فرشاد گلزاری

 چندی پیش حسان دیاب، نخست‌وزیر لبنان بعد از جلسه کابینه که طی آن طرح اقتصادی و مالی تصویب شد مقابل دوربین رسانه‌ها و خبرنگاران قرار گرفت و اعلام کرد که دولت به‌رغم شیوع کرونا فعالیت خود را برای تصویب قوانینی که در بیانیه وزارتی آمده بود، متوقف نکرد و ما باید این روز را نقطه عطفی در آینده لبنان بدانیم. او سپس اعلام کرد که پرونده بازپس‌گیری اموال غارت شده کشور توسط جریان‌های سیاسی و برخی از افراد، بخش عظیمی از فعالیت دولت خواهد بود! در همان هنگام بسیاری از تحلیلگران و حتی خبرنگاران در حساب‌های توئیتر خود یا در رسانه‌هایشان صریحا از طرح دیاب و کابینه او استقبال کردند اما هشدار دادند که احتمالاً این سخنان او برای بسیاری از دشمنان داخلی و خارجی دولت مستقر در بیروت، غیر قابل هضم است. دیاب در بخشی از سخنان خود اعلام کرده بود که هدف طرح مذکور این است که بانک مرکزی مجدداً بر مأموریت اصلی خود برای حفظ ثبات مالی لبنان متمرکز شود و هدف این طرح بازسازی ساختار بخش بانکی و دارایی است و به ما اجازه دستیابی به حمایت مالی بین‌المللی را می‌دهد. این در حالیست که سعد الحریری، نخست‌وزیر سابق لبنان پس از اعلام تصویب این طرح از سوی دیاب اظهار کرد که ما طرح اقتصادی و اصلاحات آن را می‌خوانیم اگر خوب بود با آن همکاری خواهیم کرد و اگر دولت شکست بخورد من با سرنگونی آن موافقم! بدون تردید اگر سخنان حریری را در مقابل اظهارات دیاب قرار دهیم به این خروجی می‌رسیم که او همچنان به دنبال آن است تا دولت فعلی را زیر فشار قرار دهد و در بسیاری از مقاطع شاهد بودیم که حریری همسو با کشورهای خارجی (اعم از سعودی‌ها و آمریکا) موضع‌گیری کرده است. حریری در بخشی دیگر از سخنان خود اظهار کرده که وضعیت کشور رو به وخامت است و باید نهایت تلاشمان را به کار ببریم و باید توجه داشته باشیم که صندوق بین‌المللی پول تنها گزینه است؛ چراکه لبنان به پول نیاز دارد، اما اگر این دولت شکست بخورد من با برکناری آن موافقم.

پس از ممنوعیت فعالیت حزب‌الله توسط آلمان، از نتانیاهو گرفته تا پادشاه بحرین این اقدام را ستایش کردند و اوضاع به خوبی نشان می‌دهد که برلین با تل‌آویو هماهنگ بوده و احتمالاً سایر کشورهای اروپایی هم به مرور زمان و با فشارهای اسرائیل دست به چنین اقدامی خواهند زد

پرده اول: حریری در مقامِ اپوزیسیون

چندی قبل (29 فروردین) شاهد آن بودیم که سعد حریری نخست وزیر پیشین لبنان پس از سفری حدودا سه ماهه به پاریس، وارد لبنان شد. در همان هنگام بسیاری از رسانه‌ها خبر بازگشت او به بیروت را یک امر بسیار عادی تلقی کردند اما باید توجه داشت که حریری بعد از استعفای معنادار خود در اکتبر گذشته به دنبال اعتراضات مردمی بی‌سابقه و به تبع آن تشکیل دولت جدید فعالیت چندانی نداشت و به دور از انظار عمومی بود، ولی گویا با توجه به تداوم مشکلات اقتصادی لبنان همزمان با نزدیک شدن موعد پایان وعده صد روزه حسان دیاب نخست‌وزیر کنونی برای تهیه طرح نجات اقتصادی با هدف عبور از بحران، فرصت را برای شروع کار سیاسی متفاوتی مناسب دیده است. اصل مطلب این است که حریری و جریان 14 مارس در مدت 100 روزه‌ای که به دولت دیاب داده شده بود، فقط نقش تماشاچی را بازی کردند و در این مدت به دنبال آن بودند تا بتوانند در بزنگاه، محیط داخلی بیروت را علیه دیاب بسیج کنند. حریری دقیقاً 90 روز در فرانسه حضور داشته و بدون شک با اشخاص و چهره‌های مهمی اعم از سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی دیدار یا گفت‌وگوی مجازی داشته است. سوال مهم این است که چرا حریری پس از 90 روز و کمتر از 10 روز مانده به موعد اعلام طرح اقتصادی حسن دیاب وارد لبنان شده است؟ سوال دیگر که بسیار مهمتر است، این خواهد بود که چرا نخست‌وزیر پیشین لبنان در فضایی به خانه برگشت که بانک‌های لبنان در شعله‌های آتش می‌سوختند و زد و خورد مردم این کشور با نیروهای امنیتی به بالاترین حد خود رسیده بود؟

شکی در این وجود ندارد که مردم لبنان هم اسیر سیاست‌بازی‌ها شده‌اند و معیشتشان دچار تزلزل شده است؛ مضاف بر اینکه شیوع کرونا هم بر بحران اقتصادی و درآمد مردم لبنان (همانند سایر کشورها) تاثیر گذاشته است و مردم همانند چند ماه قبل برای اعتراض و طلب کردن مطالبات خود به خیابان‌ها آمدند. بدون شک اسم شبِ وضعیت کنونی در لبنان و کلیدواژه آن با واژه اقتصادی و مشتقات آن گره خورده است اما بحث اینجاست که نه تنها حریری بلکه بسیاری از سیاستمداران لبنان (مانند طیف سمیر جعجع، ولید جنبلاط، و صدها مهره پشت پرده) طی سال‌های اخیر نه تنها با لابی‌ها و مافیای خصوصی و دولتی مقابله نکردند، بلکه هر کسی که وارد ساختار قدرت در این کشور شد به تنها چیزی که فکر نمی‌کرد، خدمت به مردم و تلاش برای عبور بیروت از بحران بود. اظهارات حریری و بسیاری از مقامات لبنان به خوبی نشان می‌دهد که آنها به عنوان اپوزیسیونی که از خارجِ لبنان خط می‌گیرند وارد صحنه سیاسی این کشور شده‌اند و به نظر می‌رسد که در حال طرح‌ریزی یک کودتای سیاسی علیه نخست‌وزیر، کابینه او و جریان آزاد ملی به رهبری میشل عون رئیس‌جمهور لبنان هستند.

حریری و جریان 14 مارس در مدت 100 روزه‌ای که به دولت دیاب داده شده بود، فقط نقش تماشاچی را بازی کردند و در این مدت به دنبال آن بودند تا بتوانند در بزنگاه، محیط داخلی بیروت را علیه دیاب بسیج کنند

پرده دوم: برلین علیه حزب‌الله!   

بایکوت حسان دیاب نه تنها از داخل هدایت می‌شود، بلکه طراحان خارجی هم دارد. دولت او از سوی حزب‌الله لبنان مورد حمایت قرار گرفت و این موضوع به عنوان اولین دلیل می‌تواند نشان دهد که چرا دولت آلمان حزب‌الله لبنان را ممنوع الفعالیت کرد. برلین در سال‌های اخیر بارها و بارها حزب‌الله لبنان را به انحای مختلف تحت فشار قرار داده بود و حتی به یاد داریم که پلیس این کشور چند سال پیش در یک عملیات هماهنگ به چندین دفتر کار و خانه به بهانة اینکه این مکان‌ها متعلق به حزب‌الله لبنان است یورش برد و آنجا را تفتیش کرد. مساله اینجاست که پس از این اقدام آلمان و ممنوعیت فعالیت حزب‌الله، از نتانیاهو گرفته تا پادشاه بحرین و حتی عبدربه منصورهادی (رئیس‌جمهور مستعفی یمن و تحت حمایت عربستان) این اقدام برلین را ستایش کردند! این مدل از موضع‌گیری‌ها به خوبی نشان می‌دهد که اقدام اخیر دولت آلمان تماماً با تل‌آویو هماهنگ بوده و احتمالاً سایر کشورهای اروپایی هم به مرور زمان و با فشارهای اسرائیل دست به چنین اقدامی خواهند زد. نکته اینجاست که ادامه این روند را باید با دور جدید ناآرامی‌های لبنان در یک راستا دانست؛ به عبارتی دیگر ما شاهد دو رویداد  بسیار مهم در بستر و قالبِ یک سناریو هستیم. از یک سو سیاسیون لبنان که با سعودی‌ها، آمریکا و اسرائیل هماهنگ هستند در حال تقابل آشکار با دیاب و کابینه وی هستند و از سوی دیگر سرویس‌های اطلاعاتی (خصوصاً سیا و موساد) به دنبال آن هستند تا علاوه بر اعمال و تشدید فشار بر حزب‌الله و مرتبطان آن، منافذ اقتصادی و تجاری بیروت را مسدود کنند تا بتوانند کاخ بعبدا و نخست‌وزیر را بیش از هر زمان دیگر و از طریق لشگرکشی خیابانی به ستوه بیاورند و درنهایت استعفای دیاب را رقم بزنند که حاصل آن چیزی جز خلأ قدرت و بلاتکلیفی نخواهد بود. پروژه‌ای که هم اکنون در عراق اجرا شده و سرنوشت آن همچنان مبهم و غبارآلود است.