احسان صارمی

دو هفته پیش در گزارشی با عنوان«یک نامه سرگشاده، دو‌نکته‌ مستتر» به شکل مبسوط به نامه جمعی از شاخص‌ترین هنرمندان استان آذربایجان شرقی خطاب به رئیس‌جمهور پرداخته شد. در این نامه چهره‌های هنری شهر تبریز و استان آذربایجان شرقی از حسن روحانی خواسته بودند وضعیت مدیریت فرهنگی ارشاد این استان بررسی شود؛ در حالی که رویه تغییرات در مدیریت کل اداره استانی با وزراست، هنرمندان تبریزی پس از گذشت چهار سال به مدیریت محمد محمدپور معترض می‌شوند. با اینکه محمدپور خود از اهالی استان آذربایجان شرقی است و در رشته روانشناسی عمومی تحصیل کرده است؛ مدیریت او همواره چالش‌برانگیز بوده است. به نحوی که برخی مسیر پردست‌انداز مدیریت او را با دوران علی داننده، مدیر اداره کل ارشاد دولت نهم مقایسه می‌کنند.

با این حال نامه هنرمندان با واکنش‌هایی همراه بوده است. برخی از مسئولان فرهنگی تبریز و استان آذربایجان شرقی از آینده درخشان گفته‌اند و برخی از هنرمندان از فقدان آینده‌ای روشن. برای مثال محمد محمدپور در گفت‌وگو با خبرگزاری ایرنا گفته حوزه فرهنگ و هنر «از نظر فضای فرهنگی و هنری با کمبود مواجه است؛ به طوری که سرانه فضای فرهنگی و هنری استان به ۲ سانتی‌متر و در خوشبینانه‌ترین حالت به ۴ سانتی‌متر می‌رسد.» با این گفته به نظر می‌رسد محمدپور خود در مقام منتقد قرار گرفته است؛ چراکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی این حوزه، موظف به اصلاح و تسریع امور برای افزایش سرانه فرهنگی کشور است.

برای مثال، در حالی که بخش خصوصی شهر تبریز خواهان استفاده از تسهیلات در نظر گرفته شده در شیوه BOT هستند؛ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی یکی از موانع استفاده از این شیوه است. شیوه BOT روش ساخت، بهره‌برداری و انتقال است که در آن بخش خصوصی اقدام به ساخت فضای فرهنگی می‌کند و پس از بهره‌برداری در زمانی مشخص، فضای فرهنگی را به دولت، به عنوان متولی تسهیلات بازمی‌گرداند. در شهر تبریز برای مثال قرار بر آن بوده است مجتمع لاله پارک به صورت BOT واگذار شود؛ اما موانع ایجاد شده توسط اداره کل ارشاد شرایط را برای ورود بخش خصوصی سخت کرده است و در نهایت با شرایط اقتصادی کنونی و رقم چند ده میلیارد تومانی ارشاد برای انتقال این طرح به بخش خصوصی،‌ باید برپایی لاله پارک را یک رویا دانست.

این وضعیت درباره دیگر فعالان بخش خصوصی نیز صادق است. در حالی که مجوزهای لازم برای شیوه BOT در تبریز از سمت پایتخت، محل استقرار ریاست‌جمهوری صادر شده است، اداره کل ارشاد استان آذربایجان رفتاری متناقض از خود نشان می‌دهد. نتیجه چنین امری کاهش سرانه فرهنگی و البته فشار به بخش خصوصی است. یعقوب صدیق‌جمالی از چهره‌های شناخته شده تئاتر تبریز و از امضاکنندگان نامه مذکور در مصاحبه اخیر خود گفته است «واگذاری مجتمع‌های فرهنگی و هنری به بخش خصوصی مشکلات زیادی برای اهالی فرهنگ و هنر ایجاد کرده است... برای اجاره این مجتمع که به صورت ناخواسته از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد به اجاره داده شده است، پیشنهاد پرداخت ماهانه ۶۴ میلیون تومان داده‌اند؛ در حالی که درآمد آن در حد صفر بوده و این مجتمع عمدتاً محملی برای هنرمندان است.»

به عبارتی بخش خصوصی در تبریز در یکی از مجتمع‌های مشهور این شهر، با سرمایه‌گذاری ماهانه 64میلیون تومانی هیچ سودی به دست نمی‌آورد و در نهایت برای رفع و رجوع مالی خود مجبور است فشار مالی خود را از سوی هنرمندان جبران کند؛ اما واقعیت آن است گردش مالی هنرهایی چون تئاتر در شهر تبریز چندان رقم بالایی نیست، مگر آنکه مجموعه فرهنگی به نمایش‌های موسوم به تئاتر آزاد روی آورد، رویکردی که از دید متولی فرهنگی جالب توجه نمی‌آید.

این وضعیت در حالی است که شرایط برای فعالان دولتی کاملاً مهیاست. در نهم مرداد سال گذشته، سایت مؤسسه «کمک به توسعه فرهنگ و هنر»، یکی از مجموعه‌های خصولتی ارشاد در خبری اعلام کرد امین عارف‌نیا، مدیرعامل این مؤسسه که مسئول ستاد برنامه‌های فرهنگی المپیک 2020 نیز هست، در سفری به تبریز از فضاهای فرهنگی و هنری این شهر دیدن می‌کند. شهری که فضای فرهنگی خود را به بخش خصوصی انتقال داده است و حال پس از این بازدید به نظر می‌رسید اداره کل فرهنگ استان فضاهای فرهنگی تبریز را به موسسه کمک به توسعه فرهنگ و هنر منتقل خواهد کرد. این رویه کاملاً برخلاف سیاست خصوصی‌سازی و حرف‌های لادن حیدری، از اعضای هیئت امنای این مؤسسه است که در 19 مردادماه همان سال می‌گوید «برون‌سپاری فعالیت‌های فرهنگی نشانه‌ای از کارآمدی دولت است.»

هرچند هنوز نقل و انتقالی صورت نگرفته است؛ اما رفتار موسسه کمک به توسعه فرهنگ و هنر در رشت نشان می‌دهد دولت تمایلش به فضاهایی شبیه به بنیاد رودکی است. جایی که اسماً دولتی نیست؛ اما همه امورش در دست دولت است. کما اینکه مدیریت مجموعه فرهنگی رشت به یکی از مدیران سابق بنیاد رودکی تنفیذ شده است و خبرهایی مبنی بر اجرای نمایش اولیورتویست حسین پارسایی با بازیگران گیلانی منتشر شده بود. اگرچه به سبب کرونا و چند مشکل دیگر نمایش روی صحنه نرفت؛ اما نمایش مدیر سابق بنیاد رودکی در سالن یکی دیگر از مدیران سابق بنیاد رودکی، پیشتر در تالار وحدت بنیاد رودکی روی صحنه رفته بود. مخلص کلام آنکه یک الگوسازی درون‌سازمانی برای رسیدن به درآمد برای دولت شکل گرفته بود که هنوز تداوم دارد.

اما یک سال بعد، محمدپور برای حمایت از امین عارف‌نیا و به‌دست آوردن یکی از فرصت‌های فرهنگی شهر تبریز و مصادره آن به نفع دولت، در جلسه شورای شهر شرکت می‌کند، کاری که تقریباً برای فعالان بخش خصوصی اتفاق نمی‌افتد. هرچند شورای شهر با طرح مشترک محمدپور و عارف‌نیا مخالفت می‌کند؛ اما آنچه مشخص است دولت حداقل در استان‌هایی چون آذربایجان شرقی سیاست صریحی در پیش نگرفته است. هرچند وضعیت در شهرداری تبریز هم مطلوب نیست. در حالی که اخیراً‌ حجت‌الاسلام احمد حمیدی، معاون فرهنگی اجتماعی شهردار تبریز به خبرگزاری ایرنا گفته است با وجود کمبود فضاهای فرهنگی و هنری به ویژه در حوزه تئاتر و موسیقی در تبریز در بودجه سال جاری مناسب‌سازی ۶ سالن برای اجرای نمایش و تئاتر در اولویت شهرداری قرار گرفته؛ اما شهرداری بودجه خود را صرف تولید سریال کرده است.

با وجود آنکه چند فرهنگسرا در تبریز توسط شهرداری اداره می‌شود، به نظر می‌رسد مدیریت فرهنگی شهرداری توانایی استفاده از ظرفیت‌هایش را ندارد، سریال «جلال 2» با کمک دو میلیارد تومانی شهرداری تبریز قرار است به زودی تولید شود، رقمی که می‌توان با آن بیش از دو سالن تئاتر ساخت. برخی از هنرمندان بر این باورند نحوه مدیریت شهرداری در فرهنگسراها نیز محل ایراد است؛ چراکه به جای فضای خلاق هنری، فضای اداری بر این فضاها حاکم است و نتیجه این شیوه کار نبود خلاقیت و سلیقه در اداره کردن بوده است.

نتیجه چنین رویکردی را می‌توان در کلام هنرمندان جستجو کرد. کریم زینتی،‌ گرافیست و عضو رسمی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران و رئیس انجمن تبلیغات آذربایجان شرقی نیز می‌گوید: «بین مسئولان و هنرمندان گارد آهنینی وجود دارد و مسئولان به‌جای حمایت از هنرمندان به‌دنبال از پا درآوردن آنها هستند. کار هنرمند هموار کردن جاده برای مسئولان است؛ ولی همین هنرمند است که اگر مشکلی در این مسیر پیش بیاید اولین ضربه را می‌خورد.»

در پایان نگاهی به آخرین گفته‌های محمدپور می‌اندازیم که گفته است: « نگاه ساختاری به حوزه فرهنگ و هنر ضعیف بوده و این نوع نگاه هم از طرف خود هنرمند، هم از منظر فرهنگ و هنر و هم از سوی مدیران ارشد است.» وی در ادامه نیز گفته است: «با توجه به کمبود منابع دولتی باید بخش خصوصی پای کار بیاید و بداند که این حوزه درآمدزا است.» و این در حالی است که گفته‌های یک مدیر فرهنگی با عملش به شدت متناقض است.