نازنین دشتی 

در دنیای پرزرق‌وبرق و دلارهای بی‌پایان لیگ ستارگان قطر، جایی که مربیان بزرگ دنیا با رزومه‌های سنگین به سادگی اخراج می‌شوند، نام یک ایرانی به شکلی غافلگیرکننده بر سر زبان‌ها افتاده است. پژمان منتظری، مدافعی که همیشه به سکوت و هوش شناخته می‌شد، حالا در قامت سرمربی، تیم ته‌جدولی الشحانیه را به کابوس بزرگان قطر تبدیل کرده است. اما آنچه این درخشش را مهم می‌کند، صرفا نتایج نیست؛ بلکه طلوع یک سبک مدیریتی و فنی است که ما را به یاد محرم نویدکیا و مجتبی جباری می‌اندازد. 

فوتبال ایران دهه‌ها در سیطره مربیان اتوریته‌محور و جنجالی بود؛ کسانی که با فریاد کنار زمین و تهییج احساسات، تیم‌شان را جلو می‌بردند. اما جریانی در حال شکل‌گیری است که پژمان منتظری نماینده تازه آن است. مانند محرم نویدکیا که در سپاهان ثابت کرد می‌توان بدون جنجال و با تکیه بر احترام و تاکتیک مدرن موفق شد، پژمان نیز در قطر با همین متد جلو رفته است. او از آن دسته مربیانی است که اعتقاد دارد فوتبال یک شطرنج متحرک است، نه یک میدان جنگ گلادیاتوری. 

اگر مجتبی جباری زیدان فوتبال ایران در طراحی حملات بود، پژمان منتظری همان نگاه مهندسی را در خط دفاعی و ساختار تیمی دارد. جباری همیشه می‌گفت فوتبال باید فکر شده باشد. پژمان در بازی‌های اخیر الشحانیه مقابل الغرافه و الدحیل نشان داد که تیمش را بر اساس آنالیز دقیق ضعف حریف آرایش می‌دهد. پیروزی سه بر صفر مقابل الغرافه تصادفی نبود؛ این نتیجه حاصل بستن کانال‌های نفوذی بود که فقط ذهن یک مدافع بازی‌خوان مثل پژمان می‌توانست آنها را 

شناسایی کند. 

تفاوت بزرگ منتظری با نویدکیا و جباری در این است که او دوره کارآموزی و شروع خود را در یک محیط «استاندارد» بین‌المللی سپری کرد. او سال‌ها در قطر بازی کرد، با مربیان بزرگ اروپایی کار کرد و حالا در سیستمی مربیگری می‌کند که امکانات سخت‌افزاری‌اش در سطح جهانی است. پژمان برخلاف بسیاری از مربیان ایرانی که درگیر حواشی مدیریت و نبود زمین تمرین هستند، در قطر روی فوتبال خالص تمرکز کرده است. این باعث شده که او زودتر از حد تصور، بلوغ تاکتیکی‌اش را 

نشان دهد. پژمان منتظری ویژگی‌هایی دارد که او را به گزینه‌ای ایده‌آل برای آینده فوتبال ایران تبدیل می‌کند. اول از همه تسلط به زبان بین‌المللی؛ سال‌ها حضور در خارج از کشور، به او قدرت ارتباط با بازیکنان خارجی را داده است، چیزی که در برد مقابل الغرافه و مدیریت لژیونرهای الشحانیه مشهود بود. دوم شخصیت کاریزماتیک اما متواضع؛ او هرگز به دنبال تیتر اول روزنامه‌ها نبوده است. این سکوت انتخابی به او اجازه می‌دهد تمام انرژی‌اش را صرف مسائل فنی کند؛ دقیقا همان ویژگی که محرم نویدکیا را در فوتبال ایران محبوب و متمایز کرد. سوم انعطاف تاکتیکی؛ برخلاف مربیان سنتی که به یک سیستم  وفادارند، تیم پژمان نشان داده که می‌تواند بر اساس قدرت حریف، از یک تیم تدافعی منضبط به یک تیم ضدحمله‌زن بی‌رحم 

تغییر فاز دهد. 

بزرگ‌ترین چالش فعلی پژمان، تثبیت این جایگاه است. او در حال ‌حاضر به عنوان فرشته نجات الشحانیه شناخته می‌شود. اگر او بتواند این روند را ادامه دهد، نه‌تنها در قطر به عنوان یک سرمربی لژیونر موفق تثبیت می‌شود، بلکه به زودی به جدی‌ترین گزینه برای نیمکت‌های بزرگ ایران (از جمله استقلال و حتی تیم ملی در آینده) تبدیل خواهد شد. 

اگر محرم نویدکیا را نماد اخلاق و ثبات و مجتبی جباری را نماد فکر و استراتژی بدانیم، پژمان منتظری می‌تواند ضلع سوم این مثلث باشد؛ اجرا و دیسیپلین مدرن. فوتبال ایران به شدت به مربیانی نیاز دارد که به جای مقصر دانستن داور و زمین، از امید به گل (XG) و ساختار دفاعی خطی حرف بزنند. پژمان با نتایجی که در همین مدت کوتاه گرفته، ثابت کرده که این زبان را به خوبی بلد است. 

پیروزی سه بر صفر مقابل تیمی که مدعی قهرمانی است، آن هم با مهره‌هایی به مراتب ضعیف‌تر، پیامی روشن برای فوتبال ایران داشت؛ پژمان منتظری آماده است. او راه نویدکیا را می‌رود؛ راهی که در آن احترام، دانش و آرامش حرف اول را می‌زند. اگر او بتواند در اتمسفر پرفشار فوتبال قطر دوام بیاورد، نویدبخش ظهور مربی‌ای است که می‌تواند سال‌ها خلاء دانش مدرن را روی نیمکت‌های ما پر کند. 

منتظری نه با فریاد، بلکه با نتایجش در حال دیکته کردن نام خود به آسیاست. او واقعا می‌تواند همان مغز متفکری باشد که فوتبال ما سال‌ها انتظارش را می‌کشید؛ کسی که مثل دوران بازیگری‌اش، همیشه یک قدم جلوتر از توپ و مهاجمان حریف فکر می‌کند.