سعیده علیپور

دهه فجر امسال چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است. انقلابی که با شعار حمایت از مستضعفان روی کار آمد و به همین دلیل برخی از نهادها در آن بر پایه همین شعار تاسیس شد. نهادهایی مثل کمیته امداد امام خمینی و بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی.  این در حالی است که در طول این سال‌ها این نهادها منتقدان جدی نیز داشته است. منتقدانی که معتقدند این شیوه حمایتی نه تنها بر خلاف اهدافش موجب کاهش فقر در جامعه نمی‌شود که زمینه افزایش آن را هم فراهم می‌کند. مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی یکی از این منتقدان است. او در یاداشتی که دیروز در روزنامه خود منتشر کرد با اشاره به اینکه بنیاد مستضعفان و کمیته امداد در ماموریت خود شکست خورده‌اند، نوشت که نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بنیاد مستضعفان بر تعداد فقرا افزوده‌اند.

مسیح مهاجری در بخشی از این یادداشت می‌نویسد: «ماندگاری نهادهای حمایتی تا امروز که 42 سال از تأسیس آنها گذشته، نشان از برداشت نادرست کارگزاران نظام از فقر دارد. به همین دلیل، این نهادهای حمایتی به جای اینکه فقرا و محرومین را از فقر و محرومیت نجات دهند، بر تعداد فقرا افزوده‌اند و منجر به فربه شدن این نهادها و اضافه شدن کارمندان و مدیران و ساختمان‌های آنها شده‌اند».

تعدد نهاد‌های حمایتی در کشور

یکی از وظایف حکومت، تأمین رفاه و حمایت از اقشار آسیب‌پذیر و نیازمند کشور است. این در حالی است که پس از انقلاب اسلامی علاوه بر سازمان بهزیستی کشور که زیر نظر دولت به فعالیت خود ادامه داد، کمیته امداد امام خمینی، بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز با فرمان رهبر انقلاب مسئولیت‌هایی را به عهده گرفت. در حالی که به نظر می‌رسید این نهادهای متعدد هر کدام بخشی از مشکلات گروه‌های آسیب دیده را رصد و به آنها رسیدگی خواهد کرد، اما در عمل تعدد نهاد‌های حمایتی در کشور یکی از مشکلاتی شد که نه تنها به داد گروه‌های هدف آنطور که باید و شاید نرسید که خود بار مالی اضافه‌ای بر سر دولت شد.

شمار مددجویان کمیته امداد و بهزیستی

در حال حاضر آمار مددجویان دستگاه‌های حمایتی حدود 10 میلیون نفر است که از این تعداد حدود 4 میلیون و 500 هزار نفر در پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) و حدود 5 میلیون نفر در حمایت سازمان بهزیستی کشور قرار دارند که یک میلیون و 200 هزار نفر از این جمعیت معلول هستند. این رقم بدان معناست که حدود 11 درصد جمعیت کشور تحت پوشش این دو نهاد حمایتی هستند. هر چند برخی این آمار را نوک کوه مشهور یخ می‌دانند. در عین حال براساس آخرین آمار اعلام شده از سوی سازمان بهزیستی سالانه ۴۰ هزار معلول شدید به معلولان کشور افزوده می‌شود.

آسیب نهادهای حمایتی

با توجه به این آمار نزدیک به هشت میلیون نفر از جمعیت کشور نه به دلیل معلولیت که به دلایلی مثل نداشتن شغل و درآمد پایین از حمایت دایمی یا گهگاهی کمیته امداد و سازمان بهزیستی برخوردار می‌شوند که به نسبت جمعیت کشور عدد بالایی محسوب می‌شود. افرادی که یا شغلی ندارند یا درآمد آنها محدود است. این در حالی است که در دوران کرونا جمعیت خواهان دریافت این کمک‌ها نیز افزایش قابل توجهی پیدا کرده است.

وحید محمودی، اقتصاددان در این باره می‌گوید: «افزایش بدون هدفمندی مستمری مددجویان، هزینه‌های دولت را افزایش می‌دهد، بدون آنکه کیفیت زندگی افراد نیازمند جامعه را تغییر دهد. این در حالی است که به جای کمک نقدی، دولت می‌تواند با فراهم کردن زمینه‌هایی افراد نیازمند را توانمند کرده تا خود قادر به تامین معیشت‌شان باشند؛ چراکه نهادهای حمایتی با کمک‌هایی که ارائه می‌دهند تنها می‌توانند حداقل امکانات را در اختیار افراد قرار دهند».

محمودی ادامه می‌دهد: «دولت باید از درآمد حاصل از کاهش یارانه‌های سوخت در جهت افزایش دسترسی و بهبود کیفیت آموزش و مراقبت‌های بهداشتی، بهبود زیرساخت‌های فیزیکی و ... استفاده کند، نه اینکه آن را به شکل خام با عنوان مستمری، در اختیار افراد بگذارد». این در حالی است که برخی منتقدان نیز معتقدند، نهادهای حمایتی به دلیل ساختار بوروکراتیک خود بیشتر بودجه دریافتی خود را صرف سازمان‌های عریض و طویل و حقوق پرسنل می‌کنند و عملا از اهداف اولیه خود فاصله می‌گیرند.

پرویز فتاح، که پیشتر رئیس کمیته امداد امام خمینی بود و حال هم ریاست یکی دیگر از نهادهای حمایتی، یعنی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی را به عهده دارد، نیز گفته بود که چنین رویه‌ای را قابل قبول نمی‌داند. او چندی پیش اعلام کرد که افزایش تعداد مددجویان نهادهای حمایتی افتخاری ندارد و آنچه باید مدنظر قرار گیرد خودکفایی و خارج کردن نیازمندان از چرخه حمایتی است.

در حال حاضر قریب به دو میلیون خانوار با جمعیت بیش از چهار میلیون نفر، مددجوی دائم و مستمری بگیر این نهاد هستند. علاوه بر این حدود 500 هزار نفر نیز به صورت تک یا چند خدمتی و زمان‌دار از خدمات کمیته امداد بهره‌مند می‌شوند. در این میان شاهد افزایش روزافزون تعداد زنان سرپرست خانوار هستیم که این موضوع نیازمند برنامه‌ریزی‌هایی برای خودکفایی و توانمند کردن این افراد است.

اغلب افراد بیکار توان تامین هزینه‌های خود و خانواده‌شان را ندارند. اینجاست که نهاد‌های حمایتی اعم از دولتی و خیریه سربرمی‌آورند و با منابع محدودشان سعی در سامان دادن به زندگی این افراد می‌کنند. منابعی که در اصطلاح عامیانه تنها نان بخور و نمیری است

 قانون اساسی چه می‌گوید؟

در اصل 29 قانون اساسی آمده است: «برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی‌سرپرستی، درراه‌ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی‌درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایت‌های مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند». اما این وعده مطابق آنچه در قانون، آمده چگونه محقق می‌شود؟

کامران قربانعلی، کارشناس بیمه تامین اجتماعی معتقد است که توانمند‌سازی و ایجاد اشتغال برای افراد کم‌درآمد بهترین راه تامین این خدمات است. او می‌گوید: «در ماده 9 قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی آمده است که دولت باید سیاست توانمندسازی را به معنای کاهش روش‌های ‌مبتنی بر تأمین مستقیم نیاز و در مقابل افزایش توانایی‌های فردی و جمعی به منظور تأمین ‌نیازها توسط خود افراد پیش ببرد و با‌ ایجاد زمینه‌های اشتغال فرد، امکان تأمین نیاز توسط خود او را فراهم کند».

به گفته او تخصصی شدن فعالیت نهاد‌های حمایتی، به این نهادها کمک می‌کند تا برای ایجاد شغل مستمر برای افراد آسیب‌پذیر جامعه و اجرای این اصل مهم قانونی اساسی گام بردارند.

در غیاب اشتغال، توسعه به محاق می‌رود

بیکاری، یکی از چالش‌های مهم عرصه توسعه است. جدای از تاثیر منفی بیکاری بر توسعه اقتصادی هر کشور، اشتغال و حضور و فعالیت افراد جامعه در چرخه تولید و توسعه، احساس رضایتمندی را نیز به دنبال دارد. بخشی از رضایتمندی با کسب درآمد و بخشی دیگر از آن با اطمینان از تامین آتیه به وجود می‌آید. در مقابل، بیکاری و دسترسی محدود به فرصت‌ها و منابع کسب درآمد، نتیجه‌ای جز فقر در پی ندارد.  در این باره کیوان مرتضوی، کارشناس امور اجتماعی می‌گوید: «اغلب افراد بیکار توان تامین هزینه‌های خود و خانواده‌شان را ندارند. اینجاست که نهاد‌های حمایتی اعم از دولتی و خیریه سر برمی‌آورند و با منابع محدودشان سعی در سامان دادن به زندگی این افراد می‌کنند. منابعی که در اصطلاح عامیانه تنها نان بخور و نمیری است که در اختیار مددجویانش قرار می‌گیرد. یعنی به صورت خلاصه می‌توان گفت که این نهاد‌ها در غیاب اشتغال شکل می‌گیرد. از سوی دیگر این موضوع خود فرهنگ گریز از کار را تشدید می‌کند. چیزی که به عقیده برخی از کارشناسان با پرداخت یارانه در بین اقشار مختلف رخ داد و سبب شد برخی از روستاییان دست از کشاورزی بکشند و روزگار را با همین یارانه سر کنند».

در حال حاضر قریب به دو میلیون خانوار با جمعیت بیش از چهار میلیون نفر، مددجوی دائم و مستمری‌بگیر این نهاد هستند. علاوه بر این حدود 500 هزار نفر نیز به صورت تک یا چند خدمتی و زمان‌دار از خدمات کمیته امداد بهره‌مند می‌شوند

در حالی که وجود چنین نهادهایی یکی از چترهای حمایت دولت‌ها برای اقشار بی بضاعت جامعه تلقی می‌شود. افرادی که به دلایل مختلفی مثل بیماری یا نیافتن یا از دست دادن شغل‌شان دچار ضعف در بنیه اقتصادی شده‌اند. اما اینکه دولت برای حمایت از این افراد و خانواده هایشان چه سیاستی پیش می‌گیرد چیزی است که باید به آن توجه جدی تری شود. مرتضوی می‌گوید: «دولت باید با اتخاذ تدابیری فرصت‌های شغلی برای مددجویانی که امکان فعالیت دارند را فراهم کند تا آنها علاوه بر کسب درآمد، عزت نفسشان نیز حفظ شده و برای تامین آتیه خود و خانواده چشمشان به دست دولت‌ها و نهادها نباشد. از سوی دیگر این موضوع هزینه‌های زیادی بر دولت‌ها سوار می‌کند. به طوری که برنامه‌های اجتماعی چتر ایمنی برای فقرا، هر سال بخشی از صندوق دولت را خالی می‌کند».

در همین راستا می‌توان با بازتعریف توانمندسازی افراد از طریق آموزش زمینه بازگشت آنها را به بازار کار فراهم یا حتی با سرمایه‌گذاری و ایجاد اشتغال، این افراد را که از آنها با عنوان مددجو یاد می‌کنیم از لایه حمایت خارج کرد.