روز گذشته سالروز تولد جهان پهلوان غلامرضا تختی بود. تختی پنجم شهریور سال ۱۳۰۹ در محله خانی‌آباد در جنوب تهران، چشم به جهان گشود، به عشق مردم پنجه در پنجه حریفان انداخت و بارها از سکوهای افتخار بالا رفت، او مدال‌هایش را از مردمی می‌گرفت که حتی باخت و شکست جهان پهلوان‌شان را پیروزی می‌دیدند و پرشورتر از همیشه به استقبالش می‌رفتند. چه در میدان مبارزه و چه در کوچه و بازار مردانگی و مردمداری را از یاد نبرد و برای گرفتن پست و قدرت به هر شیوه‌ای متوسل نشد. نقش بازی نکرد، دستگیری از نیازمندان را در بوق و کرنا نمی‌کرد، همه ثروتش را برای مردم داد تا خنده‌ای بر لب یتیمی بنشاند و گرفتاری را شاد کند؛ این بزرگ‌ترین ثروت و دلخوشی غلامرضا بود. تختی یک مدال طلا، دو نقره و یک مقام چهارمی المپیک، یک طلا و دو نقره قهرمانی جهان به همراه طلای بازی‌های آسیایی را در کارنامه زرین و پرافتخار خود دارد، اما این ویترین پرمدال کمترین نقش را در ماندگاری نام تختی در میان ده‌ها قهرمان جهان و المپیک پس از نیم قرن داشته و آنچه نام تختی را بر دل‌ها حک کرده چیزی جز سادگی، صداقت، مردمداری، مهربانی، مروت و دستگیری تختی نیست. تک گل باغ پهلوانی ۳۷ بهار را بیشتر ندید اما همین عمر کوتاه را به عشق مردم و برای آنها زیست. اگر تختی بود، شمع تولد 90 سالگی‌اش را خاموش می‌کرد.