مکی در گفتوگو با «توسعه ایرانی»: ایران نمیتواند هیچ کنش سیاسی در مقابل طرح غزه داشته باشد
سیاست متوازن؛ راهکار تهران برای مواجهه با خاورمیانه جدید

کیا مقدم
طرح صلح ۲۰ مادهای برای غزه که توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، ارائه شده، به کانون توجهات منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. وزیر امور خارجه ایران در واکنش به این طرح، گفت که ایران همواره خواستار پایان نسلکشی در غزه بوده و هر طرح پایداری باید حقوق فلسطینیان برای تعیین سرنوشت خود را به رسمیت بشناسد.
عباس عراقچی، افزود: ایران اخیراً این طرح را مشاهده کرده و منتظر واکنش حماس و فلسطینیان است. این طرح که توماس فریدمن، تحلیلگر سرشناس آمریکایی، اجرای آن از کمامکانترین سناریوها برای غزه توصیف کرده که نه تنها به دنبال پایان جنگ غزه است، بلکه میتواند معادلات منطقهای و نقش ایران در خاورمیانه را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
هدف اصلی این طرح ۲۰ مادهای، فراتر از آتشبس فوری، بازطراحی نقشه سیاسی خاورمیانه، عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و کاهش نفوذ ایران در منطقه عنوان شده است. مفاد اصلی طرح شامل خلع سلاح حماس، غیرنظامی کردن نوار غزه، تشکیل نیروی ثباتبخش بینالمللی با حضور نظامیان کشورهای عربی و مسلمان، و ترسیم چشماندازی برای تشکیل دولت فلسطینی در آیندهای نامشخص است. تحلیلگران معتقدند که اجرای این طرح به دلیل بیاعتمادی عمیق میان فلسطینیها و اسرائیلیها، بهویژه پس از عملیات ۷ اکتبر و حملات بیسابقه ارتش اسرائیل، بسیار دشوار و شکننده خواهد بود.
در سطح منطقهای، این طرح با استقبال گستردهای از سوی شماری از کشورهای عربی و اسلامی از جمله قطر، اردن، امارات متحده عربی، اندونزی، پاکستان، ترکیه، عربستان سعودی و مصر مواجه شده است. این کشورها در بیانیهای مشترک بر آمادگی خود برای همکاری مثبت و سازنده با آمریکا برای موفقیت این طرح تأکید کردهاند. گزارشها حاکی از فشار شدید این کشورها بر حماس برای پذیرش طرح است. طرح مذکور بر خروج تدریجی نیروهای اسرائیلی، بازسازی غزه (مشروط به عاری بودن منطقه از تروریسم و خلع سلاح مقاومت) و عدم مشارکت حماس در ساختار حکومتی آینده غزه تأکید دارد. در صورت عملیاتی شدن، این طرح میتواند زمینه را برای عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل فراهم کرده و به موازات آن، فشارهای مشترکی را علیه ایران و گروههای همسویش در منطقه تشدید کند تا با نظم جدید در حال ظهور همسو شوند.
در همین رابطه در «توسعه ایرانی» با مرتضی مکی، تحلیلگر مسائل غرب آسیا با هدف بررسی ابعداد مختلف این طرح جدید و تاثیر آن بر سیاستهای ایران در منطقه، گفتوگو کردهایم که در ادامه از نظرتان میگذرد.
طرح صلح غزه، پوششی برای حذف حماس و پیشبرد اهداف آمریکا در منطقه
طرحی که اخیراً ترامپ برای صلح در غزه مطرح کرده، از سوی برخی به عنوان طرحی برای حذف حماس و پیشبرد سیاستهای اسرائیل تلقی میشود که میتواند منافع ایران در منطقه و محور مقاومت را باچالشهایی رو به رو کند، ارزیابی شما از ماهیت این طرح چیست؟
این طرح ترامپ برای غزه، موضوعاتی دارد که بیشتر از همان زاویه سیاست قدرت توجیه میشود. با توجه به ضعفی که در جریان مقاومت وجود دارد، این طرح تقریباً واکنشی به طرح کشورهای اروپایی در جهت به رسمیت شناختن کشور فلسطین است که بتواند همراهی و همدلی اروپاییها را جلب کند. اما نکته مهم این است که این طرح، همان طرح نتانیاهو محسوب میشود که به دنبال حذف حماس از منطقه است و در نهایت به پیادهسازی طرحی منجر میشود که غزه را به یک سرزمین سوخته تبدیل کند و کشورهای عربی منطقه نیز مجبور به پذیرش آن شوند. وقتی به جزئیات نگاه میکنید، نکته جدیدی دیده نمیشود، جز اینکه حمایت همهجانبه آمریکا را پشت سر خود دارد تا برنامههایش را در غزه پیش ببرد. حمایت دولتهای اروپایی از این طرح نیز به نظر میرسد یک نوع فریبکاری باشد؛ چرا که آنها هیچ اقدام ایجابی در جهت جلوگیری از کشتار، آوارگی و قتلعام مردم انجام ندادهاند و تنها کنش سیاسی آنها این بود که در سازمان ملل موضوع فلسطین را به رسمیت شناختهاند، در حالی که ابزارهای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی بسیار قوی دارند که میتوانند نتانیاهو را برای توقف کشتار مردم غزه تحت فشار قرار دهد.
واقعیت این است که ایران نمیتواند هیچ کنش سیاسی در مقابل طرح غزه داشته باشد مگر اینکه واکنش دیپلماتیک به این موضوع نشان دهد.ازسوی دیگر، روند تحولاتی که در یک سال گذشته در منطقه رخ داده، مانند شهادت حسن نصرالله و سقوط بشار اسد و فشاری که به گروههای مقاومت وارد شده، جبهه مقاومت را در ضعیفترین شرایط خود قرار داده است
شرایط ایدهآلی برای اسرائیل فراهم شده که طرح ابراهیم را پیش ببرد
واکنش ایران به این طرح چه خواهد بود؟
واقعیت این است که ایران نمیتواند هیچ کنش سیاسی در مقابل این طرح داشته باشد مگر اینکه واکنش دیپلماتیک به این موضوع نشان دهد. عملاً پس از روند تحولاتی که در یک سال گذشته در این منطقه رخ داده، مانند شهادت حسن نصرالله و سقوط بشار اسد و فشاری که به گروههای مقاومت وارد شده، جبهه مقاومت را در ضعیفترین شرایط خود قرار داده است. تمام این موارد باعث شده است که تصور کنند جبهه مقاومت و موضوع ضعف است و اکنون بهترین شرایط برای اسرائیل فراهم شده که هم بتواند ایده عادیسازی روابط با دولتهای عربی را تحقق بخشد و هم طرح پیمان ابراهیم را پیش ببرد، مشروط بر اینکه کشتار عزه متوقف شود و تضمینهای امنیتی به اسرائیل داده شود. اینها همه طرحهایی برای مشروعیتزدایی از سیاستهای اسرائیل در نوار غزه و پیشبرد سیاستهای خاورمیانه ترامپ هستند. بعید به نظر میرسد که این طرح بدون در نظر گرفتن نقش مردم فلسطین، صلح و ثباتی در منطقه ایجاد کند. این طرح نیز در راستای همان طرح هایی اس که در دوسال گذشته مطرح شده بودند. نتانیاهو این بار میخواهد با حمایت کشور های اروپایی و آمریکا سیاستهای خود در غزه را پیش ببرد.
اروپاییها توان کنشگری مستقل
در خاورمیانه را ندارند
اروپاییها نیز از طرح ترامپ برای غزه استقبال کردهاند. آیا این همسویی را میتوان در راستای فشارهای آمریکا و حتی با هدف مقابله با نفوذ ایران در منطقه، به ویژه با توجه به اینکه حماس را آخرین سنگر محور مقاومت میدانند، ارزیابی کرد؟
باید به دنبال فرصتها و استفاده از موقعیتهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران باشیم که هم از طریق منطقه و هم در سطح جهانی بتوانیم این بازگشت تحریمها را مدیریت کنیم. در یک نگاه بلندمدت، ابتدا باید به داخل کشور توجه کنیم تا در جهت همگرایی و همبستگی ادامه دهیم و در سطح منطقه و جهانی به دنبال فرصتهایی برای کاهش تبعات تحریمها باشیم
دولتهای اروپایی دیگر نمیتوانند هیچ کنشگری مستقلی در منطقه خاورمیانه نمیتوانند داشته باشند. درست است که آنها دارای چالش و اختلافهای جدی با آمریکا در سطوح مختلف هستند، بهویژه در بحث همکاری با ناتو و موضوع اوکراین هستند ولی در موضوع خاورمیانه اروپاییها تقریباً همراهی ویژهای با آمریکا و اسرائیل میکند. در همین راستا مکانیسم ماشه را فعال کردند قطعنامه 2231 میتواند یک ابزار قدرتمند در دست اروپاییها باشد که کنشگری فعال و مستقل در ایران و منطقه داشته باشند اما در این موضوع در کنار آمریکا و رژیم صهیونیستی ایستادهاند و به همین دلیل هم پس از آن موج سیاسی که در جهت رسمیت شناختن استقلال فلسطین به وجود آمد، بلافاصله و با وجود ناپایداریهایی که در مواضع ترامپ در خصوص حماس و فلسطین وجود دارد، عملاً از این طرح رییسجمهور آمریکا استقبال کردهاند. این موضوع جدیدی نیست که بخواهد این همه با استقبال اروپایی مواجه شود. آنها همه دنبال حذف حماس از صحنه نوار غزه هستند، غافل از این موضوع مقاومت تنها به یک گروه خاص محدود نمیشود و این طرح را بیشتر از اینکه یک طرح ایجابی قابل تحقق برای توقف جنایات صهیونیستها باشد، یک طرح جنایت در پوششی برای تداوم تجارت آمریکا در منطقه میدانند.
باید اول اقتصاد خود را مقاوم و بعد
از مردم مظلوم دفاع میکردیم
آمریکا در قبال کشورهایی مانند قطر و ترکیه رویکرد متفاوتی نسبت به ایران اتخاذ کرده است. با توجه به این تفاوتها و تنشهای ۴۷ ساله میان ایران و غرب، به نظر شما این روند به کجا ختم خواهد شد؟ آیا آمریکا به دنبال تسلیم ایران است یا تقابل نظامی اجتنابناپذیر است؟ و در این میان، راهبرد بلندمدت ایران برای مدیریت این شرایط و تحریمها چیست؟
ببینید مورد ایران غیرقابل شبیهسازی با هیچیک از این کشورهایی که نام بردید نیست. ترکیه عضو ناتو است و همگرایی با آمریکا در سطح منطقه دارد و پیوندهای امنیتیاش با آمریکا و غرب بسیار پررنگ است. اردوغان تلاش میکند نفوذ ترکیه را پررنگ کند و در کنار مروداتی که دارد مواضع تندی علیه ایران اتخاذ میکند اما از لحاظ اقتصادی نیز هیچ اقدام اصلی ترکیه متوقف نشده و صادراتش ادامه دارد، هر چند که گفته میخواهد این میزان روابط اقتصادی را کاهش دهد. به طور کلی ترکیه تلاش میکند با روابط متوازن سیاستهای خود را پیش ببرد. قطر هم کشور کوچکی در جنوب خلیج فارس است که به هر حال با توجه به سرمایههای بسیار مالی و انرژیاش میتواند در سطح منطقهای ایفای نقش کند.
میان ایران و آمریکا و مجموعه غرب، از ۴۷ سال پیش، دلایل مختلفی موجب ایجاد تنشها شده است که میتوانست ترمیم گردد و اتفاقات دیگری بیفتد تا به این نقطه نرسیم. ولی ما از فرصتها استفاده نکردیم و بدون اینکه جیبمان پر پول داشته باشیم، شعارهایی از سطح جهانی برای عدالت و حمایت از مظلومین مطرح کردیم بدون اینکه توانایی لازم را داشته باشیم. ما باید از تقویت و ارتقای قدرت اقتصادی در جهت دفاع از خود استفاده میکردیم و بعد از جایگاه منطقهای و جهانی خود در دفاع از مظلومین استفاده کنیم. ایران همواره با تنشها و اختلافات عمیقی با آمریکا مواجه بوده و اکنون به نقطه اوج رسیده است. اگر بخواهیم از این وضعیت موجود خارج شویم باید بهطور قطع در بلندمدت به دنبال یک سیاست متوازن باشیم، اما با توجه به موضوعات موجود و بازگشت تحریمها، احتمال مذاکرات بسیار محدود شده است. اما نباید مذاکرات را به دو قطبی مقاومت و شکست تقسیم کنیم. باید به دنبال فرصتها و استفاده از موقعیتهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران باشیم که هم از طریق منطقه و هم در سطح جهانی بتوانیم این بازگشت تحریمها را مدیریت کنیم. در یک نگاه بلندمدت، ابتدا باید به داخل کشور توجه کنیم تا در جهت همگرایی و همبستگی ادامه دهیم و در سطح منطقه و جهانی به دنبال فرصتهایی برای کاهش تبعات تحریمها باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید