ضرورتهای آتشبس در سیاست داخلی، دیپلماسی، امنیت ملی و...؛
مسیر دشوار ایرانِ پساجنگ

کیا مقدم
12روز حملات سهمگین جنگ، ایران را تکان داد. از شرق تا غرب، از تهران تا تبریز، از اهواز تا بوشهر، صدای آژیرها و انفجارها نه فقط ساختمانها را لرزاند، بلکه معادلات سیاسی و اجتماعی کشور را نیز به لرزه انداخت. اسرائیل با تاکتیکهای «شوک و وحشت» وارد شد، گمان کرد میتواند سران نظامی را ترور کند، مردم را به خیابان بکشاند، و آرزوی دیرینهاش برای تضعیف و تجزیه ایران را عملی کند. اما آنچه محاسبات تلآویو و واشنگتن را به کلی درهم شکست توان دفاعی ایران و انسجام ملی بود. اکنون، پس از آتشبس و در شرایطی که هنوز صدای آژیر در گوش مردم باقیست، ایران در آستانه آزمونی تاریخی قرار دارد؛ چگونه از دل این جنگ، آیندهای متفاوت بسازد؟ آیندهای که بر پایه وحدت، عدالت، اعتماد و توسعه شکل گیرد.
ملت ایران یکپارچه شد
جنگ ۱۲ روزه با خود شگفتیهایی آورد که حتی خوشبینترین تحلیلگران هم انتظارش را نداشتند. مهمترین این شگفتیها، اتحاد کمسابقه گروههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اپوزیسیون داخلی و خارجی در دفاع از «ایران» بود. برای نخستین بار، صداهایی که سالها از رسانهها حذف شده بودند، در کنار نهادهای رسمی و شخصیتهای دولتی به یک نغمه مشترک رسیدند که ایران نباید تنها بماند. فعالانی مانند مصطفی تاجزاده، زهرا رهنورد، علیرضا رجایی، و حتی برخی خوانندگان مهاجر، با تمام اختلافات گذشته با حکومت، صریحاً اعلام کردند که دفاع از خاک و هویت ملی ایران خط قرمزی مشترک است. رسانههای رسمی، بهویژه در روزهای ابتدایی جنگ، این همدلی را پوشش دادند و برای لحظاتی احساس شد که مفهوم «ملت» از نو تعریف شده است. این واقعیت، تحلیلهایی مانند «جنگ با جمهوری اسلامی است، نه با ایران» را بیاعتبار کرد. چهرههایی مانند آذر منصوری تأکید کردند: «در برابر دشمنی که آرزوی فروپاشی ایران را دارد، نمیتوان میان نظام و وطن تمایز قائل شد. اصلاح، اگر قرار است انجام شود، باید در درون کشور و بهدست مردم باشد.» این همگرایی، دشمن را از صحنه تاثیرگذاری اخراج کرده و شاید برای دورانی طولانی از رویارویی جدید مایوس کند. اراده و استقامت ایران، دستاوردی بزرگ است که تا سالیان متمادی میتوان از نتایج آن در جهت تقویت انسجام و اتحاد ملی استفاده کرد.
ضرورت بازنگری حاکمیت
در مواجهه با منتقدین
نقش رسانهها در این انسجام ملی، دوگانه بود. از یک سو، در روزهای آغازین جنگ، صداوسیما تلاش کرد تصویری واقعگرایانه و میدانی از مقاومت مردم و پاسخ نیروهای مسلح ارائه دهد؛ اما دیری نپایید که لحن تبلیغاتی و جناحی سابق به ساختار رسانه بازگشت. مواضع چهرههایی مانند وحید جلیلی، که انسجام ملی مبتنی بر «وطن» را نفی کرده و مفاهیم دینی را یگانه چارچوب مشروع انسجام میدانستند، ناامیدی بسیاری را رقم زد. سید محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی، با اشاره به این سخنان، تاکید کرد: «وقتی خواست حذف نام خدا و پیغمبر را مطرح میکنید یعنی بهانهجویی میکنید دوباره صدا و سیما را برگردانید به همان که بود.» حسامالدین آشنا، مشاور سابق ریاستجمهوری، هشدار داد که استفاده ابزاری از مقدسات برای اهداف جناحی، تنها سرمایه اجتماعی را میسوزاند. زمانی که صداوسیما در انتخاب چهرههای مصاحبهشونده گزینشی عمل میکند، اعتماد مردم را از دست میدهد. آینده رسانه ملی وابسته به توان آن در بازتعریف خود به عنوان «سازمان ملی» است، نه تریبون یک جناح خاص. همه آنهایی که در روزهای جنگ برای دفاع از وطن سینه سپر کردند، باید در صداوسیما دیده و شنیده شوند. حذف هر صدایی، بازگشت به گذشتهای است که زمینهساز بحرانهای پیشین بود.
مهمترین تبعات این جنگ، ظهور مفهوم وطن و ایران به عنوان محور اصلی انسجام اجتماعی بود؛ مفهومی که فراتر از گفتمانها و مفاهیم رایج سالهای اخیر، بر پایه میهندوستی شکل گرفت. این رویکرد، نیازمند بازنگری در نگاه حاکمیت به سیستمهای پدافندی درعرصههای نظامی، سیاسی و اجتماعی است. محمد عطریانفر تاکید میکند که «نگاه حاکمیت باید اصلاح، ترمیم و احیاناً تغییر داده شود» تا جریان نفوذ دشمن خارجی به درستی و به موقع شناسایی شود و «آدرس غلط» به سوی نیروهای منتقد قانونی و سیاسی داده نشود.
بخش تلخ و هشداردهنده جنگ اخیر، میزان نفوذ اسرائیل در ساختارهای کشور بود. ترور فرماندهان عالیرتبه، دسترسی به اطلاعات طبقهبندیشده، و ساخت پهپادهای انفجاری در داخل خاک ایران، همگی گویای آنند که ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی نیازمند اصلاحات فوری هستند
بازسازی «اعتماد» همانقدر مهم است که بازسازی خانهها
یکی از نقاط ضعف همیشگی نظام اداری ایران، نابرابری منطقهای است. مناطق مرزی و محروم، همیشه در اولویتهای آخر بازسازی بودهاند. اما در جنگ اخیر، این مناطق نخستین قربانیها بودند. تبریز، ایلام، اهواز، کرمانشاه، هدف حملات مستقیم قرار گرفتند. در این مناطق، اقوام و اقلیتهایی زندگی میکنند که نشان دادند بدون کمترین تردید، حافظ مرزهای ایراناند. شهریاری، نماینده مجلس، تأکید میکند: «اگر خانه یک خانواده در تهران آسیب دیده، صدها خانه در ایلام با خاک یکسان شدهاند. اولویت بازسازی باید از همین جا آغاز شود. عدالت، یعنی دیدن مرز و پیرامون.» جنگ نشان داد که اقوام غیرمرکز، نهتنها وطنفروش نیستند، بلکه اولین مدافعان تمامیت ارضیاند. این واقعیت باید در برنامهریزی دولت، بهویژه در تخصیص بودجه عمرانی و خدماتی، لحاظ شود. بازسازی «اعتماد» همانقدر مهم است که بازسازی خانهها اهمیت دارد.
آشتی ملی؛ آزمون بزرگ برای نظام سیاسی
در میانه جنگ، مردم راه خود را از دشمن جدا کردند، اما پیام روشن خود را نیز رساندند که انتقاد، دشمنی نیست؛ وطنفروشی نیست. بسیاری از کسانی که سالها از انتخابات رانده شدند، از رسانه حذف شدند، زندانی شدند، در کنار مردم به دفاع برخاستند. اکنون نوبت ساختار سیاسی کشور است تا با بازگشایی فضای سیاسی، به این پیام پاسخ دهد. آزادی زندانیان سیاسی، بازگشت نخبگان مهاجر، و اصلاح رویههای انتخاباتی، قدمهای کوچکیست برای احیای اعتماد تا بتوان در مسیر توسعه حرکت کرد. به تعبیر آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات،«ملت ایران هسته سخت نظاماند؛ اگر این ملت نباشد، نظام دوام ندارد. ما در جنگ این را دیدیم. حالا نوبت صلح است که این را اثبات کنیم.» احمد زیدآبادی، فعال سیاسی، نیز هشدار میدهد که تبعات سیاسی جنگ ۱۲ روزه، محیرالعقول خواهد بود. صفبندیهای تازه، به صورتی بیسابقه آغاز خواهد شد و سرنوشت ایران را رقم خواهد زد. این روند، اگر به شکل مدنی و مدیریتشده پیش نرود، خطراتش کمتر از جنگ نخواهد بود. تصمیمگیریهای سخت و دردناک تازه شروع شده است و اگر تعللی در زمانبندی منطقی آن رخ دهد، چه بسا آتش جنگ دوباره و این بار به صورتی مهیبتر شعلهور شود.
اگر مردم احساس کنند که پس از جنگ، به حاشیه رانده میشوند، انسجام ملی فرو میپاشد. اگر تندروها دوباره بر تریبونها چیره شوند، همه آنچه در این ۱۲ روز ساخته شد، نابود خواهد شد. ملت ایران، آزمون خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. اکنون نوبت دولت و نهادهای حاکمیتیست تا در آزمون «صلح» سربلند بیرون بیایند
امنیت ملی؛ بازتعریف از درون نهادهای اطلاعاتی
بخش تلخ و هشداردهنده جنگ اخیر، میزان نفوذ اسرائیل در ساختارهای کشور بود. ترور فرماندهان عالیرتبه، دسترسی به اطلاعات طبقهبندیشده، و ساخت پهپادهای انفجاری در داخل خاک ایران، همگی گویای آنند که ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی نیازمند اصلاحات فوری هستند. احمد بخشایش نماینده مجلس شورای اسلامی بر لزوم اصلاح و تقویت پدافند... و بررسی دستگاههای امنیتی تاکید دارد. وی پیشنهاد میکند که سازمانهای اطلاعاتی از فعالیتهای موازی دست بردارند و وظایف مشخصی داشته باشند. احمدرضا جلاییپور در تحلیلی مینویسد: «دشمن با ابزارهای دیجیتال و ضعف ساختاری نهادهای ما، نفوذ عمیقی ایجاد کرده. ما به یک سازمان ضدجاسوسی نوین، حرفهای و پاسخگو نیاز داریم.» اگر دشمن توانست از شکافهای ساختاری ما عبور کند، یعنی اصلاحات فقط در تجهیزات نیست؛ در رویکرد، آموزش، شفافیت و استقلال ساختاری است. این اولویت باید در صدر برنامههای امنیتی کشور قرار گیرد، پیش از آنکه دشمن از راهی دیگر بازگردد.
هدف روشن است، پایان تحریمها و آغاز توسعه
ایران در این جنگ، نهتنها توان موشکی و دفاعی خود را به رخ کشید، بلکه برای نخستینبار توانست معادله بازدارندگی را از موضعی برابر بازتعریف کند. حمله متقابل به اسرائیل، سپس واکنش آمریکا و پاسخ ایران به پایگاه قطر، نشان داد که موازنه قوا در حال تغییر است. اکنون ایران باید از این قدرت نظامی، در عرصه دیپلماسی بهره ببرد. هدف روشن است، پایان تحریمها و آغاز توسعه. مذاکره با آمریکا، از موضع برتری میتواند به «توسعه سیاسی و اقتصادی» منجر شود، مشروط به آنکه عقلانیت جایگزین هیجان شود. سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان در همین رابطه میگوید: «یکی از دلایل همبستگی بینظیر مردم ایران در این دوره، صداقتی است که در عملکرد دولت خود مشاهده کردند. آنها دیدند که دولت هر راه ممکنی را برای رسیدن به راهحل مسالمتآمیز امتحان کرد و اگر منافع ایران اقتضا کند، مذاکره خواهیم کرد.» منافع ملت را چه کسی بهتر از خودش میداند، تعیین سیاستهای خارجی بر محور نگاه مردم، نیازمند نخبگان، دیپلماتهای باتجربه، اتاقهای فکر مستقل و گشودگی سیاسی داخلی است. نباید اجازه داد تندروهایی که فرصت دیپلماسی را همیشه بر باد میدهند، بار دیگر سرنوشت کشور را به رادیکالیسم گره بزنند.
انسجام، ابدی نیست؛ مراقبت میخواهد
جنگ، انسجام آورد. اما انسجام ملی، یک معجزه دائم نیست؛ محصول شرایطی خاص و تهدیدی بیرونی بود. اکنون، دشمن عقبنشینی کرده، اما گسلهای اجتماعی هنوز پابرجاست: شکافهای طبقاتی، قومیتی، نسلی، جنسیتی و سیاسی همچنان فعالاند. هر اشتباه، میتواند این سرمایه اجتماعی را دوباره به باد دهد. دستگاه سیاستگذاری باید بداند که سرمایه اجتماعی از جنس فولاد نیست؛ از جنس اعتماد است. اگر مردم احساس کنند که پس از جنگ، به حاشیه رانده میشوند، انسجام فرو میپاشد. اگر تندروها دوباره بر تریبونها چیره شوند، همه آنچه در این ۱۲ روز ساخته شد، نابود خواهد شد. ملت ایران، آزمون خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. اکنون نوبت دولت و نهادهای حاکمیتیست تا در آزمون «صلح» سربلند بیرون بیایند.
دیدگاه تان را بنویسید