نهال فرخی 

ابتدای ماجرا فقط یک عکس بود؛ نماینده‌ای تندرو در صحن علنی مجلس، گوشی در دست، تلگرامِ فیلترشده باز، و کانال «همسر ایده‌آل» در صدر لیست کانال‌هایی که دنبال می‌کند. همان روز، خیلی‌ها در شبکه‌های اجتماعی نوشتند: «مگر شما مخالف رفع فیلترینگ نیستید؟ پس این تلگرام چیست؟» اما جواب واقعی این سؤال، چند هفته بعد، نه در راهروهای مجلس که در سرورهای شرکتی در کالیفرنیا روشن شد؛ جایی که ایلان ماسک، با یک آپدیت ساده در شبکه اجتماعی ایکس، پرده از بخشی از «رازهای اینترنت ایرانی» برداشت و ماجرا به «ایلان‌گیت»، «ماسک‌گیت» و «سیم‌کارت‌گیت» معروف شد؛ رسوایی‌ای که این‌بار نه بر سر فیلتر شدن یک پلتفرم، که بر سر تبعیض عریان در دسترسی به اینترنت آزاد است.

یک آپدیت، یک زلزله سیاسی

قابلیت جدید ایکس در ظاهر چیز پیچیده‌ای نیست؛ در بخش «درباره‌ این حساب»، اطلاعاتی درباره کشور محل اتصال، نوع دستگاه و گاه نوع اتصال به کاربر نشان داده می‌شود.

همین تغییر کوچک اما در ایران به زلزله‌ای سیاسی تبدیل شد. کاربران ایرانی، که سال‌ها در سایه فیلترینگ و وی‌پی‌ان زندگی کرده‌اند، ناگهان ابزاری پیدا کردند که می‌توانست بخشی از پشت‌پرده دسترسی‌های ویژه را عیان کند.

کافی بود روی نام یک سیاست‌مدار، یک فعال رسانه‌ای یا یک اکانت جنجالی کلیک کنید تا ببینید اتصال او از کجاست. به این ترتیب بود که در کمتر از سه روز، عبارت‌هایی مثل «سیم‌کارت‌گیت» و «اینترنت طبقاتی» مثل هشتگ از توییتر سر برآوردند و از گفتگوهای روزمره سر درآوردند.

سیم‌کارت سفید از کجا آمد؟

«سیم‌کارت سفید» در ادبیات چند سال اخیر اهل رسانه، به سیم‌کارتی گفته می‌شود که روی آن، فیلترینگ سراسری اعمال نمی‌شود. این اصطلاح از آبان ۹۸ به بعد جا افتاد؛ زمانی که اینترنت سراسری برای مردم عادی قطع شد، اما برخی مسئولان و خبرنگاران هنوز آنلاین بودند، توئیت می‌زدند، خبر می‌فرستادند و در مصاحبه‌ها از «وصل بودن به اینترنت جهانی» سخن می‌گفتند. از همان روزها، «خط سفید» به نماد جدایی مسئولان از مردم در جهان دیجیتال تبدیل شد؛ جدایی‌ای که حالا با آپدیت جدید ایکس، شکل عینی و قابل رؤیت پیدا کرده است.

حساسیت موضوع از همین‌جا می‌آید؛ از تضاد میان ادعا و عمل؛ وقتی نماینده‌ای در تریبون رسمی فریاد می‌زند که برای «حفظ اخلاق و امنیت» باید پلتفرم‌ها را بست، اما همان لحظه از خطی استفاده می‌کند که هیچ‌یک از این محدودیت‌ها روی آن اعمال نشده، افکار عمومی این سؤال ساده را می‌پرسد: اگر اینترنت آزاد این‌قدر خطرناک است، چرا شما خودتان از آن استفاده می‌کنید؟ و اگر خطرناک نیست، چرا برای مردم ممنوع است؟

 سکوت وزیر ارتباطات در برابر یک رسوایی دیجیتال، برای افکار عمومی معنای روشنی دارد: یا وزیر از ابعاد ماجرا بی‌خبر است، که خود نشانه‌ای از ضعف جدی در حکمرانی این حوزه است؛ یا خبر دارد و ترجیح می‌دهد وارد میدانی نشود که پای نهادهای قدرتمند دیگر هم در آن گیر است. در هر دو حالت، تصویر وزیری بلاتکلیف است که فقط نگاه می‌کند

سفیدی سیم‌کارت

 از آقاتهرانی تا ثابتی و رسایی 

داستان اما فقط چند چهره مشهور نیست؛ پشت این نمونه‌ها، یک جریان فکری و سیاسی مشخص دیده می‌شود. جریانی که از اوایل دهه 90 به بعد، در شورای عالی فضای مجازی، مجلس و رسانه‌های نزدیک به حاکمیت، به‌طور سیستماتیک برای محدود کردن اینترنت آزاد، تصویب طرح‌هایی مثل «صیانت» و تقویت شبکه ملی اطلاعات فشار آورده است.

این طیف، که بدنه اصلی‌اش را نیروهای جبهه پایداری، چهره‌های نزدیک به سعید جلیلی و مجموعه‌ای از روحانیون و اصولگرایان رادیکال تشکیل می‌دهند، سال‌هاست روی یک گزاره پافشاری می‌کند: مردم «آموزش‌ندیده» و «در معرض تهدید» هستند و اینترنت آزاد، «میدان جنگ» است؛ بنابراین باید دسترسی عمومی محدود شود تا نظام بتواند «حکمرانی» کند و در مقابل، همین طیف در عمل روی اینترنتی زندگی می‌کند که نه فیلتر دارد، نه محدودیت.

 گزارش‌های متعدد نشان می‌دهد تقریباً تمام نمایندگان مجلس، مسئولان ارشد نهادها، مدیران میانی و حتی بخش گسترده‌ای از بدنه اداری در پایتخت یا از طریق سیم‌کارت‌های سفید، یا از طریق شبکه‌های داخلی نهادها به اینترنت بی‌فیلتر دسترسی دارند.

در چنین ساختاری، تضاد منافع آشکار است؛ وقتی مسئولان نگرانی از بابت دسترسی خودشان به اینترنت آزاد ندارند، چرا باید واقعاً برای اینترنت شهروندان فکر جدی کنند؟ کسی که هر شب با خط ویژه‌اش به توییتر و تلگرام سر می‌زند، شاید در عمل، فیلترینگ را نه یک مشکل واقعی، که صرفاً ابزاری برای کنترل افکار عمومی ببیند.

در این میان، نام‌هایی چون مرتضی آقاتهرانی، امیرحسین ثابتی و حمید رسایی، فقط مثال‌هایی از این جریان‌اند؛ ویترینی از طیفی که از یک سو، در شورای عالی فضای مجازی و مجلس برای محدودیت‌های بیشتر می‌جنگد و از سوی دیگر، خود از اینترنت بدون فیلتر بهره می‌برد. آقاتهرانی، چهره محوری پایداری‌ها، صریحا از «لزوم امکان فیلتر کردن هر جا و هر زمان» دفاع می‌کند.

سیم‌کارت‌گیت، فقط رسوایی چند چهره سیاسی نیست؛ آینه‌ای است که ساختار معیوب حکمرانی فضای مجازی را نشان می‌دهد. اگر دولت پزشکیان واقعاً قصد دارد به وعده‌های انتخاباتی‌اش درباره رفع فیلترینگ و بازسازی اعتماد عمومی عمل کند، اولین گام، نه صدور چند بخشنامه فنی، که گرفتن یک تصمیم سیاسی روشن است

ثابتی، با ادبیات تند علیه رفع فیلتر و هرگونه گفتگو با پلتفرم‌ها سخن می‌گوید و در عین حال، توضیحات طولانی می‌نویسد تا ثابت کند نمایش «ایران» در پروفایلش ناشی از خطای فنی است. رسایی، که زمانی اینترنت آزاد را به منطقه جنگی تشبیه می‌کرد، امروز وقتی زیر فشار افکار عمومی قرار گرفته، در صحن مجلس از «سیاست غلط فیلترینگ» سخن می‌گوید و مافیای وی‌پی‌ان را افشا می‌کند.

این چرخش‌ها و تناقض‌ها، تنها در سطح فردی درک نمی‌شود؛ برای افکار عمومی ماجرا روشن‌تر از این حرف‌هاست؛ جریانی که سال‌ها از تریبون‌های رسمی محدودیت را برای مردم تجویز کرده، خودش از همان راه‌هایی می‌گذرد که برای دیگران بسته است.

اکانت‌های ناشناس، براندازانِ با   اینترنت ویژه و پرسش‌های امنیتی

اما اگر افشای خط سفید تندروهای داخلی، وجه اخلاقی و سیاسی ماجرا را عیان کرد، بخش دیگری از این داستان، آن را به مساله‌ای امنیتی گره زد: اکانت‌های ناشناسی که سال‌ها به عنوان «برانداز»، «سلطنت‌طلب» یا «جدایی‌طلب» شناخته می‌شدند و حالا نشانه‌های متعدد حاکی از آن است که از داخل ایران و روی اتصالاتی غیرعادی به ایکس متصل می‌شوند.

ماجرای اکانت‌هایی که خود را به‌عنوان فعال جدایی‌طلب اسکاتلند معرفی کرده بودند و اکنون برخی از آن‌ها با اینترنت سفید یا دست‌کم اتصالات ویژه در ایران دیده می‌شوند، تنها یک نمونه از این پازل پیچیده است.

البته حالا دیگر سال‌هاست که کاربران ایرانی نسبت به گروهی از حساب‌ها بدگمان‌اند؛ حساب‌هایی که در ظاهر بیرون از مرزها و با نام‌های خارجی فعالیت می‌کنند، اما لحن، ساعت فعالیت و شبکه ارتباطی‌شان، بوی «داخل» می‌دهد.

افشای اتصال این اکانت‌ها از ایران، آن هم روی خطوطی که برای شهروند عادی قابل دسترسی نیست، چند پرسش جدی را برجسته کرده است: آیا بخشی از این براندازنمایی‌ها و جدایی‌طلب‌نمایی‌ها، محصول اتاق‌های فکر داخلی است؟

آیا خط سفید فقط به نماینده و مدیر و خبرنگار اختصاص ندارد و بخشی از آن، در اختیار شبکه‌ای از حساب‌های ناشناس قرار گرفته که وظیفه‌شان مدیریت ترس، نفرت یا انحراف افکار عمومی است؟ در فقدان شفافیت رسمی سناریوها متنوع‌اند؛ از عملیات روانی طراحی‌شده تا ابتکارات خودسرانه بخش‌هایی از ساختار قدرت.

وقتی نماینده‌ای در تریبون رسمی فریاد می‌زند که برای «حفظ اخلاق و امنیت» باید پلتفرم‌ها را بست، اما همان لحظه از خطی استفاده می‌کند که هیچ‌یک از این محدودیت‌ها روی آن اعمال نشده، افکار عمومی می‌پرسد: اگر اینترنت آزاد خطرناک است، چرا شما از آن استفاده می‌کنید؟ و اگر خطرناک نیست، چرا برای مردم ممنوع است؟

آن‌چه مسلم است این‌که افکار عمومی، وقتی می‌بیند یک حساب ناشناس که سال‌ها با شعار تجزیه‌طلبی فعالیت کرده، با اینترنت ویژه‌ای کار می‌کند که برای شهروند عادی در دسترس نیست، به این نتیجه می‌رسد که ماجرا بسیار فراتر از چند سیم‌کارت رانت‌دار است.

این بخش از ماجرا اگرچه هنوز در سطح شایعات و اسکرین‌شات‌هاست، اما یک واقعیت را به‌خوبی نشان می‌دهد: نظام توزیع «امتیاز اینترنت آزاد» در ایران، نه شفاف است، نه قابل نظارت و تا وقتی چنین بماند، هر خط سفید تازه‌ای که لو برود، این ظن را تقویت می‌کند که اینترنت، نه تنها عرصه اطلاع‌رسانی که میدان عملیات پنهان و مهندسی افکار عمومی هم هست.

ستار هاشمی ترجیح داده هیچ نگوید!

در میانه این جنجال یک سکوت از همه بیشتر توی چشم می‌زند: سکوت ستار هاشمی، وزیر ارتباطات. وزیری که از روز اول، با عنوان چهره‌ای تکنوکرات و مسلط به هوش مصنوعی و فناوری‌های نو معرفی شد، همسو با سکوت و انفعال همیشگی؛ در این برهه و رسوایی سیم‌کارت‌های سفید هم ترجیح داده هیچ نگوید!

سه روز است که فضای مجازی و رسانه‌ها، پر از سؤال درباره سیم‌کارت‌های سفید، اینترنت طبقاتی و نقش وزارت ارتباطات در توزیع این خطوط است؛ اما نه از وزیر خبری هست، نه از معاونانش؛ گویا ماجرایی که مستقیماً به زیرساخت‌های ارتباطی کشور مربوط است، اصلا در حوزه مسئولیت این وزارتخانه تعریف نشده است.

این سکوت، برای افکار عمومی معنای روشنی دارد: یا وزیر از ابعاد ماجرا بی‌خبر است، که خود نشانه‌ای از ضعف جدی در حکمرانی این حوزه است؛ یا خبر دارد و ترجیح می‌دهد وارد میدانی نشود که پای نهادهای قدرتمند دیگر هم در آن گیر است.

در هر دو حالت، تصویر وزیری که قرار بود نماد تغییر در سیاست اینترنتی باشد، امروز به چهره‌ای کم‌رنگ و بلاتکلیف تبدیل شده که در برابر یک رسوایی دیجیتال، فقط نگاه می‌کند.

از سوی دیگر سکوت این وزیر دولت چهاردهم در شرایطی است که مسعود پزشکیان در کارزار انتخاباتی‌اش، بارها از ضرورت تجدیدنظر در سیاست فیلترینگ و حرکت به سمت تنظیم‌گری هوشمند و اعتماد به جامعه سخن گفت. او وعده داده بود که «محدودیت‌های بی‌منطق» را برنمی‌تابد و تلاش می‌کند دسترسی مردم به اینترنت را تسهیل کند.

سال‌هاست که کاربران ایرانی نسبت به گروهی از حساب‌ها بدگمان‌اند؛ حساب‌هایی که در ظاهر بیرون از مرزها و با نام‌های خارجی فعالیت می‌کنند، اما لحن، ساعت فعالیت و شبکه ارتباطی‌شان، بوی «داخل» می‌دهد. افشای اتصال این اکانت‌ها از ایران، آن هم روی خطوطی که برای شهروند عادی قابل دسترسی نیست، چند پرسش جدی را برجسته کرده است

امروز اما، در میدان واقعیت، تصویر دیگری دیده می‌شود. فیلترینگ گسترده همچنان برقرار است، بازار وی‌پی‌ان روزبه‌روز پررونق‌تر شده و تنها تفاوت محسوس این است که افکار عمومی حالا با جزئیات بیشتری می‌داند که هم‌زمان، شبکه‌ای از خطوط سفید و اینترنت‌های ویژه در حال کار است.

اینترنت طبقاتی از تبعیض دیجیتال

 تا فرسایش سرمایه اجتماعی

حالا دیگر اینترنت در ایران، فقط ابزار سرگرمی یا ارتباط نیست؛ زیرساخت کار، آموزش، تجارت و حتی کنش سیاسی است. وقتی این زیرساخت به‌صورت طبقاتی توزیع می‌شود، تبعیض فقط در سطح «راحتی یا سختی دسترسی» باقی نمی‌ماند؛ به همه حوزه‌های زندگی سرریز می‌شود.

ماجرای سیم‌کارت‌های سفید، هرچه جلوتر می‌رود، پرسش‌های بیشتری تولید می‌کند و هنوز، هیچ نهاد رسمی حاضر نشده به آن‌ها پاسخ شفاف بدهد.

این‌که این خطوط از چه زمانی و با چه سازوکاری تعریف شده‌اند؛ در کدام دولت‌ها گسترش یافته‌اند؛ چند سیم‌کارت سفید فعال است و متعلق به کدام نهادها و افراد؛ هیچ‌کدام روشن نیست و تا وقتی این پرسش‌های ساده بی‌پاسخ بماند، هر توضیح فنی درباره خطای احتمالی نمایش لوکیشن در ایکس، در بهترین حالت، حاشیه‌ای بر متن خواهد بود؛ متنی که عنوانش برای افکار عمومی روشن است «نابرابری ساختاری در دسترسی به اینترنت».

از واعظان خط سفید

 تا ضرورت تصمیم سیاسی

حافظ قرن‌ها پیش در وصف ریاکاری دینی نوشت: «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند»امروز، بسیاری از کاربران ایرانی، مدافعان فیلترینگ را مصداق همین بیت می‌دانند؛ کسانی که بر منبر، از خطرات اینترنت آزاد و لزوم صیانت سخن می‌گویند و در خلوت سیم‌کارت‌های سفید، همان کاری را می‌کنند که مردم به‌خاطرش مجازات می‌شوند.

سیم‌کارت‌گیت، فقط رسوایی چند چهره سیاسی نیست؛ آینه‌ای است که ساختار معیوب حکمرانی فضای مجازی را نشان می‌دهد. اگر دولت پزشکیان واقعاً قصد دارد به وعده‌های انتخاباتی‌اش درباره رفع فیلترینگ و بازسازی اعتماد عمومی عمل کند، اولین گام، نه صدور چند بخشنامه فنی، که گرفتن یک تصمیم سیاسی روشن است: شفاف‌سازی کامل درباره خطوط سفید و اینترنت طبقاتی؛ بازنگری جدی در نظام امتیازدهی پنهان به مسئولان؛ و تبدیل دسترسی به اینترنت آزاد، از امتیازِ یک طبقه، به حقِ مشترک ۹۰ میلیون شهروند.

تا آن زمان، هر آپدیت تازه‌ای از سوی ایلان ماسک یا هر پلتفرم دیگری، می‌تواند یک «گیت» تازه بسازد؛ چون مساله اصلی نه ماسک است و نه ایکس، بلکه حکمرانی‌ای است که هنوز تصمیم نگرفته است میان اعتماد به مردم و میل به کنترل، کدام را انتخاب کند.