آبان مصدق

کتاب «مسیح و آدم» (بشر و بشریت در باب پنجم رساله به رومیان) اثر کارل بارت با ترجمه محمد صبائی در نشر ققنوس منتشر شد. 

کارل بارت در این کتاب به مسئله انسان در «باب پنجم رساله به رومیان» پرداخته که در تاریخ اندیشه مسیحیت، جایگاه ویژه‌ای دارد. برخی اندیشه-های پولس که در این باب مطرح شده، تحت‌تأثیر آگوستین بوده است که سرانجام توانست در الهیات آئین کاتولیک رومی و الهیات جنبش اصلاح دینی پروتستان نقش اساسی ایفا کند. بارت بر رابطه میان مسیح و آدم تمرکز کرده است.

پولس یکی از مهم‌ترین مبلغان دین مسیحیت و بنیان‌گذار الهیات این دین است که به تبلیغ دین مسیحی پرداخت و سرانجام به دستور نرون کشته شد. بارت در این کتاب، با نادیده‌ گرفتن کل سنت الهیاتی و تفسیرگونه که بر مبنای این باب رساله پولس استوار است، تفسیری نوین از تصویر انسان ارائه می‌دهد که از نگرش پولس رسول نسبت به رابطه مسیح و آدم خبر می‌دهد.

باب پنجم رساله به رومیان، دشواری‌های تفسیری دارد که فقط به دلیل استدلال پیچیده مؤلفش یعنی پولس رسول نیست، بلکه به دلیل مقایسه‌ بین آدم و مسیح است که پولس راجع به گناهان عمومی بشر، هم یهودیان و هم غیریهودیان، مطرح کرده است. او می‌گوید: «نفرینِ گناه نه با اعمال بشری شریعت بلکه فقط با آمرزش الهی بی‌اثر می‌شود که در ایمان به‌دست می‌آید».

بخش‌هایی از متن کتاب:

«ما دقیقا همان نکته‌ای را فراموش کرده‌ایم که نباید فراموش می‌کردیم، یعنی این‌که ما دقیقا همان زمانی که گناهکار بودیم، با خدا آشتی کردیم، و دیگر این‌که نحوه این آشتی چیزی از حقیقت یا درستی آن نمی‌کاهد. به‌عکس، اگر در میانه ظلمتِ سرِّ گناه آشتی نکرده‌ بودیم، دیگر اصلا نمی‌توانستیم آشتی کنیم. آیا از مسیح بودنِ مسیح کاسته می‌شود به این دلیل که او فقط در حقارتش معرفی می‌شود؟ 

پس چطور او می‌تواند بجز در حقارت کامل خویش به‌کلی مسیح باشد؟ ‌ آیا او در این‌جا به‌کلی مسیح نیست چون در تنهایی مطلق خویش از سوی همگان ترک شد؟ پس چطور توانست مسیحی برای همگان باشد؟ اگر چنین تحقیر نمی‌شد، پس چطور می‌توانست برکشیده شود؟ آیا نباید او را همواره، حتی در برکشیدگی‌اش، در مقام مسیحی به رسمیت بشناسیم که از سوی همگان و از سوی ما تحقیر شد و همچنین در مقام مسیحی که برای خاطر همگان و نیز برای خاطر ما حقارت دید؟ 

آیا عجیب است که ما در این‌جا در رابطه خود با او در جهلی وحشتناک هستیم؟ اگر مسئله طور دیگری بود، آیا می‌توانستیم گناهکارانی باشیم که او می‌بایست برای آن‌ها بمیرد و چنین نیز کرد؟ نه، این تنها راهی است که در آن نور عید رستاخیز مسیح بر ظلمت جهان گناه فرو می‌تابد. در این ظلمت بود که آشتی ما انجام شد، حکم بخشایشگرانه خدا عملی شد، و آدم و همه ما با وجود گناه او و خطاهای بسیار بخشیده شدیم. خدا این‌جا در تقابل تمام و کمال با ما، در موردمان حکم داد. «ما جملگی چون میش‌هایی گم‌کرده‌راه به بیراهه می‌رفتیم، هر یک به راه خویش روانه بودیم، لیک خداوند شرارت جمله ما را بر گردن او افکند.»