فرشاد گلزاری

 بحران لیبی همچنان ادامه دارد و به طرز فزاینده‌ای روز به روز به پیچیدگی آن افزوده می‌شود. پرونده‌ای که به قول برخی ناظران بین‌المللی به دلیل تعدد و تضاد منافعِ بازیگران دخیل در آن به جنگ جهانی در مقیاس کوچکتر شبیه است. حالا که لیبی اسیر درگیری‌های خونین و البته یک نبرد طاقت‌فرسای اطلاعاتی- نظامی است، این سوال مطرح می‌شود که چرا در کشورهایی مانند لیبی، مصر یا عراق، پس از آنکه رهبران آنها سقوط می‌کنند و رسانه‌های آنها تیترِ «سقوط دیکتاتور» را برای مطلب اصلی خود برمی‌گزینند، یکباره به‌هم‌ریختگی وسیع در حوزه میدانی و سیاسی رخ می‌دهد و چندی بعد شاهد درگیری‌های مسلحانه و گسترش آن به یک نبرد تمام عیار هستیم. این واقعیتی تلخ است که در خاورمیانه و جای جای آفریقا، زمانی که یک رهبرِ اقتدارگرا از دور خارج می‌شود، بحران تمام آن سرزمین را دربرمی‌گیرد. پس از سقوط شخص اول در این کشورها در فاز نخست یک منازعه سیاسی رخ می‌دهد که به دلیل نفوذ عمیق ارتش و نظامیان در ساختار سیاسی کشور، نظامیان افسارِ کار را به دست می‌گیرند و می‌تازند و حتی ممکن است همانند مدل مصر یا سودان، کشور را به دست خود بگیرند. در برخی کشورها مانند عراق یا لیبی اوضاع به صورت دیگری است. در این کشورها نخست شاهد فروافتادن ساختار سیاسی هستیم و درنهایت خلأ قدرت به وجود می‌آید.

آمریکا اعلام کرده‌ اطلاعات و تصاویر ماهواره‌ای در اختیار دارد که نشان می‌دهد جنگنده‌های روسیه برای پشتیبانی از نیروهای خلیفه حفتر دست به عملیات‌های متعدد هوایی زده‌اند که این موضوع البته از سوی حفتر تکذیب شده است

این همان لحظه حساس و خطرناکی است که «مخاصمات مسلحانه داخلیِ غیربین‌المللی» رخ می‌دهد. اگرچه این لفظ (مخاصمات مسلحانه داخلیِ غیربین‌المللی) بخشی از تفسیر حقوق بشردوستانه برای تحلیل اوضاع و احوال یک بحران داخلی است اما زمانی که این مخاصمه وارد مرحله دوم می‌شود و قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بر آتش آن می‌دمند، معادلات به کل تغییر می‌کند؛ چراکه آن هنگام شاهد یک مخاصمه مسلحانه بین‌المللی هستیم که دلیل آن ورود کشورهای ذینفع در پرونده مذکور است. نمونه این وضعیت را در عراق پس از سقوط صدام در سال 2003 میلادی شاهد بودیم. ایالات متحده به بهانه وجود تسلیحات کشتار جمعی به همراه متحدان خود در ناتو  (در رأس آنها بریتانیا) وارد بریتانیا شد و همین موضوع نه تنها یک جنگ چند ساله میان طرفین داخلی با ایالات متحده را رقم زد بلکه موجب تحریک القاعده در خلق داعش شد. نمونه دیگری که امروز جهانیان در حال نظاره آن هستند، لیبیِ پس از قذافی است. کشوری که بهترین نوعِ نفت (از منظر ماهیت ترکیبی و فرمولاسیون) را در بستر سواحلش دارد و حالا دو دولت در آنجا خود را حاکم این کشور می‌دانند.

طرابلس: غرب و شرق علیه یکدیگر!

پس از آن‌که ژنرال خلیفه حفتر اعلام کرد که کار را در طرابلس یک‌سره خواهد کرد و برچسب تروریست بودن را بر دولت وفاق ملی لیبی به رهبری فائز السراج الصاق کرد شاهد بحران امنیتی در لیبی بودیم که خروجی آن چیزی جز درگیری میان طرابلس و ارتش ملی لیبی به رهبری خلیفه حفتر در طُبرق نبود. بر اساس اخرین آمارها حدود 250 هزار نفر در لیبی آواره شده‌اند و حدود 1000 کشته بر جای ماند. در این روند اما مساله اصلی چیز دیگری است. هر دو دولتِ مستقر در شرق و غرب لیبی به دلیل ضعف در پیکره سیاسی و نظامی، از سوی کشورهای مختلف حمایت می‌شوند که همین موضوع موجب شده تا لیبی به یک باراندازِ چند ضلعی تبدیل شود. در طبرُق شاهد حمایت عربستان، مصر، امارات متحده عربی، روسیه، استرالیا، بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده و برخی دیگر از کشورهای آفریقایی از خلیفه حفتر و ارتش ملی لیبی هستیم و در طرابلس ترکیه، قطر و تاحدودی ایتالیا در حال حمایت از دولت وفاق ملی لیبی هستند. تعدد بازیگران و منافع آنها در لیبی به خوبی نشان می‌دهد که تمام کشورها و قطب‌بندی‌هایی که رخ داده روز به روز تنگتر و حساس‌تر از گذشته می‌شود و این روند به جایی می‌رسد که دولت‌ها کمر به حذف یکدیگر از معادلات لیبی می‌بندند. در این میان اخیراً رامی عبدالرحمن، مدیر مرکز دیده‌بان حقوق‌بشر سوریه روز گذشته (چهارشنبه) اعلام کرد اطلاعات موثقی داریم که نشان می‌دهد رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه نیروهای سوری سابق از القاعده و داعش را به لیبی اعزام می‌کند و این عملیات انتقال در اکتبر گذشته آغاز شده و همچنان ادامه دارد. او در ادامه مصاحبه خود با پایگاه خبری الحرة (متعلق به آمریکا) رسماً از انتقال 9هزار نفر توسط ترکیه پرده برداشت که از ادلب در سوریه به سمت لیبی ترانزیت شده‌اند. این در حالیست که نهاد ریاست جمهوری تونس با صدور بیانیه‌ای اعلام کرده سعید قیس، رئیس‌جمهوری این کشور و فائز السراج، نخست وزیر دولت توافق ملی لیبی در تماس تلفنی وضعیت لیبی و تحولات اخیر آن را بررسی کردند. این تماس تلفنی از آن جهت اهمیت دارد که تونس با ترکیه بر سر تقسیم منافع و غنایم در لیبی به توافق رسیده‌اند و مجدداً از یارکشی‌های جدید در این کشور پرده برمی‌دارد.

تعدد بازیگران و منافع آنها در لیبی به خوبی نشان می‌دهد قطب‌بندی‌هایی که رخ داده روز به روز خطرناکتر و حساس‌تر از گذشته می‌شود و این روند به جایی می‌رسد که دولت‌ها کمر به حذف یکدیگر از معادلات لیبی می‌بندند

در سوی دیگر ماجرا شاهد چرخش آمریکا و انتقاد دولت ترامپ از خلیفه حفتر هستیم. همین چند روز پیش بود که سفیر ایالات متحده در لیبی از عملکرد خلیفه حفتر انتقاد کرد و چند ساعت بعد از آن دبیرکل ناتو هم سخنان او را تایید کرد. پس از آن فرماندهی نظامی آمریکا در آفریقا (آفکام) و جاناتان هافمن، سخنگوی پنتاگون در تازه‌ترین اظهارات خود روسیه را مورد خطاب قرار دادند؛ به گونه‌ای که آنها اعلام کرده‌اند اطلاعات و تصاویر ماهواره‌ای در اختیار دارند که نشان می‌دهد جنگنده‌های روسیه برای پشتیبانی از نیروهای خلیفه حفتر دست به عملیات‌های متعدد هوایی زده‌اند که این موضوع البته از سوی حفتر تکذیب شد؛ اما باز هم نشان می‌دهد که در وضعیت فعلی ما شاهد یک موج جدید افشاگری و جنگ اطلاعاتی در لیبی از سوی بازیگران خارجی علیه یکدیگر هستیم. مهمترین تحولی که در افشاگری‌های اخیر پرونده لیبی بسیار مهم است، اسنادی است که کارشناسان سازمان ملل اخیراً آنها را افشا کرده‌اند. در این رابطه سندی منتشر شده که نشان می‌دهد کشورهایی مانند استرالیا، فرانسه، مالت، آفریقای جنوبی، انگلیس و آمریکا در قالب پروژه‌ای به نام «Opus» تعداد زیادی از عناصر خود را در قالب موسسات ژئوفیزیکی اردن و با پوشش‌های عادی روانه لیبی کرده‌اند تا پس از رسیدن به سواحل طرابلس بتوانند موادی ورود و خروج سلاح از سوی کشتی‌های ترکیه را ثبت کنند و در آینده نزدیک دست به عملیات خرابکاری در آن گستره بزنند. این سند هم یکی دیگر از اسنادی بود که طی دو هفته ‌پیش منتشر شد و به خوبی نشان می‌دهد که درگیری‌ها وارد فاز جدید شده است. این در حالیست که ارتش ملی لیبی اعلام کرده که برای حمله به بندر مصراته (200 کیلومتری طرابلس) آماده می‌شود که به احتمال زیاد در روزهای آینده باید شاهد افزایش درگیری‌ها در این منطقه میان نیروهای حفتر با دولت وفاق ملی و ترکیه باشیم.