دنبال مارکتینگ موسیقی نبوده و نیستم

حسین آزاد، ترانه‌سرا، خواننده و آهنگساز؛ کارشناس عکاسی و کارگردانی است و پس از سال‌ها فعالیت در عرصه موسیقی با تک‌آهنگ «زمستون خدا» بیش از قبل شناخته شد. او علاوه بر فعالیت در عرصه موسیقی نویسنده نیز هست و کتاب‌های «از این رفتن‌ها خسته‌ام»، «تنهای عاشق» و «به خاطر سبیل‌های نداشته» آثاری هستند که او به رشته تحریر درآورده است. آزاد که به دلیل مشغله کاری بیش از ۱۲ سال از فعالیت‌های هنری دور بوده، در گفتگوی پیش‌رو با خبرنگار ایلنا درباره فعالیت‌های تازه‌اش سخن گفت.

 ترانه‌سرایی در موسیقی برای شما چه جایگاهی دارد؟

 می‌توان گفت که تمامِ تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی‌ام را در قالب ترانه بیان کرده‌ام. تمامِ رفتن‌هایی که ناگزیر به بدرقه‌شان بوده‌ام، تمامِ زخم‌هایی که ماندنی شدند و جایشان هنوز هم تداعی‌گر دردهایی‌ست که از خود به یادگار گذاشته‌اند، تمامِ عاشقانه‌ها و بی‌قراری‌هایم را در قالبِ شعر و ترانه ثبت کرده‌ام و می‌توان گفت هر ترانه‌ای از من ورقی از دفترِ خاطراتم است که شاید روزی بیشتر از آن‌ها یاد کنم و به هیچ عنوان دنباله‌روی مارکت و بازار این کار نبوده و نیستم.

هنرمند باید صدای دردها و شادی‌های یک شهر باشد. باید هم دردآشنا باشد و هم مسبب حال خوش و لبخند برای مخاطبینش

 شما با تک‌آهنگ «زمستون خدا» به شهرت بیشتر رسیدید. این کار چطور به موفقیت و دیده شدن بیشتر شما منجر شد؟

«زمستون خدا» هم یکی از ترانه‌ها و بی‌قراری‌ها و زمزمه‌های عاشقانه‌ام بوده که در پیاده‌روی‌های زمستانیم با این فصلِ سرد داشته‌ام و در واقع یک شعرِ نیمه جدی و کمی هم شوخ طبعانه، محسوب می‌شود و فکر می‌کنم در حدودِ۱۳ سالِ پیش، قلم خورده است. بیشتر آهنگ‌ها و اشعار اتفاق‌های به‌یادگارمانده زندگی خودم است. در سال‌های فعالیتم با دوستان نازنینی همراهی و همکاری کرده‌ام. یکی از شعرهایی که از بنده بیشتر شنیده شده شعر «زمستون خداست» که توسط دوست عزیزم مهدی مجتبایی از آلبوم «خطای دید» منتشر شد که چندین قطعه از اشعار آهنگ‌های این آلبوم هم درواقع از کارهای بنده بوده است.

 چطور بین شغلی اصلی و موسیقی و نوشتن تعادل برقرار می‌کنید؟

 درست است که من تحصیلاتم در زمینه عکاسی و کارگردانی است اما به شغلم که مدیریت و همچنین معماری «لند اسکیپ» و طراحی داخلی علاقه وافری داشته و دارم. به مدت 12 سال از فعالیت‌های هنری کمی فاصله گرفتم و در همین سال‌ها بیشتر در خلوتم شعر گفته‌ام و نوشته‌ام و چالشی بود برای من بین شغلی که در آن موفق بودم و تلنگرهای دلی که اصرار به نوشتن داشت و سرودن و آهنگ ساختن. و دلم می‌خواهد تمامِ این سکوتِ ۱۲ساله‌ام را بشکنم و تمامش را به آواز بدل کنم.

 با توجه به اینکه خودتان ترانه‌سرا هستید، چقدر قدرت کلام برایتان اهمیت دارد؟

 حقیقتاً برای من ترانه هر اثری بیشتر از ملودی آهنگ اهمیت دارد و احساس می‌کنم کلام هر ترانه در واقع، خلق آغاز روایت است و شروع ماجرا از دل یک شعر آغاز می‌شود و خدا را شکر که ترانه‌های خوب و ترانه‌سرایان خوبی در کشورمان فعالیت می‌کنند که در آثار شنیدنی و ماندگار نقش بسزایی دارند. من؛ ترانه‌هایی که بدنه و ساختار دارند و در قالبِ ساده، حرف یا پیامی برای مخاطب به دنبال دارند را بیشتر می‌پسندم و صاحبانِ این اثرها برای بنده همیشه قابلِ احترامند.

 برای نگه داشتن و جلب نظر مخاطبان نسبت به آثارتان چه ترفندهایی را به کار می‌برید؟

 کلمه ترفند من را یاد شعبده‌بازان و ترفندهایشان می‌اندازد. زیاد با کلمه ترفند موافق نیستم چراکه دوستانی که بنده و کارهای مرا دنبال می‌کنند، می‌دانند که هیچ ترفندی بهتر از این نیست که با مخاطب صادق باشید. صداقت کلام و اینکه کنار دردها و خنده‌های مردم حضور داشته باشید. اما واقعیت این است که یک هنرمند باید صدای دردها و شادی‌های یک شهر باشد. باید هم دردآشنا باشد و هم مسبب حال خوش و لبخند برای مخاطبینش و به‌ نظر بنده باید یک هنرمند هم شادی بیافریند و هم‌ صدای خاموش دردهای مردم باشد.

 در ساخت آهنگ‌هایتان تا چه میزان سلیقه بازار و تا چه میزان سلیقه خودتان وجود دارد؟

 تازه دارم با این داستان کنار می‌آیم که ایرادی ندارد اگر آثاری هم داشته باشی که باب میل بازار و مارکت باشد و حتی می‌توانی مخاطبین بیشتری را در کنار خود داشته باشی، ولی باز هم تاکید می‌کنم رسالت یک هنرمند آثاری است که در آن به مشکلات اجتماع و حتی شعله‌ور کردن شادی‌های مردم ختم بشود. یک هنرمند باید وظیفه انسانی خودش را در کنار کارهای بازاری که تاریخ انقضا دارند، انجام بدهد. ولی در نهایت برای بقا در این عرصه باید به سلیقه عمومی مردم احترام گذاشت و در راستای همین سلیقه هم کارهایی در پرونده خود داشت و از نظر من همانطور که یک بازیگر ایده‌آل هم نقش‌های جدی و ارزشمند بازی می‌کند و هم نقش‌های طنز و کمیک، یک خواننده هم باید بتواند هر دو روی سکه را اجرا کند و اگر ناتوان از این امر باشد مثل یک بازیگر تک‌بعدی خواهد بود که ضعف‌ها و نقصان‌هایی دارد و می‌تواند مورد انتقاد هم قرار بگیرد. بازیگران زیادی داشتیم که چون تنها و تنها نقش‌هایی شبیه به هم و تکراری را اجرا کرده‌اند، کم‌کم حضورشان در عرصه سینما و فیلم کم‌رنگ‌تر شده و این به خاطر همین صحبت بنده است. نباید تک‌بعدی باشیم و روی تکرار بیفتیم!

 گاهی ناراحتم از اینکه گوش مردم به‌گونه‌ای مسموم شده! از آهنگ‌هایی که واقعاً نه بار موسیقایی دارند و نه بار شعری و این در قشر سنین جوان و نوجوان به مراتب بیشتر دیده می‌شود

  یکی از بزرگترین دلایل موفقیت برخی افراد این بوده که رگ خواب مخاطب را در دست گرفته‌اند؛ ایده‌آل‌های ذهنی مخاطبان شما در این زمینه چیست؟

 هر گوشی سلیقه خاص خودش را دنبال می‌کند. در عرصه خوانندگی یک پکیج مطرح است و نه تنها صدا! جمع چندین اتفاق در کنار هم، نمره خواننده را مشخص می‌کند. اینکه صرفاً خواننده فقط خواننده باشد یا شاعری بکند یا آهنگ‌ساز و تنظیم‌کننده خودش باشد، اینها جزو امتیازهای آن خواننده محسوب می‌شود. و باز هم به این‌جا ختم نمی‌شود، بلکه باید نسبتاً چهره معقولی داشته باشد. و بازهم فراتر از این! صاحب یک سبک متفاوت و یا فضاهای متفاوت باشد. باید درون یک خواننده جوشش باشد که تمام نشود. برای مثال خواننده‌هایی هستند که صرفاً خوانندگی می‌کنند و توسط چندین عوامل دیگر مثل شاعر، آهنگ‌ساز، تنظیم‌کننده و حتی شرکت پخش‌کننده یک موزیک برایشان ساخته می‌شود و وقتی این موزیک پخش می‌شود، به‌اصطلاح شنیده شده و هیت می‌شود و آن خواننده یا باید بیشتر آثارش را بعد ازاین با همان تیم جمع بکند، یا اگر آن گروه یا تیم دستش را رها کند خالی از محتوا می‌شود و از خود چیزی برای ارائه ندارد.

 معیارتان در انتخاب ترانه‌ها چیست؟

 من دوست دارم حتما یک فیلم‌نامه پشت ترانه‌هایم باشد و به موضوعاتی اشاره کنم که دغدغه اقشاری از مردم است. در ترانه‌هایم دنبال جور کردن هم قافیه نیستم و سعی در نشاندن کلمات در کنار هم ندارم و معتقدم شعر باید از جوشش باشد نه از کوشش! انسان در زندگی‌اش احوال متفاوتی دارد. گاهی خنده، گاهی بغض، گاهی فراغ، گاهی دل کندن، گاهی دل بستن و تمام این صفات برای همه آدم‌ها به شکل‌های مختلف وجود دارد و من دوست دارم به همه این قالب‌ها بپردازم و گاهی وقت‌ها هم دردهای مشترک یک جامعه و زخم‌های همیشه روباز مردم را شعر بکنم.

 همانطور که می‌دانید به دلیل تولید و انتشار آثار سطحی و ضعیف؛ سلیقه مخاطبان طی سال‌های اخیر تنزل یافته است. شما با این تغییر و افت چگونه کنار می‌آیید؟

گاهی ناراحتم از اینکه گوش مردم به‌گونه‌ای مسموم شده! از آهنگ‌هایی که واقعاً نه بار موسیقایی دارند و نه بار شعری و این در قشر سنین جوان و نوجوان به مراتب بیشتر دیده می‌شود. اما من مخالف هیچ سلیقه‌ای نیستم چون بر این باورم که هر کسی باید آن‌چیزی را گوش کند که دوست‌دارد و می‌پسندد. مردم در این زمینه مختارند که تصمیم‌گیرنده خودشان باشند و خوب و بد را خودشان انتخاب کنند. اما اینکه چه آسیبی به بدنه موسیقی کشور با این سری آهنگ‌ها می‌خورد، بحث دیگری است که فکر می‌کنم توضیحش پاسخ به سوال شما نباشد. در کل هیچ سبکی قرار نیست برای همیشه در تکرار بماند و باید هر آهنگ‌ساز و خواننده کمی خودش را به بازار نزدیک کند و اصطلاحا به‌روز باشد. ذائقه مردم هم به همین شکل تغییر می‌کند و این از نظر بنده خوب است که هیچ‌چیزی ثابت نباشد تا همه عوامل یک اثر موسیقی همیشه در تکاپو باشند و همین امر فضایی را برای خواننده‌های جدید ایجاد می‌کند تا هر کدام بتوانند حرفی برای گفتن و دیده شدن داشته باشند و همیشه حس رقابت و تلاش برای کاری بهتر در همه عوامل تولید جریان داشته باشد.

 از فعالیت‌های گذشته و اخیرتان بگویید.

به اصرار دوستان و همراهان عزیزم دو آلبوم جمع‌آوری و منتشر کرده‌ام و البته باز هم تاکید می‌کنم هیچکدام به صورت رسمی و به نیت آلبوم و از قبل برنامه‌ریزی‌شده نبوده و فقط پراکندگی تک‌ترک‌های خودم بوده و با این نیت سر و سامان داده و جمع‌آوری کرده‌ام. در حال حاضر سه‌کلیپ جدید در حال ساخت دارم که به‌زودی عرضه می‌شوند. یکی از آن‌ها تیتراژ فیلم سینمایی «فرش سیاه» است. با چند شرکت بنام نیز درحال مذاکره و عقد قرارداد برای آغاز کنسرت‌ها هستم به امید خدا!