چندی پیش بود که شهردار تهران از ساخت هتل‌های ۵ تا ۷ ستاره در ۸ بوستان تهران با جلب مشارکت بخش خصوصی خبر داد؛ هر چند زاکانی هدف از این اقدام را گره‌گشایی از اقتصاد تهران خوانده اما باید پرسید «مردم» به‌عنوان صاحبان اصلی شهر چه منافعی از تخصیص حوزه‌های عمومی به گروه‌های ثروتمند جامعه می‌برند و فرایند به‌زیستی مردم در چنین مکانیسم‌هایی را چگونه می‌توان تبیین کرد؟

حمیدرضا بیژنی، جامعه شناس در گفت‌وگو با ایسنا، در واکنش به این خبر گفت: آنچه در شهرنشینی باید مورد توجه قرار گیرد مجموعه‌ای از حقوق است که از آن به‌عنوان «حق شهرنشینی» یاد می‌شود. این حقوق که ابعاد متنوعی را در برمی‌گیرند عبارتند از احساس راحتی و رفاه، حق برخورداری از سلامت، حق برخورداری از مکان مناسب برای زندگی و تفریح و بسیاری دیگر از مواردی که به بهزیستی آحاد جامعه در فضای شهری مرتبط می‌شود. این موضوع در کنار اهمیت انطباق برنامه‌ریزی‌ و سیاست‌گذاری‌ها با آرمان‌ها و اهدافی که مشروعیت و اعتبار حاکمیت و اهداف مدنظر آن را تأمین می‌کند از منظر حکمرانی نیازمند توجه است.بیژنی بابیان اینکه بر این اساس است که یک پرسش بنیادین را می‌توان نقطه اتکایی مناسب برای قضاوت درباره تصمیم ساخت هتل در بوستان‌ها قرار داد و آن اینکه «نسبت ساخت هتل‌های چندستاره - که بهره‌وری مالی و بهره‌مندی رفاهی آن مشخصاً مرتبط به بخش‌های بسیار خاص است - با عدالت‌طلبی و عدالت محوری که از اصلی‌ترین ارکان انقلاب اسلامی و مهم‌ترین نشان مردمی بودن آن است، چیست؟» گفت: آیا کاهش حوزه عمومی شهری و فضای طبیعتی که می‌تواند در اختیار عموم مردم قرار گیرد به نفع بخش‌های بسیار محدودی از جامعه که در جای‌جای ایران و جهان نقاط هدف گردشگری بسیاری برای آنها وجود دارد می‌تواند در بهبود شرایط رفاهی و تفریحی آحاد مردم به نحوی مثبت تأثیرگذار باشد؟

این جامعه‌شناس ادامه داد: در سال‌های اخیر حرکت به سمت سبک‌های برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری متداول در کشورهای توسعه‌یافته بستری را فراهم آورده است که مدل‌های شهرسازی به‌سوی برقراری پیوندی مستحکم و چندوجهی میان بخش‌های خصوصی، نخبگان شهری و مدیران دولتی، بازتولید فضای شهری را به سود منافع بخش‌های سرمایه‌دار جامعه جهت‌دهی کرده است سازوکاری که به شکلی خودآگاه یا ناخودآگاه آحاد جامعه را به‌واسطه نادیده گرفتن آنها در نقش‌آفرینی و کنشگری در فرایند توسعه، از دستاوردهای آن نیز محروم می‌کند.

بیژنی با طرح این پرسش که «آیا چنین سبک‌های مدیریت و برنامه‌ریزی که به‌عنوان تابعی از الهیات سرمایه و تحت هژمونی نئولیبرال تجلی می‌یابد با عدالت‌طلبی‌هایی که عموماً در رسانه‌های جمعی رسمی مورد تأکید قرار می‌گیرد سنخیتی دارد؟» عنوان کرد: یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که در سطوح مدیریتی با آن مواجه هستیم عدم اشراف برخی تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان به تنوع مدل‌های مدیریتی و از آن مهم‌تر ناتوانی در شناخت درست ارتباط مدل‌های مدیریتی با عقبه هستی شناختی آنها است. به همین دلیل است که در مواقعی با تصمیماتی مواجه می‌شویم که با شعار تحقق یک آرمان و هدف والا تبلیغ می‌شود، درحالی‌که به‌صورت بالفعل نتایجی معکوس را به ارمغان می‌آورد.

وی افزود: این در حالی است که سیستم برنامه‌ریزی کننده تلاش می‌کند آرمان‌های عدالت طلبانه را با توسعه اقتصاد شهری به دست آورد در همان حالت به علت عدم درک ماهیت تصمیم‌گیری خود در حال ایجاد شکافی عمیق میان تحقق عدالت و جامعه است.

این جامعه‌شناس ادامه داد: در این میدان مردم چه جایگاهی دارند؟ مردم به‌عنوان صاحبان اصلی شهر چه منافعی از تخصیص حوزه‌های عمومی به گروه‌های ثروتمند جامعه می‌برند و فرایند بهزیستی مردم در چنین مکانیسم‌هایی را چگونه می‌توان تبیین کرد؟ آیا ساختن هتل در فضاهای عمومی به سطح رفاه و تفریح آحاد جامعه کمک می‌کند یا همین معدود فضاهایی را که در اختیار آنهاست را نیز تحت سلطه گروه‌های سرمایه‌دار و بخش‌های خصوصی قدرتمند قرار می‌دهد؟.

بیژنی اضافه کرد: آیا تبدیل کردن معدود بخش‌های تفریحی و رفاهی مردم به بازارهای کسب‌وکار به معنای تبدیل کردن محل زندگی مردمی به عرصه مبادلات اقتصادی تعریف نمی‌شود؟.وی بابیان اینکه آیا بناست شهر تهران به عرصه‌ای برای توسعه‌ مالی بخش‌های خصوصی بزرگ تبدیل شود یا به مکانی امن و ایمن برای زندگی سالم شهروندان؟ گفت: آیا در شرایطی که شهروندان توانایی خرید چند متر زمین و مسکن برای خود ندارند، بهتر نیست تا سرمایه‌گذاریها به سمتی حرکت کند که به جای بهبود فضای کسب‌وکار بخشهای خصوصی بزرگ، توانمندسازی مردم را به ارمغان آورد؟ آیا مدیریت سرمایه‌های کلان به نفع جریان تولید و اشتغال عرصه‌ای پایدارتر در جهت دستیابی به آرمان عدالت‌طلبی نیست؟