فرشاد گلزاری

گسترش هژمونی یکی از مهمترین دغدغه‌های دولت‌ها از بدو تاسیس تاکنون بوده و خواهد بود. همه به یاد می‌آورند که روزگاری این مثال که «آفتاب در سرزمین‌های امپراطوری بریتانیا غروب نمی‌کند» به صورت مکرر از سوی تمام نخبگان این کشور و سایر دولت‌ها گفته می‌شد. آن هنگام اشاره همه بر مستعمرات بریتانیا در سراسر دنیا بود و مقصودِ اصلی، سلطه لندن بر این مناطق بود. اما اگر کمی ریزبین باشیم به خوبی می‌بینیم این نفوذ که ما در ادبیات سیاسی بدان «هژمونی» می‌گوییم، تا جایی عمق پیدا می‌کند که فرهنگ، اقتصاد، امنیت و حتی آداب و رسوم و نوع گوش دادن به موسیقی توسط مردم آن کشور را هم تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. نمونه بارز این هژمونی در سرزمین‌های ملکه را می‌توان نوشیدن چای دانست! به این معنا که در هند، پاکستان، ایران، عراق، بحرین و حتی کشورهای آفریقایی همچنان چای به عنوان نوشیدنی اصلی مورد استفاده است و این یعنی عمیق‌ترین نوعِ هژمونی. نوع دیگر این هژمونی‌ها را می‌توان در ایدئولوژی مورد تحلیل قرار داد. الازهر و اخوان‌المسلمین که دو بلای جداناشدنی مصر هستند، روزگاری در سرزمین فراعنه و حتی در کل بلاد اسلامی حرف اول و آخر را می‌زدند. به این معنا که تا عمق افغانستان، الجزایر، تونس، لیبی و حتی قطر، این تفکر طرفداران خود را داشت و به نوعی مصر داعیه رهبری جهان اسلام و اعراب را در سر می‌پروراند. در مقابل عربستان سعودی با تفکر وهابی، خود را داعیه‌دار اسلام و مسلمانان می‌دانست و در اینجا بود که برخورد ایدئولوژیک برای تعمیقِ هژمونی از سوی دو کشور صورت گرفت. همه به خاطر دارند که «محمد مرسی» به عنوان اولین رئیس‌جمهوری غیرنظامی مصر، چنان با طرح‌ریزی ژنرال‌های قاهره و عربستان و امارات به زمین خورد که تا آخر عمرش در زندان به سر برد و عبدالفتاح السیسی عنان امور را در دست گرفت. مثالِ سرنگونی مُرسی برای ما به این دلیل اهمیت دارد که بدانیم هژمونی تا چه حد برای کشورها به خصوص دولت‌های عربی حاشیه خلیج فارس اهمیت دارد. این مقوله به حدی مهم و استراتژیک به حساب می‌آید که سعودی‌ها برای کسب آن، دست به هر کاری می‌زنند. نمونه بارز آن ارسال پول و سلاح به بوسنی برای القاعده بود تا این سازمان بتواند مقابل نظامیان صربستان بایستد تا به قول خودشان از امت اسلامی دفاع کنند.

علاوه بر بحرین، انور قرقاش، وزیر مشاور در امور خارجه دولت امارات و همچنین اشخاصی مانند عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهوری مصر، بعلاوه شوقی ابراهیم علام، مفتی مصر طی هفته‌های اخیر ترکیه را با عنوان «دخالت در امور کشورهای عربی و اسلامی منطقه» زیر سوال بردند

حمایت از بن‌لادن در افغانستان و همچنین قتل جمال خاشقجی از موضوعاتی است که به خوبی به ما نشان می‌دهد، سعودی‌ها تا چه حد تشنة تثبیت هژمونی خود هستند.

این تشنگی ریشه در ایدئولوژی آنها و راهبردهای سیاسی‌شان دارد که باز هم تفکر وهابیت و در جایی تفکر سلفی جهادی و تبلیغی در آن جای دارد. بر این اساس سعودی‌ها توانسته‌اند دو کشور امارات و بحرین در حاشیه خلیج فارس و همچنین مصر به عنوان دارنده بزرگترین ارتش عربی در شمال آفریقا را با ایدئولوژی خود یعنی «ستیز با اخوان‌المسلمین» هماهنگ کنند.

این هماهنگی تا جایی قوی شده که تا سودان، الجزایر، تونس، لیبی، سومالی و حتی اریتره هم رد پای عربستان و امارات متحده عربی را به وضوح می‌بینیم.

اینکه دیده می‌شود اسرائیل جدیداً در کشورهای آفریقایی جای پای محکمی برای خود ایجاد کرده است، دقیقاً منشعب از نفوذ عربستان در این جغرافیا است. ریاض به نوعی جاده صاف کُن اسرائیل در آفریقا و بسیاری از کشورهای حاشه خلیج فارس به شمار می‌رود تا در نهایت صهیونیست‌ها بتوانند روابط خود با این کشورها را به صورت خیلی سریع و محکم عادی کنند. بر این اساس هر چه که در سر راه و مخالفِ ایدئولوژی سعودی‌ها و متحدانشان به خصوص مصر، امارات و بحرین قرار بگیرد، حکم «ضدِ هژمون» را برای ریاض دارد.

ریاض، اتاق عملیات ضد ترکیه تشکیل می‌دهد!

با این تفاسیر اگر و بر اساس مولفه‌های موجود به این نتیجه می‌رسیم که دشمن درجه یک سعودی‌ها در فضای منطقه، ترکیه است. دلیل این موضوع را باید به زمانی که بحران شورای همکاری خلیج فارس اتفاق افتاد، ارجاع دهیم. در آن زمان، قطر در محاصرة مصر، امارات، بحرین و عربستان قرار گرفت و این ترکیه بود که دوحه را نه تنها از حیث تامین مواد غذایی و خوراکی به صورت روزانه تامین کرد، بلکه بخشی از نظامیان خود را به دوحه فرستاد تا به ریاض اعلام کند: آنکارا تا نزدیک شاهرگ تنفسی‌ شما آمده است! بدون شک محاصرة قطر و سپس قتل جمال خاشقجی در کنسولگری عربستان واقع در استانبول، برای ترکیه یک هدیه الهی به حساب می‌آید؛ چراکه آنکارا توانست از این شکاف به نفع خود استفاده و پیوندهای اخوانی خود با قطر را مجدداً احیا کند و درنهایت از این کشور به عنوان یک شریک قدرتمند در معادلات منطقه و آفریقا بهره ببرد.

بدون‌شک محاصرة قطر و سپس قتل جمال خاشقجی در کنسولگری عربستان واقع در استانبول، برای ترکیه یک هدیه الهی به حساب می‌آید؛ چراکه آنکارا توانست از این شکاف به نفع خود استفاده و پیوندهای اخوانی خود با قطر را مجدداً احیا کند

نمونه این همکاری را باید در لیبی و حتی تشکیل شدن یک سه ضلعیِ ضد سعودی متشکل از ایران، ترکیه و قطر دانست. اردوغان نه تنها در لیبی بلکه در بسیاری از کشورهای منطقه مانند سوریه، عراق و جدیداً در جمهوری آذربایجان میدان‌داریِ بسیاری از امور را به دست دارد و جالب اینجاست که روسیه و آمریکا هم هیچ انتقادی نسبت به او ندارند! بر این اساس سعودی‌ پس از ماجرای خاشقجی سعی می‌کنند تا به صورت مستقیم با ترکیه درگیر نشوند و انتقادهای خود را از دهان مصر، بحرین و امارات بیان می‌کنند. به عنوان مثال روز گذشته (دوشنبه) ابراهیم خالد النفیعی، یکی از اعضای پارلمان بحرین از کشورهای عربی خواست در قبال نظام رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه به خاطر اقداماتش در کشورهای عربی در صفی واحد بایستند. او ترکیه را «این نظام گناهکار» توصیف و اعلام کرد که این کشور همچنان از سال‌ها قبل به همان روش و مسلک خود باقی مانده است و دست به تلاش‌هایی برای پیش بردن طرح‌های غربی جهت تخریب وطن‌های عربی می‌زند. همچنین روز یکشنبه، وزارت خارجه بحرین با انتشار بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن اظهارات خلوصی آکار، وزیر دفاع ترکیه درباره امارات، این اظهارات را تحریک غیرقابل قبول و متناقض با هنجارهای دیپلماتیک دانست. خلوصی آکار پیشتر در گفت‌وگو با شبکه ماهواره‌ای الجزیره با حمله به امارات گفت که ابوظبی اقدامات زیانباری را در لیبی و سوریه انجام داد و ترکیه در زمان و مکان مناسبتی این کشور را مورد سوال قرار می‌دهد! علاوه بر بحرین، انور قرقاش، وزیر مشاور در امور خارجه دولت امارات و همچنین اشخاصی مانند عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهوری مصر، بعلاوه شوقی ابراهیم علام، مفتی مصر طی هفته‌های اخیر ترکیه را با دلیل «دخالت در امور کشورهای عربی و اسلامی منطقه» زیر سوال بردند. این هجمه‌ها علیه ترکیه بدون تردید طی روزهای آینده بیشتر خواهد شد و به همین دلیل باید رفتار عربستان، بحرین، مصر و امارات را مصداق بارز شبیخون به آنکارا دانست. حال باید منتظر بود و دید که آیا این درگیری طی هفته‌های آینده به تقابل نظامی در لیبی یا هدف قرار دادن منافع نفت و گاز در سایر کشورهای منطقه منجر می‌شود یا خیر؟