فرشاد گلزاری

 برای بسیاری از شهروندان کشورمان و خصوصاً روزنامه‌نگاران و مفسران، مطالعه تاریخ جنگ سرد هنوز هم جذابیت خاصی دارد. هرگاه که هالیوود یک فیلم سینمایی با مضمون جنگ سرد می‌سازد و روانه بازار می‌کند، علاوه بر بسیاری از شهروندان عادی کشورها؛ مقامات، افسران اطلاعاتی و تحلیلگران حوزه امنیت و سیاست بدون معطل کردن وقت خود فیلم سینمایی مذکور را به تماشا می‌نشینند و روزها در مورد آن می‌نویسند و می‌گویند. طبیعی است که زاویه دید نسبت به فیلم‌ها و کلاً تاریخ جنگ سرد بسیار متفاوت است. عوام، مجذوب جاسوس‌بازی‌ها و اَکشن‌های کلاسیک و پشت‌پرده‌هایی می‌شوند که در یک فیلم و حتی در یک رمان اطلاعاتی - جاسوسی  می‌بینند و می‌خوانند اما کسانی که به واسطه رشته تحصیلی یا جایگاه شغلی‌شان، چنین فیلم‌ها یا متونی را مرور می‌کنند، دنبال چیز دیگری هستند. حتی ممکن است در طیف نخبگان هم تفکیک‌هایی در این مورد اتفاق بیافتد. به عنوان مثال برخی ناظران و کسانی که در حوزه تحلیل مسائل بین‌الملل فعال هستند، کتب، متون یا فیلم‌های منتشر شده در مورد جنگ سرد را از دیدگاه سیاسی یا تاریخی مورد نقد و بررسی قرار می‌دهند و عده‌ای دیگر مباحث امنیتی و دسته‌ای دیگر تاکتیک‌های اقتصادی نظرشان را جلب می‌کند.

اینکه چه کسی، چگونه جنگ سرد را تحلیل می‌کند موضوع بحث ما نیست بلکه آنچه در این مجال مورد نظر ماست، ماهیت و چرایی به وجود آمدن جنگ سرد است. درست است که مجموعه اقدامات سیاسی و ژئوپلیتیکی دو قطب شرق و غرب در بازه زمانی 1947 تا 1991 به جنگ سرد مشهور شد و سمبل پایان‌دهندة آن یعنی گورباچف در بیمارستان بستری است، اما باید به این درک و باور برسیم، برخلاف آنچه که بسیاری از تحلیلگران و حتی سیاستمداران می‌گویند، «جنگ سرد همچنان ادامه دارد» اما اشکالش تغییر پیدا کرده است. اینکه در حال و هوای دوران شوروی کمونیستی نیستیم یا دیگر استالین و سرویس اطلاعاتی مخوف کا.گ.ب با آن ساز و کار فعال نیست، دلیلی بر پایان جنگ سرد نیست. امروز «ولادیمیر پوتین» و اف.اس.بی (جایگزین کا.گ.ب) جایگزین آن دوران شده‌اند و شما همین امروز با رئیس‌جمهوری در کرملین مواجه هستید که خودش روزی افسر اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی در آلمان شرقی بوده است. همین دو مولفه به خوبی نشان می‌هد که جنگ سرد هنوز در جریان است ولی ابعاد آن تغییر کرده است.

اگر از تحریم ورزشی روسیه هم به سادگی چشم‌پوشی کنیم به یک موضوع یا پرونده بسیار جنجالی و مهم می‌رسیم که اقتصادِ انرژی و امنیت پیرامونی روسیه را هدف مستقیم قرار داده که نامش «نورد استریم2» است

تحریم: از اوکراین تا گرجستان!

 یکی از کنش‌هایی که در عرصه سیاست بین‌الملل از گذشته تاکنون به قوت ادامه دارد، استفاده از ابزار تحریم است. شاید عده‌ای بگویند که ایالات متحده مبتکر استفاده از ابزار تحریم است (که البته تاحدودی به دلیل استفاده بدون فوت وقت و دائم از این اهرم فشار درست است) اما واقعیت این است که در دنیای امروز و قرن بیست و یکم، تحریم به یک اهرم فشار همه‌گیر تبدیل شده است. در مورد روسیه هم این موضوع صدق می‌کند. زمانی که در سال 2014 روسیه و آمریکا به تقابل علنیِ سیاسی و امنیتی در اوکراین پرداختند هیچکس فکر نمی‌کرد این پرونده به حدی ادامه پیدا کند که به اشغال شرق اوکراین (نواحی لوهانسک و دونتسک) بینجامد و حتی پرچم‌ استقلال‌طلبان وابسته به مسکو برسر در ادارات دولتی این ناحیه آویخته شود. روند تقابل در اوکراین به حدی سخت و جدی بود که درنهایت شبه جزیره استراتژیک کریمه توسط روس‌ها تسخیر شد و تا امروز هم هیچ اقدامی از ناحیه کرملین برای بازگرداندن آن به خاک اوکراین انجام نشده است. این روند تقابل میان دو بلوک شرق و غرب قدیم را مجدداً نمایان کرد؛ چراکه روس‌ها نمی‌خواستند تا اوکراین (به عنوان حوزه نفوذ سنتی‌شان) تنها با امضای یک قرارداد تجاری به اتحادیه اروپا و سپس ایالات متحده نزدیک شود. از سوی دیگر مسکو به خوبی می‌دانست که اگر اوکراین از دستش فرار کند و به دامن آمریکا بپیوندد بدون تردید، تهدید ناتو جدی‌تر و نزدیک‌تر خواهد شد. این دو عنصر باعث شد تا مسکو با ابزار هجومیِ خود، واشنگتن را مورد هدف قرار دهد؛ ابزاری که در گذشته در مورد گرجستان (آبخازیا و اوستیای جنوبی) از سوی روس‌ها مورد استفاده قرار گرفته بود و دقیقاً منافع آمریکا و اروپا را مورد هدف قرار داده بود.

این دو پرونده (تقابل آمریکا و روسیه در گرجستان و اوکراین) را باید مدلی از جنگ سرد جدید دانست؛ چراکه در یک سو روسیه و متحدانش ( از جمله ایران، چین، کره‌شمالی و چندین کشور آمریکای لاتین) و در سوی دیگر ایالات متحده با شرکای اروپایی‌اش حضور دارند. در این بین تنها اشتراکی که میان دو قطب شرق و غرب وجود دارد،‌ استفاده و سرکیسه کردن کشورهای حاشیه خلیج فارس توسط هر دو طرف است و البته آنچه میان دو طرف قرار دارد، اتباط با اسرائیل است. این سطح از تقابل میان آمریکا و روسیه، امروز مخالفان و موافقانی دارد. ایالات متحده پس از قضیه اوکراین سعی داشت تا اروپا (به خصوص آلمان و فرانسه) را علیه مسکو با خود همراه کند و تاحدودی هم موفق عمل کرد؛ به گونه‌ای که اتحادیه اروپا از سال 2014 تاکنون چندین نوبت روسیه را تحریم کرد و این وضعیت تا به امروز هم ادامه دارد. البته در این میان آلمان در همان سال 2014 تا 2015 چندین بار موضع خود در قبال تحریم روسیه را تغییر داد اما درنهایت نتوانست در مقابل آمریکا ایستادگی کند و مجبور به تحریم روسیه شد. در مقابل روسیه هم انها را تحریم کرد.

از نورد استریم 2 تا محرومیت ورزشی روسیه    

فاز تقابلی روسیه و آمریکا این روزها وارد عرصه‌های جدید شده است. سال گذشته بود که روسیه به ترور بیوشیمی سرگئی اسکریپال (افسر سابق اطلاعات نظامی روسیه) و دخترش در خاک بریتانیا را تکذیب کرد، اما لندن تا دقیقه آخر بر این ادعا پافشاری کرد که مسکو دست به انجام ترور در خاک بریتانیا زده است. همین موضوع باعث شد تا بریتانیا به عنوان متحد سنتی آمریکا و یکی از اصلی‌ترین کشورهایی که در زمان جنگ سرد در تقابل با روسیه به سر می‌برد، دست به وضع تحریم‌های جدید و سنگین علیه کرملین بزند؛ تا جایی که حتی فرمانده آموزش چتربازان ارتش روسیه هم در لیست تحریم لندن قرار گرفت که البته این شخص قبلاً و در زمان اوج پرونده اوکراین توسط آمریکا هم تحریم شده بود.

همین امروز با رئیس‌جمهوری در کرملین مواجه هستید که خودش روزی افسر اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی در آلمان شرقی بوده است و همین مولفه به خوبی نشان می‌هد که جنگ سرد هنوز در جریان است؛ ولی ابعاد آن تغییر کرده است

اما آنچه به وضوح تایید می‌کند که دیوارهای جنگ سرد میان آمریکا و روسیه و حتی متحدان ایالات متحده همچنان وجود دارد و وارد فاز جدید شده، این مسائل نیست؛ بلکه محرومیت ورزشی روسیه به دلیل اثبات دوپینگ ورزشکاران این کشور یکی دیگر از پرونده‌هایی است که نشان می‌دهد فشار غرب بر کرملین تنها در مورد مسائل سیاسی یا امنیتی نیست، بلکه این روند وارد سطحی‌ترین و البته عمومی‌ترین مسائل روسیه شده است. اگر از تحریم ورزشی روسیه هم به سادگی چشم‌پوشی کنیم به یک موضوع یا پرونده بسیار جنجالی و مهم می‌رسیم که اقتصادِ انرژی و امنیت پیرامونی روسیه را هدف مستقیم قرار داده است که نامش «نورد استریم2» است. طبیعی است که مسکو برای دور زدن تحریم‌های آمریکا و بی‌ثبات کردن آن نیاز دارد تا منابع مالی خود را از طریق فروش گاز (به عنوان بزرگترین منبع گاز طبیعی) کسب کند و به همین دلیل نورد استریم 2 را از سال‌ها پیش در دستور کار خود قرار داده بود. نورد استریم ۲ خط لوله گازی است که از بستر دریای بالتیک احداث شده و تا آلمان امتداد پیدا می‌کند و اخیراً با تصویب سنای آمریکا تحریم شد، اما آلمان آن را نپذیرفت. این پرونده و مجموع مسائل دیگر به خوبی نشان می‌دهد که جنگ سرد علیه مسکو و با تمام قوا ادامه دارد.