کیمیاگریِ وارونه!

کیمیاگری، هنر تبدیل مس به طلاست و مدیران ورزش ایران، تخصص عجیبی دارند که این کار را به صورت معکوس انجام بدهند و طلا را به چیزهای بی‌ارزشی تبدیل کنند. کیمیا علیزاده به عنوان یکی از مهم‌ترین ستاره‌های این نسل تکواندوی ایران، حالا به صف طولانی ورزشکارانی ملحق شده که «مهاجرت» را برای آینده‌شان در نظر گرفته‌اند. با این روند شاید در المپیک آینده، تعداد مدال‌های ورزشکاران ایرانی برای کشورهای دیگر از تعداد مدال‌های کاروان ایران بیشتر باشد. سوال اینجاست که مدیران وزارت ورزش چطور با این حجم از فاجعه‌های بزرگ و اتفاق‌های تلخ، شب‌ها سرشان را روی بالین می‌گذارند؟

آریا رهنورد

کیمیا علیزاده هم به دنبال سرنوشتش رفت. جایی خارج از ایران. جایی دور از ایران. او در تمرین تیم ملی هلند حاضر شده و گفته می‌شود با پرچم کمیته بین‌المللی المپیک، در توکیو به رقابت خواهد پرداخت. در مورد اهمیت این تکواندوکار جوان، همین بس که او «اولین» بانوی مدال‌آور تاریخ ایران در المپیک بوده است. این دستاورد آنقدر بزرگ به نظر می‌رسد که حالا ورزش ایران برای از دست دادن کیمیا، با یک افسوس تاریخی دست و پنجه نرم کند. سه سال و نیم قبل، علیزاده یک کار فراموش‌نشدنی انجام داد و به عنوان اولین زن ایرانی، روی سکوی المپیک ایستاد. او که پیش‌تر در بازی‌های آسیایی هم شاهکار کرده بود، حالا باید بیشتر از همیشه مورد توجه قرار می‌گرفت اما جماعتی که پس از عمل جراحی او برای عکس گرفتن دور تخت بیمارستان جمع شده بودند، خیلی زود این ورزشکار را تنها گذاشتند. خیلی‌ها از خودشان می‌پرسند چرا کیمیا علیزاده باید از ایران برود؟ شاید بهتر باشد آنها این سوال را طور دیگری مطرح کنند؟ چرا کیمیا علیزاده باید بماند و با وجود درخشش روی شیاپ‌چانگ، حقوق یک و نیم میلیون تومانی وزارت ورزش را بگیرد؟ چرا کیمیا علیزاده باید در کشوری بماند که به دلیل مسائل مالی، از اعزام دختران ورزشکار به رقابت‌های گرندپری و انتخابی المپیک صرف‌نظر می‌کند؟ او یک «نخبه» است و باید به جایی کوچ کند که در آن، قدر نخبه‌ها را می‌دانند. شاید باورتان نشود اما همین حالا، خود ستاره‌های تکواندو هزینه شرکت در برخی از تورنمنت‌ها را از جیب‌شان پرداخت می‌کنند. آنها معرفت به خرج داده‌اند که تا امروز جایی نرفته‌اند و در این شرایط سخت، به کار ادامه داده‌اند! کیمیا علیزاده اما یک تصمیم «منطقی» برای خودش گرفته است. اگر او در ایران باقی می‌ماند، شانسی برای حضور در المپیک نداشت. اگر او در ایران می‌ماند، باید به وعده‌های بی‌سرانجام گوش می‌داد و آینده نامعلومی را برای خودش در نظر می‌گرفت.

جدایی ستاره‌ای مثل کیمیا علیزاده، باید یک «تلنگر» بزرگ برای ورزش ایران باشد. باید مدیران وزارت ورزش را از خواب بیدار کند و یک هیاهوی بزرگ به وجود بیاورد اما در عمل، هیچ‌کس حتی برای چند ثانیه «وانمود» نمی‌کند که به خاطر کوچ این ستاره، در حال حسرت ‌خوردن است. وقتی «سعید ملایی» رفت و تیم ملی جودو شانس مسلم طلای المپیک را از دست داد، خیلی‌ها اصرار داشتند که این، یک نقشه بزرگ و یک طرح از پیش تعیین‌شده از سوی دشمن برای  لطمه زدن به ورزش ایران بوده است. عصر این بازی‌ها اما وقتی تمام شد که نابغه‌ای مثل «علیرضا فیروزجا» به جای پرچم ایران، پرچم فیده را برای خودش برگزید. او در همین سن و سال کم، اولین سوپراستادبزرگ شطرنج ایران و بزرگ‌ترین شطرنج‌باز تاریخ کشور بود اما فدراسیون شطرنج با تصمیم عجیب اعزام نکردن تیم ملی به مسابقات سرعتی جهان، به همین سادگی نابغه‌اش را از دست داد. به محض جدایی علیرضا، رنکینگ شطرنج ایران در جهان به شکل قابل توجهی افت کرد. همین امسال بود که علیرضا فغانی نیز تصمیم گرفت به استرالیا برود تا لیگ برتر، عملا بهترین و مهم‌ترین داور وسطش را از دست بدهد. قبل از آنها نیز، ستاره‌های زیادی در همین مسیر قرار گرفته بودند. «میلاد بیگی» از ایران رفت و زیر نظر رضا مهماندوست، تبدیل به مهم‌ترین ستاره تکواندو در آذربایجان شد. بازیکنی که در هر تورنمنت برای این کشور یک طلا به دست می‌آورد. راحله آسمانی و سامان طهماسبی نیز نام‌های سرشناس دیگری بودند که از بازی برای ایران، چشم پوشیدند. این موج حالا آنقدر گسترده شده که شنیده می‌شود ستاره‌های ورزش جانبازان و معلولین هم در حال ترک ایران هستند. چه کسی باید جلوی این موج بایستد؟ چه کسی باید به این روند پایان بدهد؟ چرا مسئولان ورزش در ایران، هیچ قدمی برای مقابله با این روند برنمی‌دارند؟

همین امسال بود که علیرضا فغانی نیز تصمیم گرفت به استرالیا برود تا لیگ برتر، عملا بهترین و مهم‌ترین داور وسطش را از دست بدهد. قبل از آنها نیز، ستاره‌های زیادی در همین مسیر قرار گرفته بودند. «میلاد بیگی» از ایران رفت و زیر نظر رضا مهماندوست، تبدیل به مهم‌ترین ستاره تکواندو در آذربایجان شد

بسیاری از کشورهای دنیا، سال‌ها تلاش می‌کنند و میلیون‌ها دلار هزینه انجام می‌دهند تا یک مدال‌آور المپیکی بسازند. ورزش ایران اما چوب حراج به اعتبارش زده و مدال‌آوران المپیکی را به حال خودشان گذاشته است. آنها در ایران بزرگ می‌شوند، در ایران رشد می‌کنند، در ایران حرفه‌ای می‌شوند اما بهترین سال‌های زندگی و ورزش‌شان را در یک کشور دیگر می‌گذرانند. وقتش رسیده کمی «نگران» باشیم. حداقل «تظاهر» کنیم که نگرانیم. «میز» شما می‌گذرد آقای وزیر اما ورزش ایران، شاید دیگر هرگز چنین ستاره‌هایی نداشته باشد. دست از این کیمیاگری وارونه بردارید. کمی هم به وضعیت این ستاره‌ها برسید.