروپا به لیبی

بدون تردید زمانی که در مورد لیبی حرف می‌زنیم نمی‌توانیم بازیگری کشورهایی مانند فرانسه، آلمان،ایتالیا و حتی بریتانیا را نادیده بگیریم. در پلانی بزرگتر باید گفت که اساساً اتحادیه اروپا نفوذ زیادی از دهه‌ها قبل در لیبی دارد و به همین دلیل بود که شارل میشل، رئیس شورای اروپا به منظور نشان دادن حمایت اروپایی‌ها از تشکیل دولت جدید در لیبی سه روز پیش به این کشور سفر کرد.

اینکه چرا وی در اولین سفر خود به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس عزیمت می‌کند موضوعی است که قدری پیچیده به نظر می‌آید اما در نهایت می‌تواند به ما بگوید که دولت وحدت ملی لیبی به خوبی از نفوذ اعراب منطقه در لیبی خبر دارد

او بعد از ورود به طرابلس با محمد الدبیبه، نخست‌وزیر جدید لیبی دیدار و اعلام کرد: «من می‌خواستم هر چه زودتر به لیبی بیایم تا پیغام صریح و قدرتمندی به مردم و رهبری جدید در این کشور را ارسال کنم؛ چراکه آینده لیبی در دستان شماست و فرصتی بی‌نظیر برای ساختن یک کشور یکپارچه، مستقل، با ثبات و مرفه دارید».

او در کنفرانس مطبوعاتی‌اش با نجلاء المنقوش، وزیر خارجه لیبی اعلام کرد که سفیر این اتحادیه به زودی فعالیت خود را در لیبی آغاز می‌کند. این اظهارات شارل میشل باعث شد تا بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی عربی نسبت به بازگشایی سفارت‌های خود بیانیه صادر کنند.

به عنوان مثال پیشتر فرانسه اقدام به بازگشایی سفارت خود در طرابلس کرد و انتظار می‌رود سفارت‌های اروپایی دیگری طی هفته‌های آتی سفارت خود را در لیبی بازگشایی کنند. از سوی دیگر کریاکوس میتسوتاکیس، نخست‌وزیر یونان با ماریو دراگی، همتای ایتالیایی خود در طرابلس دیدار کرد و دو طرف در جریان این دیدار به حمایت از لیبی پرداختند.

در این میان نکته‌ای که بیش از تحرک اروپایی‌ها حائز اهمیت خواهد بود، تمایل دولت جدید لیبی به برقراری روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است.

بر این اساس محمد حموده، سخنگوی دولت وحدت ملی لیبی روز گذشته (چهارشنبه) اعلام کرد که نخست‌وزیر این کشور سفرهایی به تعدادی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس ترتیب داده که این سفرها با کویت آغاز می‌شود و بر این اساس نخستین مقصد عبد الحمید الدبیبه کویت خواهد بود. اینکه چرا وی در اولین سفر خود به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس عزیمت می‌کند موضوعی است که قدری پیچیده به نظر می‌آید اما در نهایت می‌تواند به ما بگوید که دولت وحدت ملی لیبی به خوبی از نفوذ اعراب منطقه در لیبی خبر دارد. توجه داشته باشید کویت تنها کشوری بود که در منازعه لیبی بی‌طرف بود و به همین دلیل دولت جدی لیبی به دنبال آن است تا از طریق این کشور به سایر دولت‌های دخیل در بحران طرابلس مانند امارات، عربستان، مصر و اردن پیام صلح و دوستی را مخابره کند.

نکته‌ای که در اینجا به نوعی یک مشکل اساسی و بهم تنیده را به وجود می‌آورد این است که ورود اروپایی‌ها به لیبی آنهم با این بزرگنمایی رسانه‌ای، دقیقاً بر خلاف منافع کشورهای عربی قلمداد می‌شود؛ چراکه اتحادیه اروپا خطاب به امارات و سایر بازیگران عربی در لیبی اعلام کرده که باید هرچه زودتر مزدوران سودانی که توسط عربستان و امارات بسیج شد‌ه‌اند از خاک لیبی خارج شوند و این دقیقاً همان تعارض منافع را صحنه سیاسی، اقتصادی، امنیتی و حتی نظامی لیبی به تصویر می‌کشد.